کرمانشاه - ایرنا - یا صاحب زمان و زمین، چشم‌های منتظرانت مرتب ثانیه‌شمارها را می‌نگرد؛ همه چشم به راه ناجی دوخته‌اند که در این وادی سقوط محور نجات یابند؛ از پرده غیب برون آی که پایه‌های جهان هم در تپش آمدنت به لرزه افتاده است.

خورشید امروز از لابه‌لای برگریزان پاییز زیباتر از بهار بیدار می شود. امروز ملائک، خلاصه ای از لبخند تو هستند که امامتت را تمام کائنات قیام می کنند و قامت می بندند.
ضربان قلبمان با ثانیه ها درهم‌آمیخته، التهابی مهیج وشوقی شیرین وجودمان را فرا گرفته است.
وسعت ما به عدد منتظران زمینی وآسمانی است، هر کدام در سینه ای می تپند وشرار شوق را در فضا می‌افشانند.
نسیم خوش مهرماهی می‌وزد. از لحظه هبوط آدم تا همین لحظه، همه در این انتظار، جان داده اند. غرش غمگین ابرها و شتاب شور انگیز قطره ها در رسیدن به خاک، گردش خستگی ناپذیر و بی تأمل افلاک، ذره ذره عطرهایی که هر صبح، شور وشعف را به سینه ها می ریزند، شاخه هایی که هر بهار از دل ساقه ها می رویند، در تابستان قد می‌کشند و در پاییز خم می‌شوند و همه به این شوق، شوریده وحیران، زمان را سپری می کنند.
یا صاحب زمان امروز، روز عظمت توست؛ عظمت تو فراتر از تصورها و خیال‌ها و روایت‌ها است. عظمت تو سال ها خواهد بود؛ عظمت تو از ازل آغاز شده و تا ابدیت به پایان می رسد. خدا از امروز، تو را بزرگ تر از هر کسی می خواهد.
ای غایب همیشه حاضر، امروز از آن توست؛ مثل تمام فرداهای نیامده، مثل تمام دیروزها، مثل تمام روزها، هفته ها، ماه‌ها و سال‌ها.
ای داعی(دعوت‌کننده به الله)، سخت است هر روز چشم بگشایی و خورشید را ببینی که طلوع کرده، بی‌آنکه خبری از آمدن تو آورده باشد.
ای باسط(گسترده‌کننده نعمات و برکات)، سخت است هر روز به سرخی غروب بکشانی و در تیرگی شب فرو روی، بی‌آنکه به آرامشش دست‌یابی.
ای مأمول(آرزو شده)، سخت است تا آخر هفته روز شماری کنی و روز هفتم بلند شوی و باز هم هیچ کس را در آن سوی جاده نبینی.
ای خلف صالح، سخت است پنجره را باز کنی و به دور دست‌ها خیره شوی و هیچ چیز جز چشم‌های منتظر کاج‌ها نبینی.
بشر در حصار سیمان خشک و آهن خشن و دود سیاه، با سرعتی دیوانه وار، آشفته‌وار می چرخد.
اما فصل بیداری فرا رسیده است؛ ماده پرستان و مادی گرایان در تلاشی نه چندان موفق، چند قرن جولان داده و ذهن پریشان بشری را در هاله ایدئولوژی به ظاهر عقلانی خویش به خوابی ابدی (به خیال خویش) فرو برده اند.
خیزشهای فکری و انقلابی در دهه های انتهایی قرن بیستم و بیداری عمومی قرن بیست و یکم، افق دیگری را فراروی بشر گشوده است.
خبرهای آمدنت لرزه بر پایه‌های جهان انداخته، جهانی که تشنه معنویت، خسته از شهوات و شهوت پرستی در پی آفتابی به بلندای ابدیت است تا روح زنگار بسته اش را، ‌در نور پاکش صیقل دهد.