آنچه در واقعیت رخ داد، بالا رفتن از کوه و تپههای منتهی به هتل اسپیناس و دیوارهای آن، شکستن در و امکانات آن و دویدن پشت اتوبوسی بود که تیم النصر و کریس رونالدو در آن بودند؛ همچنین حضور دختر رییس باشگاه پرسپولیس و زبان بدن مسئولان استقبال کننده که نشانه ذوقزدگی آنها شمرده شد و بدتر آن که بعداز انتقادات از مدیر پرسپولیس برای آوردن دخترش، او از مردم فلسطین خرج کرد و گفت او را آورده تا از دفاع رونالدو از فلسطینیان تقدیر کند!
تصاویر این صحنهها علاوه بر فضای مجازی ایران، در رسانههای دنیا نیز منتشر شد و هرچند برخی رسانههای عربستان آن را نشان مهمان نوازی ایرانیان دانستند، سویه اصلی رویکردها، نگاه تحقیرآمیز و انتقادی گسترده به رفتار ایرانیانی بود که با ورود ستاره جهانی فوتبال از خود بروز داده بودند.
در واکنش به این رویداد چند رویکرد دیده شد:
یک رویکرد اولیه، تقبیح واکنش جوانان دونده پشت اتوبوس النصر بود که این حجم ذوق و شوق و دلدادگی را نشانه بی فرهنگی میدانست؛ برخی هم این صحنهها را ناشی از محرومیت هموطنان از ارتباط با چهرهها و رویدادهای بین المللی و حتی یک «زندگی معمولی» ارزیابی کردند که در سایر نقاط دنیا به راحتی در دسترس است.
یک روزنامه نگار در این زمینه نوشت: «کشوری که هیچ تیم بزرگی در آن اردو نمیزند، مقصد سفر تعطیلات هیچ ستارهای نیست، هیچ کنسرت بزرگی در آن برگزار نمیشود، میزبان هیچ رویداد مهم فرهنگی یا ورزشی بین المللی نیست... میزبان انبوهی از حسرتها و ندیدگیهای اجتماعی خواهد شد، چنانکه ما شدیم.»
یک استاد دانشگاه هم در تحلیل این رویداد نوشت: «حواشی مربوط به سفر رونالدو به ایران نشان داد بخشی از مردم ایران چقدر با جهان و استانداردهای زیست جهانی بیگانه و در برابر چهرههای جهانی مرعوب هستند. مقصر اصلی این فقر فرهنگی تفکری است که چهل سال است بیگانههراسی را ترویج میکند و به انزوا طلبی مفتخر است و نه اجازه داده مردم خود را بشناسند، نه جهان را و با دیدن یک ستاره از خود بی خود میشوند. هر گونه تعامل با جهان فقرها و ضعفها و عقب ماندگی را آشکار میکند. یک بار دیگر ثابت شد بر خلاف نظر مغزهای کوچک زنگ زده، برای پیشرفت راهی جز تعامل با جهان و رقابت بین المللی نداریم.»
رویکرد دوم اما استقبال و ذوق زدگی از حضور رونالدو در ایران را امری طبیعی میدانست که در کشورهای دیگر دنیا هم در واکنش به حضور ستارگان هنری و ورزشی رخ داده و میدهد. در همین راستا ویدئوهای متعددی از حضور رونالدو در پاریس، اسپانیا و آمریکا منتشر شد که نشان میداد هواداران این ستاره در نقاط مختلف دنیا و به ویژه کشورهای پیشرفته غربی نیز هنگام حضور او با خلق صحنههایی، شیفتگی خود را بروز میدهند.
به باور این گروه، «این ذات تماشاگری فوتبالی است که رفتاری طیفی، از وندالیسم تا هوچیگری خیابانی دارد و خاص ایران هم نیست، در برزیل، آرژانتین و انگلیس هم شدیدتر است و در صربستان در تماشای فوتبال آدم کشته میشود. دیدن سلبریتیهای ورزشی، بخش مهمی از این فرهنگ است، مسی هر جای دنیا برود ترافیک میشود و رونالدو هم همین طور.»
