تهران- ایرنا- از آخرین روزهای تابستان تا اوایل زمستان ۱۴۰۱، کشور دچار التهاب شد و بسیاری از مردم در خشم و نگرانی از رخدادهای بد، روزها را سپری می‌کردند.

در آن روزها رخدادهای تلخی در جامعه ایران روی داد؛ با این حال یکی از عواملی که تشویش و التهاب را تداوم بخشید، روایت‌های نادرست و دروغین منتشره در آن روزها بود که مردم را نگران و عصبانی می‌کرد و مانع بازگشت آرامش به فضای جامعه می‌شد.

در خصوص عوامل رواج و باور اخبار نادرست (فیک نیوز) بسیار سخن گفته شده اما ویژگی دوره بحران آن است که دروغ، راحت باور می‌شود. همچنین سکوت مسئولان در کنار بی‌اعتمادی به حکومت و رسانه‌های رسمی در کنار تضعیف رسانه‌های مستقل داخلی، از عواملی است که میدان را در اختیار رسانه‌های خارجی و عملیات‌های روانی و رسانه‌ای آنان در کشور می‌گذارد.

در ادامه برای نمونه، به چند مورد از ادعاهای نادرست مطرح‌شده در این دوره پرداخته و توضیحاتی درباره آنها داده می‌شود؛ البته با یادآوری این نکته که به دلیل دسترسی نداشتن به اطلاعات دسته اول و مستند درباره برخی رخدادهای مهم این دوره، با گذشت یک سال از این رویدادها، هنوز امکان راستی‌آزمایی مستند درباره آنها وجود ندارد.

«سقوط اشنویه»

بامداد دوم مهرماه، برخی رسانه‌ها از «سقوط اشنویه» و کنترل کامل این شهر مرزی توسط معترضان خبر دادند. به عنوان نمونه، شبکه العربیه در این زمان نوشت: «ویدئوهای منتشر شده در شبکه‌های اجتماعی نشان می‌دهد بامداد شنبه دوم مهر ۱۴۰۱، شهر اشنویه در استان آذربایجان غربی به کنترل کامل معترضان درآمده و مردم آزادانه بدون حضور نیروهای امنیتی در سطح این شهر راهپیمایی کردند.»

البته شبکه ایران اینترنشنال با رویکرد محتاطانه، نوشت: ویدئوهای رسیده به ایران اینترنشنال نشان می‌دهد شامگاه جمعه معترضان در اشنویه با حضور گسترده در نقاط بسیاری از شهر، خیابان‌ها را مسدود کرده و علیه مقام‌های جمهوری اسلامی شعار دادند.

بررسی‌ها نشان می‌دهد در روزهای پایانی شهریور و یکی دو روز اول مهرماه ۱۴۰۱، شماری از خیابان‌ها در اختیار معترضان بود و چند پایگاه بسیج نیز مورد حمله قرار گرفت، اما هیچ گاه این شهر به صورت کامل در اختیار معترضان و گروه‌های ضدانقلاب قرار نگرفت.

عصر دوم مهر ماه، خبرگزاری قوه قضائیه (میزان) نوشت: «در روزهای اخیر اغتشاشگران به سه پایگاه بسیج در شهر اشنویه حمله کرده‌اند که در پی این اقدامات ضد امنیتی، چندین نفر دستگیر شده‌ و کنترل شهر به صورت کامل با نیروهای انتظامی بوده و شرایط کاملا عادی است. همچنین صبح امروز ادعای دیگری با عنوان هجوم اغتشاشگران به زندان مرکزی شهر اشنویه و آزادکردن زندانیان در فضای مجازی منتشر شده که پیگیری‌ها نشان می‌دهد این خبر عاری از صحت است و شهرستان اشنویه و زندان مرکزی این شهرستان در امنیت کامل به سر می‌برند.»

