به گزارش روز سه شنبه ایرنا، فارنافرز در این گزارش به قلم لیانا فیکس و مایکل کیماژ آورده است زمانیکه روسیه کریمه را در سال ۲۰۱۴ به خاک خود ضمیمه کرد، فرانسه، آلمان، انگلیس، آمریکا و بسیاری از حامیان اوکراین به دنبال بازگرداندن تمامیت ارضی این کشور از طریق دیپلماسی و اعمال تحریمها علیه مسکو بودند.
در حال حاضر نیز در جنگ فعلی بین روسیه و اوکراین، ائتلافی از ثروتمندترین و پیشرفته ترین کشورها به لحاظ فناوری به کییف یک مزیت ساختاری در جنگ با مسکو داده است که زیرساختهای قدیمی این کشور را جدید کرده است.
ادامه تعهد غرب به اوکراین مساله تضمین شده ای نیست. حوزههای انتخابیه در اروپا و آمریکا در خصوص حمایت دراز مدت از اوکراین تردید دارند. تا کنون چنین صداهای مرددی در اقلیت بوده اما به تدریج در حال گسترش است.
افزایش دیدگاههای ضد اوکراینی و طرفدار روسیه به صورت علنی همچنان یک نقطه نظر کمیاب در عرصه سیاسی است. در عوض بدبینی در مناظرههای سیاسی داخلی در حال پیدایش است. در ایالات متحده، جنگ در اوکراین به آخرین نقطه اشتعال در مبارزه بر سر اینکه آمریکاییها چقدر باید به حمایت از شرکا و متحدان خارجی اهمیت دهند و برای آن هزینه کنند، تبدیل شده است. در اروپا، همهگیری کرونا، تورم بالا و پس از آن وقوع جنگ فشار اقتصادی به آنها وارد کرده است. خوش بینی در مورد موفقیت اوکراین در حال محو شدن است و به نگرانی در مورد یک جنگ بزرگ و بی پایان در خاک اروپا تبدیل شده است.
در همین حال تحولات در خط مقدم جبهه به ویژه سرعت آهسته و دستاوردهای اندک ضد حمله اوکراین تردیدها را در مورد ادامه حمایت غرب از کییف افزایش داده است. حتی اگر ضد حمله اوکراین نتیجه نسبتا خوبی را داشته باشد، این مساله جنگ را به این زودیها متوقف نخواهد کرد.
حامیان اوکراین یک تئوری شفاف و مورد توافق را در مورد پیروزی این کشور علیه روسیه ندارند. خارج از اوکراین اخبار حول موضوعات دیگری به غیر از جنگ میگردد. هر چه مناقشه طولانیتر شود، جنگ روسیه و اوکراین بیشتر به پس زمینه ذهنها خواهد رفت و درخواستها برای یافتن حداقل یک راه حل برای پایان جنگ را افزایش میدهد.
خطر اصلی برای اوکراین در تغییر ناگهانی رویکرد سیاسی در غرب کمتر از کاهش کمکهای خارجی نیست. با این حال اگر یک تغییر ناگهانی رخ دهد، ابتدا از ایالات متحده شروع میشود که جهت گیری اصلی سیاست خارجی آن در نوامبر (آبان/ آذر) ۲۰۲۴ در جریان انتخابات مشخص خواهد شد. از این رو آمریکا و اروپا نسبت به شرایط داخلی یکدیگر نگرانی متقابل ندارند.
هواخواهی بیوقفه از اوکراین ویژگی دولتهای فنلاند، لهستان، سوئد، انگلیس و کشورهای بالتیک است. نگرانی از اینکه دولت راست افراطی رویکرد ایتالیا در قبال اوکراین را تغییر دهد ثابت شده است. جورجیا ملونی نخست وزیر ایتالیا بر رویکرد غرب در حمایت از اوکراین تاکید کرده است. با توجه به اینکه ولادیمیر پوتین در فرانسه چقدر منفور است، شخصیت اصلی مخالفان دولت یعنی مارین لو پن هم که به صورت تاریخی از پوتین حمایت و الحاق کریمه در سال ۲۰۱۴ را تایید کرده، از ابتدا تهاجم روسیه را محکوم کرد. هرچند وی از طرف دیگر مخالف تحریمها و ارائه تسلیحات سنگین به اوکراین است. مجارستان نیز همچنان به عنوان یک عضو اتحادیه اروپا و سازمان پیمان آتلانتیک شمالی (ناتو)، دگراندیش است.
بعید به نظر می رسد که حمایت قاطع اروپا به زودی کاهش یابد. بر اساس نظرسنجی ژوئن (خرداد/ تیر) توسط یوروبارومتر، ۶۴ درصد از ساکنان اتحادیه اروپا از تامین تجهیزات نظامی به اوکراین حمایت میکنند که از ۳۰ درصد در بلغارستان تا ۹۳ درصد در سوئد متغیر است. هیچ حزب اروپایی که از ایده طرفداری از روسیه حمایت میکند، نمی تواند یک ائتلاف انتخاباتی پایدار تشکیل دهد. در واقع، از زمان آغاز جنگ، بسیاری از مردم اروپا از اتحادیه اروپا و ناتو حمایت بیشتری کردهاند.
اگرچه در آلمان افزایش قدرت حزب «آلترناتیو برای آلمان» در نظرسنجیها و تبدیل شدن آن به دومین حزب قدرتمند این کشور، اوضاع را متفاوت جلوه میدهد. این حزب راست افراطی خروج آلمان از ناتو و توقف حمایت از اوکراین را خواستار است اما محبوبیت این حزب، ریشه در طرفداری از روسیه ندارد.
از نظر اروپاییها، هر چه جنگ طولانیتر شود، میتواند غیرقابل حلتر و پرهزینهتر به نظر برسد و بیشتر وسیلهای برای قدرت ایالات متحده باشد تا منافع اصلی اروپا. از آنجایی که حمایت از جنگ وضعیت موجود در اروپا است، سیاستمداران میتوانند روی جبهه داخلی تمرکز و نخبگان اروپا را به خاطر اهمیت دادن به اوکراین بیشتر از مردم خود، سرزنش کنند. به عنوان مثال، یکی از نمایندگان چپگرای محبوب پارلمان آلمان، صحرا واگنکنشت، اخیراً حمایت از اوکراین را به یک گودال بی انتها تشبیه کرد، در حالی که بودجه فدرال در همه زمینههای دیگر کاهش مییابد. چنین دیدگاههایی میتوانند به راحتی در اروپا رایجتر شوند و طرفداران آنها نیازی به ارائه یک سیاست جایگزین مناسب ندارند. آنها حتی نیازی به عوام فریبی ندارند تا اروپاییهایی را که فشارهای اقتصادی را متحمل هستند، متقاعد کنند که پایان جنگ آسان است و پایان دادن به مناقشه آنها را از مشکلاتشان مانند تورم بالا نجات میدهد.