تهران- ایرنا- مستند پرچمدار با استفاده درست از تصاویر آرشیوی، تدوین آگاهانه در برش جملات تاثیرگذار، نریشنی هوشمندانه و بهره‌مندی از موسیقی هدفمند، پروسه تزریق غرور ملی را با آگاهی، در مخاطب خود به انجام رسانده و اتفاق خوشایندی را در مستندسازی از روی سوژه‌های طبقه‌بندی‌شده رقم می‌زند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، پرچمدار از آن دست مستندهایی است که فرآیند تولیدی بسیارسختی دارد. عموما برای ساخت مستندهایی که به لحاظ اطلاعاتی، طبقه‌بندی شده‌اند، حساسیت‌های بسیاری وجود دارد. این حساسیت‌ها، محدودیت‌های بصری و مضمونی بسیاری دارند که همین مختصات، کار تولید و فرآیند رساندن پیام به مخاطب را با دشواری بیشتری مواجه می‌کنند که هوشمندی نویسنده و کارگردان نشان می‌دهد که تا چه اندازه توانسته‌ جان کلام را بیان کرده و مخاطب خود را شیرفهم کنند.

مستند محمد شلتوکی به‌نوعی سیرتطور توانمندی پهپادی ایران را طی چند دهه به تصویر کشیده است. سوژه‌ای که شاید در ابتدا، امری بسیار دشوار به نظر برسد اما با یک کار کارشناسی‌شده دوساله، این مهم اکنون محقق شده و یک مستند کامل در این زمینه به تولید رسیده است.

رسالت اصلی پرچمدار در نگاه نخست، رسیدن به این پرسش کلیدی است که پهپاد از چه زمان برای ایران به امری حیاتی تبدیل شد؟ این پرسش، ساختار مهندسی خوبی در تحلیل مستند دارد. بدین‌ترتیب که به‌جای آشفته‌گویی و یک کلاژ سرهم‌بندی‌شده، روایت از دوران جنگ تحمیلی و کارکردی که نمونه اولیه پرنده‌هایی از این دست، در خدمت به نیروهای وطنی داشته، آغاز شده و اعلام نیاز درستی برای آن صورت می‌گیرد.

ابتکار خوبی که در پرچمدار به کار گرفته شده آن‌که برای این کار، برخلاف بسیاری از مستندهای مشابه، از جنبه دانای کل به داستان ورود نمی‌شودبرای تشدید وجوه اسنادی این مهم نیز علاوه بر نریشن، از چهره‌های حاضر در آن دوران که مسئولیتی بر عهده داشتند بهره گرفته می‌شود که بار علمی و تجربی مستند را بیشتر می‌کند. با این فرمول، مشخص می‌شود که مستند از جای درستی به موضوع ورود پیدا کرده و در ادامه نیز این سیرتطور به صورت طبقه‌بندی شده، از زبان چندین شخصیت حاضر در مستند، روایت می‌شود.

ابتکار خوبی که در این مستند به کار گرفته شده آن‌که برای این کار، برخلاف بسیاری از مستندهای مشابه، از جنبه دانای کل به داستان ورود نمی‌شود. قطبیت مستند در اختیار شخصیتی چون سردار حاجی‌زاده نیست و ایشان هم به مانند دیگر شخصیت‌ها، پازل مستند را به یک اندازه کنار هم می‌چیند. درواقع هسته مرکزی روایت، از زبان چندین شخصیت عنوان شده و این بیان چندصدایی، به پشتوانه تصاویر و البته نریشن، زمینه تکمیل پیرنگ اطلاعات در ذهن مخاطب را فراهم کرده و بدین ترتیب، هر چه به پایان مستند نزدیک می‌شویم، فرآیند آگاهی مخاطب نیز بیشتر می‌شود.

تزریق تدریجی اطلاعات، فارغ از تکمیل کردن پازل آگاهی مخاطب، فرآیند رسیدن به غرور ملی را در مخاطب تهییج می‌کندالبته که این تزریق تدریجی اطلاعات، فارغ از تکمیل کردن پازل آگاهی مخاطب، فرآیند رسیدن به غرور ملی را نیز در مخاطب تهییج می‌کند. مستند با استفاده درست از تصاویر آرشیوی، تدوین آگاهانه در برش جملات تاثیرگذار، نریشنی هوشمندانه و البته بهره‌مندی از موسیقی هدفمند موفق می‌شود تا چگالی رسیدن به غرور ملی را در مخاطب خود تقویت کند. بدین‌ترتیب که با آگاه کردن مخاطبش از خطراتی که از بابت نبودن این تکنولوژی در دهه ۶۰، کشور و مردمانش را تهدید می‌کرد، آغاز کرده و با سیاست درستی که در پیش می‌گیرد، کار را در پایان‌بندی به جایی می‌رساند که مخاطب به این باور می‌رسد که چه خوب که امروز، توان پهپادی کشورمان، تا این اندازه است.

درواقع مستند با این سیاست تفهیمی، مخاطب را در برابر مساله‌ای که شاید تا قبل از دیدن آن، چندان اهمیتی برایش نداشت، به باوری می‌رساند که دیگر نمی‌تواند نسبت به آن بی‌تفاوت باشد و این، تاثیر ماهوی مستند است که در اثر در پیش گرفتن گام‌هایی هوشمندانه رقم خورده است.

پرچمدار، حدیث‌نفس تازه‌ای در دنیای مستندسازی نوین کشورمان است که با بهره‌مندی از یک سوژه حساس که بسیاری از اطلاعات آن، برای نخستین‌بار رسانه‌ای می‌شد، موفق شد تا رضایتمندی مخاطبان خود را به دست آورد و این مهم، در مستندی که داستانی نیست، یک موفقیت چشم‌گیر به حساب می‌آید.