«فوت دانش‌آموز دختر اردبیلی در حمله لباس شخصی‌ها»

برخی رسانه‌ها ۲۲ مهرماه ۱۴۰۱ مدعی شدند «در جریان حمله لباس‌ شخصی‌ها به دبیرستان شاهد اردبیل، یک دانش‌آموز بر اثر خون‌ریزی داخلی در بیمارستان فاطمی جان باخته و ۱۰ دانش‌آموز زخمی و ۷ دانش‌آموز بازداشت شده‌اند.»

در این گزارش آمده بود: «بعد از آنکه تعدادی از دانش‌آموزان دختر در دبیرستان شاهد دست به اعتراض زده و شعارهایی در اعتراض به وضعیت موجود سر دادند، نیروهای لباس شخصی به این مدرسه حمله کرده و بعد از ضرب و شتم دانش‌آموزان، تعدادی از آنها را دستگیر کرده‌اند... به گفته شاهدان، یک دانش‌آموز در بیمارستان فاطمی بر اثر خونریزی داخلی جان خود را از دست داده است.»

ابتدا نامی از دختری که ادعا می‌شد کشته‌شده مطرح نشده بود اما اطلاعیه ترحیم دختری به نام «اسرا پناهی» منتشر و ادعا شد او در ماجرای دبیرستان شاهد جان خود را از دست داده است. نخستین جایی که در آن ادعا شده یک دانش‌آموز در اردبیل کشته‌شده، توئیت منتسب به خانم «شیما کاتوزیان» بیوتی بلاگر و نویسنده کتاب پرفروش «منِ احمق» و ساکن آمریکاست.


واقعیت چه بود؟
ماجرا، به تجمع روز چهارشنبه ۲۰ مهر در پیاده‌رو عالی‌قاپو علیه «اقدامات هنجارشکنانه اغتشاشگران و معاندان» برمی‌گردد. با این حال، برخی دانش‌آموزان در واکنش به فراخوان مدیران مدرسه، از حضور در این تجمع خودداری کرده و شماری از دانش‌آموزان شرکت‌کننده در تجمع، شعارهایی همچون «زن، زندگی، آزادی» سر دادند و وقتی دانش‌آموزان وارد مدرسه می‌شوند، میان اولیای آنان که دنبال فرزندان خود آمده بودند و مدیران مدرسه در اعتراض به اینکه فرزندانشان را به مراسم برده‌اند، برخوردهایی ایجاد می‌شود، اما بازداشت و زخمی در کار نبود.

از سوی دیگر اسرا پناهی که دارای ناراحتی قلبی بود و در بیمارستان فاطمی اردبیل درگذشت، دانش‌آموز دبیرستان سبلان بود، نه مدرسه شاهد و پدر او نیز یک ماه پیش، درگذشته بود.

«شاهچراغ کار خودشونه»

عصر چهارم آبان ۱۴۰۱ فردی مسلح، به حرم شاهچراغ شیراز حمله کرد که به شهادت ۱۳ نفر و مجروح‌شدن بیش از ۲۰ نفر منجر شد؛ علاوه بر قوه قضائیه، سخنگوی دبیرکل سازمان ملل متحد نیز این رخداد را «تروریستی» توصیف کردند.

حمله به یک حرم و به گلوله بستن ده‌ها زائر کودک و زن و مرد، اتفاق کمی نبود و با گذشت ۴۰ روز از جان باختن مهسا امینی و التهاب‌های پس از آن، این حادثه فضای سنگینی در کشور ایجاد کرد. از رهبری تا دیگر مقام‌ها و سیاسیون برای آن پیام دادند و در شهرها بنر تسلیت نصب شد و برخی مسئولان و رسانه‌های نزدیک به حکومت، هرج‌ومرج رخ داده در جامعه را زمینه‌ساز بروز این عملیات تروریستی خواندند.

در مقابل برخی رسانه‌های فارسی زبان و برخی کاربران شبکه‌های اجتماعی، مدعی شدند این حمله تروریستی توسط خود حکومت انجام شده است؛ با این توجیه که با چنین رویداد سنگینی، «فضای ملتهب جامعه را تغییر داده و برای تشدید سرکوب و مقابله با اعتراضات بهانه بتراشد.»