به نظر میرسد در این موضوع، چند امر را باید تفکیک کرد: موضوع نخست احساسات فوتبالدوستان و علاقهمندان یک ستاره بینالمللی که ممکن است همه جای دنیا رخ بدهد و طبق شواهد، بروز گسترده این احساسات هنگام حضور این ستارهها در کشورها و شهرهای مختلف روی داده و میدهد.
موضوع دوم نحوه ابراز احساسات هموطنان فوتبالدوست است که به نظر چندان زیبا و شایسته نمیآمد. این که از تپه بالا بروی یا پشت یک اتوبوس بدوی یا به امکانات هتل آسیب بزنی، حرکات زیبایی نبود و متاسفانه فیلمهایی از همین تصاویر در رسانههای جهانی به صورت گسترده پخش شد تا مردم ایران را کم فرهنگ جلوه دهد.
اما به نظر میرسد آنچه در بروز نامناسب این احساسات نقش اساسی و مهم داشت، شیوه ضعیف مدیریت مسئولان و دست اندرکاران و فقدان پیشبینی و برنامه ریزی صحیح برای مواجهه عمومی بوده است. به ویژه باید در نظر داشت بازی النصر و پرسپولیس بدون تماشاگر بود؛ در حالی که در منطق تماشاچی استادیومی، او باید هر طور شده فوتبالیستها و حالا رونالدو، مهمترین سلبریتی ورزشی دنیا را از نزدیک ببیند، چون دیگر فرصتی برای او مهیا نیست.
پیشبینی این موضوع که بسیاری از جوانان فوتبال دوست علاقه دارند رونالدو را که برای اولین بار به ایران آمده بدون واسطه تلویزیون و فضای مجازی ببینند، چندان سخت و پیچیده نبود. وقتی این امکان که به صورت طبیعی در ورزشگاه و میدان بازی ایجاد میشود، در بازی پرسپولیس- النصر فراهم نبود، مسئولان میتوانستند با واقعبینی، زمان و مکانی، مثلا در یک خیابان و میدان خاص یا مجموعه ورزشی برای استقبال و ابراز احساسات علاقهمندان ایرانی به یک ستاره در نظر بگیرند و با حضور رونالدو، جوانانی که به هر دلیل علاقهمند به دیدن این فوتبالیست پرتغالی هستند، او را از نزدیک ببینند.
البته پیشبینی رفتارهای عمومی کار راحتی نیست؛ اما به نظر میرسد اگر چنین کاری میشد، دیگر صحنههای پشت اتوبوس دویدن خلق نمیشد و هواداران رونالدو در فضایی محترمانه با او دیدار میکردند. چنین رویدادی حتی ظرفیت خلق دستاوردهای انسانی و خیر هم داشت، نظیر جمعآوری کمک برای محرومان یا معلولان، یا شاد کردن بخشی از جامعه، همان گونه که دیدار یک دختر معلول نقاش با رونالدو صحنه زیبایی را رقم زد.
واقعیت آنست که مقوله امنیت نرم که بخشی از آن به تصویر ایجادشده از یک کشور در اذهان عمومی مردم دنیا برمیگردد، از طریق نحوه مدیریت همین نوع رویدادها ساخته میشود و از این رو میتوان مسئولان نهادهای بالادستی را نیز از جهت کوتاهی در این رویداد مورد انتقاد قرار داد.
در مجموع باید گفت تعمیم رفتار تعدادی علاقهمند فوتبال به کل ملت ایران یا استقبال از ستارهها را تنها در ایران دیدن، غیرحرفهای است، اما کاهش ارتباط نزدیک و موثر ایران با رویدادهای جهانی و همچنین فقدان پیشبینی و مدیریت مناسب، در بروز صحنههای اخیر نقش جدی داشته است؛ همان فقدان مدیریتی که آثارش را در بروز بحران در برخی موارد دیگر دیدهایم و زمینه ساز مشکل و ناراحتی مردم و انتقاد برای کشور میشود و از آنجا که بعضا یادگیری در این زمینه کم است، در مقاطع بعدی نیز با وجود تجربیات قبلی تکرار میشود.