این مجادله رسانه‌ای در حالی در جریان بود که ساعتی پس از این حمله، داعش با انتشار بیانیه‌ای مسئولیت این حمله را پذیرفت. اندکی بعد هم عوامل اجرا کننده این عملیات محاکمه و دو عامل اصلی که تبعه کشورهای همسایه بودند، اعدام شدند.

«پروازهای چارتر مسئولان جمهوری اسلامی و خانواده برای فرار از ایران»

یکی از خطوط خبری رسانه‌های مخالف جمهوری اسلامی در ناآرامی های ۱۴۰۱، القای سقوط قریب‌الوقوع نظام جمهوری اسلامی بود تا زمینه ناامیدی هواداران نظام از بقای آن و ایجاد ذهنیت فروپاشی برای طیفی از نخبگان و مردم، باعث تغییر رفتار آنان شود. «فرار مسئولان کشور همراه با خانواده با هواپیماهای چارتری»، یکی از شایعه‌ها در این راستا بود و برخی رسانه‌های فارسی‌زبان خارجی نیز به نقل از «منابع آگاه» خود، سناریوهای متنوعی را بیان می‌کردند.

در این زمینه روزنامه اکسپرس انگلیس به انتشار گزارشی پرداخت و سپس فاکس نیوز با بازنشر این ادعا به آن ضریب داد. این بار شبکه ایران اینترنشنال ماجرا را به نقل از دو منبع خارجی (اکسپرس و فاکس نیوز) منتشر کرد و به نقل از فاکس‌نیوز نوشت: «خانواده اعضای نظام در حال فرار از ایران هستند. این رسانه به نقل از اکسپرس نوشت، مسئولان رژیم روزانه پنج هواپیما برای خروج از کشور چارتر می‌کنند و بسیاری از آنها دنبال بدست آوردن شهروندی کشورهای اروپایی به ویژه بریتانیا هستند.

پس از انتشار گزارش‌هایی درباره تلاش مقام‌های جمهوری اسلامی برای به دست آوردن پاسپورت‌های غربی با هدف فرار از کشور و تحت تعقیب نگرفتن، روزنامه «اکسپرس» چاپ لندن، از فرار مقام‌های جمهوری اسلامی و بستگانشان با اختصاص بخشی از فرودگاه بین‌المللی تهران به آنان خبر داد.
این روزنامه به نقل از یک منبع بدون ذکر نام، از اختصاص بخشی از فرودگاه بین‌المللی تهران به این موضوع و همچنین کرایه «پنج پرواز» در روز برای فراری‌دادن خانواده‌ها خبر داد.

پیش از این، «باب استوارت» نماینده پارلمان بریتانیا گفت «شایعات قابل توجهی» شنیده شده که مقام‌های تراز اول جمهوری اسلامی تلاش می‌کنند لندن را به «پناهگاه امن» خود تبدیل و پاسپورت بریتانیایی‌ دریافت کنند.
«جیلیان کیگان» معاون وزیر امور خارجه بریتانیا در پاسخ به این نماینده گفت: بدیهی است که ما قانون خود را اینجا در بریتانیا داریم اما در رابطه با شایعاتی که او در مورد [درخواست اشخاص تراز اول جمهوری اسلامی] برای پاسپورت شنیده، من آن‌ها را نشنیده‌ام اما مطمئنا آن را بررسی خواهیم کرد.»

مسئولان فرودگاه امام(ره) ابتدا به تکذیب این گزارش پرداختند و البته با گذشت چند روز و روشن‌شدن حضور مسئولان مختلف در کشور، نادرست بودن این ادعا مشخص‌تر شد. علاوه بر این، نکته دیگر در این گزارش‌ها، ادعای تلاش مسئولان جمهوری اسلامی برای دریافت پاسپورت بریتانیایی بود؛ در حالی که قاعدتا برای مسئولان ارشد جمهوری اسلامی که بعضا مورد تحریم آمریکا و اروپا هستند، لندن پناهگاه مناسبی برای فرار نیست و به نظر می‌رسد در این شایعه نیز بعد از ۶۰ سال هنوز از ایده «دایی جان ناپلئون» بهره برده شده است.

«تعرض جنسی به آرمیتا عباسی»

یکی از ادعاهایی در دوره ناآرامی‌ها بسیار مورد توجه قرار گرفت و حتی در شبکه CNN هم منتشر شد، موضوع «تعرض جنسی به دختر جوانی به نام آرمیتا عباسی بود؛ دختری با موهایی با رنگ‌های خاص که فعالیت‌هایی هم در فضای مجازی داشت و همین مساله، بُرد شایعه در مورد او را بیشتر می‌کرد.

برای اثبات این شایعه ابتدا رسانه‌های فارسی‌زبان و توئیتر و سپس سی‌ان‌ان نوشتند: مکالمه‌ای بین پزشکان بیمارستان امام علی کرج که به اینستاگرام درز کرد، بیانگر آن بود که آن‌ها با دیدن بدن لرزان آرمیتا و کله تراشیده شده او، متقاعد شده‌اند نیروهای امنیتی وی را نه تنها تحت شکنجه که مورد خشونت جنسی قرار داده‌اند!

سی‌ان‌ان مدعی شده بود چهار تا پنج پزشک، پیام‌هایی را در رسانه‌های اجتماعی فاش کرده‌ و معتقدند آرمیتا در بازداشتگاه مورد تجاوز جنسی قرار گرفته است؛ اما تنها مستندش، تصاویری ناقص از صفحه‌هایی که مدعی‌ بود حاوی چت کادر درمانی بیمارستان امام علی(ع) کرج در اینستاگرام است و حاوی این موارد بود:

_ مریض خودمون بود، رفتم بالا سرش، موهاشو تراشیده بودن، سرش بسته بود، از ترس به خودش می‌لرزید
_ خلاصه که گندزدن و نمیدونن چجوری جمعش‌کنن
_ قلب منی که دیدمش و نمیتونستم فراریش بدم، داره دیوونه‌ام می‌کنه
_ قصد انتشار ترس و وحشت ندارم اما حقیقت و جنایتیه که داره اتفاق می‌افته و نمیشه ساکت موند!

حتی در صورت صحت این عبارات، از آنها نمی‌توان شهادت کادر درمان به تجاوز جنسی را نتیجه گرفت. منشا این عبارات می‌تواند ناراحتی از دستگیری یک دختر جوان به دست ماموران و مثلا زخمی‌شدن او باشد و از این عبارات نمی‌توان موضوع تجاوز را اثبات کرد. این در حالی بود که مسئولان قضایی با ارائه فرمی اعلام کردند خانم عباسی به دلیل «مشکلات گوارشی» تحت درمان قرار گرفته است و فرم پذیرش بیمارستان را هم منتشر کردند.

سرانجام آرمیتا عباسی که مهرماه بازداشت شده بود، ۱۸ بهمن‌ماه آزاد شد و «حمید عباسی» پدرش در یک استوری اینستاگرامی (که دخترش را پس از آزادی در یک پاساژ در آغوش گرفته بود) موضوع را اعلام کرد.

خانم عباسی مدتی بعد از آزادی در اینستاگرام فعالیتش را آغاز کرد و حتی در مواردی به تبلیغ برخی کالاها پرداخت و البته مورد انتقاد قرار گرفت که با این کار «عادی‌سازی» و به دیگر معترضان «خیانت» می‌کند. او پس از آزادی، کلامی درباره ادعاهای مطرح‌شده درباره خود نگفت و بعد از مدتی هم دیگر فعالیت مجازی چندانی از او در اینستاگرام دیده نشد.

«پای حسین رونقی را زیر شکنجه شکستند»

یکی از سوژه‌های مطرح‌شده در فضای خبری، ادعای شکسته‌شدن پای «حسین رونقی» در اثر شکنجه و بدحال شدنش به دلیل اعتصاب غذا بود که از سوی برخی اعضای خانواده‌اش مطرح شد. صدای آمریکا به نقل از پدر و مادر رونقی نوشت، پاهای او را زیر شکنجه شکسته‌اند.

در ادامه ادعاهایی درباره سلامتی او مطرح شد و رسانه های فارسی‌زبان، فضاسازی گسترده‌ای در این زمینه کردند که علاوه بر انتقال این زندانی به بیمارستان دی، منجر به تجمع در اطراف این بیمارستان شد. با این حال با آزاد شدن رونقی، مشخص شد این ادعاها نادرست بوده است؛ موضوعی که موجی از بی‌اعتمادی را دامن زد و انتقادهای رسانه‌های اصلاح‌طلب را نیز در پی داشت که منتقد برخوردهای انجام‌شده با زندانیان اعتراضات بودند.

به عنوان نمونه، روزنامه اعتماد نوشت: «پای حسین رونقی نشکسته است و درباره سلامتی او اغراق می‌شود.» این عباراتی است که مدت زمان اندکی پس از بازتاب‌های وسیع پرونده حسین رونقی، دهان به دهان در فضای مجازی می‌گشت. برخی حتی ادعا کردند که هم‌بندی‌های حسین در گفت‌وگو با دوستان و خانواده‌شان اعلام کرده‌اند، وضعیت حسین آن‌گونه که می‌گویند بد نیست و درباره وضع سلامتی او اغراق می‌شود. خانواده حسین اما بدون توجه به این زمزمه‌ها مدام از وخامت حال او و حتی احتمال مرگش خبر می‌دادند.

این روزنامه بعد از بستری‌شدن رونقی در بیمارستان و دیدار خانواده‌اش با او، گفت‌وگویی را با احمد رونقی پدر حسین انجام داد تا درباره همه این ابهام‌ها پرس‌وجو کند؛ اما مرور این مصاحبه هم نشان می‌دهد پدر رونقی از پاسخ مشخص درباره آسیب به فرزندش خودداری می‌کند.

«مازیار خسروی» دبیر سابق صفحه سیاسی روزنامه شرق نیز در رشته توئیتی نوشت: «کل پروژه حسین رونقی برپایه دروغ بنا شده است... دو هفته پیش برای تهیه گزارش از تجمع بخاطر وضعیت سلامتی حسین رونقی به بیمارستان دی رفته بودم که به همراه همکارم بازداشت شدم... آنچه موجب شد احساسات و افکار عمومی نسبت به وضعیت جسمی حسین رونقی حساس و تحریک شود، خبرهای ناگواری بود که از وضعیت جسمی و سلامتی او منتشر می‌شد. خبرهایی مانند: لِه و خُرد شدن استخوان‌های هر دو پا، از کار افتادن اندام‌های داخلی بخاطر اعتصاب غذای طولانی مدت و...»

او در ادامه نوشت: «اکنون خوشحالم حسین رونقی آزاد شده و به آغوش خانواده بازگشته. اما اخلاق حکم می‌کند آنان که خبرهای اغراق‌آمیز در مورد حسین رونقی به شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌ها پمپاژ کردند خود را در مورد وضعیت این افراد و خانواده‌های آن‌ها مسئول بدانند. خانم‌ها! آقایان! استخوان شکسته و اعتصاب غذای شصت روزه این دفعه گذشت. وجدان داشته باشید و دیگر نکنید.»

در نهایت، حسین رونقی به عنوان مصداق بی‌صداقتی در افکار عمومی شناخته شد.

«شکنجه و حکم اعدام برای یک معترض»

دی‌ماه ۱۴۰۱ که تا حدی از فضای التهاب در جامعه کاسته شده بود، موضوع یک زندانی به موج خبری رسانه‌ها تبدیل شد؛ «حسن فیروزی».
بی‌بی‌سی درباره او نوشته بود: حسن فیروزی معترض اهل شهرری است. آن طور که منابع حقوق بشری گزارش کرده‌اند آقای فیروزی از زمان بازداشت (۵ آبان) تحت فشار بوده و «به شدت شکنجه‌شده» تا علیه خود اعتراف کند و خود را یکی از «رهبران اعتراضات» معرفی کند. بنابر گزارش‌ها به او گفته‌اند:‌ «هرگاه زخم‌های ناشی از شکنجه‌اش بهبود یابد، نوبت اعدامش فرا خواهد رسید».

به نوشته کانال بی‌بی‌سی «همچنین یک فایل صوتی منتسب به این شخص در کنار تصاویری از او در کنار دختر نوزادش در شبکه‌های اجتماعی منتشر شد. فیروزی در این فایل صوتی می‌گوید: خواهشی از مردم ایران دارد؛ اینکه کاری کنند یک بار دیگر دخترش را ببیند. او می‌افزاید: چه امضا کنم و چه نکنم، اینها من را می‌کشند. ولی دلم می‌خواهد برای آخرین بار دخترم را ببینم. بعد از ۱۰ سال خدا به ما یک بچه داد. کلا ۱۸ روز دیدمش. فقط آرزو دارم قبل از اینکه اینها بلایی سرم بیاورند دخترم را ببینم.»

بعد از چند روز دوم بهمن‌ماه قوه قضائیه در اطلاعیه‌ای اعلام کرد فردی به نام حسن فیروزی با جرائم ذکر شده، نه تنها در ماه‌های گذشته حکم محکومیت و کیفرخواست، نداشته بلکه در هیچ‌کدام از زندان‌های ایران در بازداشت یا گذران دوران محکومیت نیز نیست.
اما این شخص که به ظاهر یک متهم تحت تعقیب با جرایم مالی بوده، سوم بهمن در حال فرار از مرز نزدیک جزیره قشم بازداشت و با پرواز به تهران منتقل می‌شود و می‌گوید در مدت زمان مفقودی به جنوب کشور رفته بوده است.

به ظاهر این فرد که چندین طلبکار داشته، با بهره‌گیری از فضای عمومی، به جنوب کشور فرار کرده و با ارسال چند عکس و فایل به رسانه‌ها، تلاش کرده برای خود حاشیه امن درست کند و رسانه‌های فارسی‌زبان هم با توجه به پارامترهای احساسی شکنجه، دوری از نوزاد، اعدام و... در سوژه، به انتشار سناریوی این فرد کلاهبردار پرداخته بودند.

فیروزی بعد از بازداشت درباره تصاویر و فایل‌های صوتی منتسب به خود گفت: فایل‌ها را خودم تهیه می‌کردم و به درخواست مدیران کانال و یک شبکه رسانه‌ای معاند تهیه و برایشان ارسال می‌کردم. وی در تشریح سناریوسازی خود گفته: چون به طلبکاران خود بدهی داشتم، تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم و ۲۹ آبان‌ماه ضمن فرار از منزل، سناریوی بازداشت و شکنجه خود را طراحی و آن را با اعضای رسانه‌های خارج از کشور مطرح کردم. قصدم این بود تا بتوانم از این داستان به نفع خودم استفاده کنم و با ربط دادن موضوع دستگیریم به اتفاقات اخیر در کشور، عنوان کردم که توسط ماموران امنیتی بازداشت و روانه زندان شده‌ام تا از دست طلبکاران نجات پیدا کنم.

فیروزی درخصوص تصاویر و فایل‌های منتسب به خود گفت: فایل‌ها را به درخواست و هدایت ادمین یک صفحه معاند به‌نام «فریاد آزادی» تهیه و برایشان ارسال می‌کردم و «سهیل» ادمین صفحه‌ای که با آن‌ها در ارتباط بودم از من خواست تا خواسته‌هایشان را اجرا کنم. پس از مدتی، سهیل از من خواست عکس‌هایی بدون لباس برای او ارسال کنم و خود او با استفاده از نرم‌افزار روی بدن من آثار کبودی ایجاد کرد.