گروه جامعه ایرنا - پدرم ۷۲ ساله است، از جوانی موتور میراند، هنوز حداقل تا قبل از سکته مغزی که نیمی از بدنش را فلج کرد، موتورسوار بود؛ از آن موتور «سی جی ۱۲۵» که نه مثل تریلها سنگین بودند و نه مثل وسپاها سبک؛ قبل از آنکه سکته کند، میشد دید که زانوی پای راست توان سابق را برای هندل زدن ندارد؛ هندلی که پیش از این با یک بار فشار پا موتور را روشن میکرد، حالا با چندین بار هم روشن نمیشد.
زانویی که درد میکرد، بالا و پایین رفتن پله ها را برای مادرم و پدرم سخت کرده بود و این روزها بیشتر می شد از پدرم بشنوم که ای امان از پیری.
خودش تا جوان بود و تا آنجا که امکان داشت از مادر پیرش پرستاری کرد، اما این روزها که زمین گیر شده - مثل همه پدرها و مادرهایی که پیر می شوند یا حداقل سن ۶۵ را رد می کنند - چشم امید کمک گرفتن از پسران و دخترانش را دارد و عصای دست پیری میخواهد.
پدرم را که میبینم، مردی در ذهنم پیر می شود که همیشه توانمند، با فکر و عاقل بود، درست مثل تصوری که همه از پدرانشان می توانند داشته باشند اما سالمندی، اکنون گریبان او را هم گرفته است؛ همانطور که فردا گریبان مادرم و روزهای بعد گریبان من و همه فرزندانشان را خواهد گرفت. اما همین سرنوشت هم برای نسل میانسال و جوانان کنونی هم پیش بینی میشود؟
آمارهای کشور خبر از حرکت جمعیت ایران به سمت سالمندی و کهنسالی دارد، جمعیتی که خواهی نخواهی سنشان که به بالای ۶۰ برسد نیاز به کمکهای دیگران دارند، از کمک های مادی گرفته تا اجتماعی. تصور کنید در این میان افرادی را هم داشته باشیم که حوصله سر و کله زدن و همنشینی با پدر و مادر پیرشان را ندارد.
مگر همه کشور را می توان خانه سالمندان کرد؟ در حالی که خیل عظیم جمعیت دهه ۵۰ و ۶۰ کشور به سمت پیری می روند و کمتر امیدی برای آنکه در سن پیری کسی مراقبشان باشد ندارند. این را شرایط جامعه و سرعت افسارگسیخته پیشرفت تکنولوژی نوید میدهد.
کمیسیون جمعیت و توسعه سازمان ملل، ۶۰ سالگی را از سال ۱۹۹۹ میلادی به عنوان آستانه سالمندی افراد در نظر گرفته است. بر همین اساس از اکنون تا ۲۰ سال آینده، جمعیت متولد شده از ابتدای دهه ۵۰ و سپس ۶۰ وارد این دوره می شوند. جمعیتی که تعداد آنان در ایران فراتر از ۱۰ میلیون نفر برآورد می شود.
وزارت بهداشت چهاردهم مهر آخرین روز از هفته تکریم سالمندان را به نام روز «مشارکت سالمندان در خانواده و جامعه» تعیین و اعلام کرده است تا به این ترتیب نقش سالمندان را در بافت جمعیتی کشور و جایگاه آنان را در نهاد خانواده یادآور شود.
آنگونه که مجید کوششی عضو هیات علمی گروه جمعیت شناسی دانشگاه تهران پیش از این در گفت و گو با خبرنگار ایرنا اعلام کرده است، در سال ۱۴۰۰، جمعیت افرادی که در سن بالای ۶۰ سال در ایران به ۹ میلیون نفر رسید رقمی که در میانه قرن پانزدهم خورشیدی از ۳۰ میلیون نفر فراتر خواهد رفت یعنی با در نظر گرفتن آهنگ رشد کنونی جمعیت، نزدیک به یک سوم مردم ایران وارد دوره سالمندی میشوند.
در چنین شرایطی این روزها که همه از روند پیری جمعیت و افزایش روز افزون آمار سالمندان سخن می گویند، نکته دیگری هم مطرح می شود، موضوعی که شاید فراتر و آن سوی خدمات اجتماعی، درمانی و حمایتی قرار داشته باشد و بیش از هر چیز به نیازهای عاطفی و روانی قشر سالمند باز می گردد؛ زمانی سالمندان و کهنسالان جامعه حرمت و احترامی داشتند که ناشی از سن و تجربه آنان بود و همین شدت احترام و بلند مرتبگی جایگاه سالمندی بود که دعای «الهی پیر بشی» را دعای خیری برای جوانان تفسیر میکرد.
حفظ احترام و حرمت سالمندان از نظر بعد روحی و روانی، نه فقط این تفکر را در میان آنان زنده نگاه می دارد که نیروی اضافه و سربار خانواده و اجتماع نیستند و اگر در دوران بیماری به سر می برند و خود به تحمیل مسئولیت بیشتر به دیگران آگاه هستند و از همین رو نیز در دامان محبت خانواده روزهای زندگی را سپری میکنند.
حجتالاسلام محمدامین صادقی ارزگانی استاد حوزه علمیه قم در مقالهای در زمینه لزوم حفظ کرامت انسانی سالمندان و والدین نوشته است: حفظ کرامت انسانی افزون بر تکلیف الهی، وظیفه انسانی است؛ زیرا حفظ کرمت والدین امر عقلانی و فطری است، یکی از آسیبهای جدی جامعه، عدم شناخت جایگاه و حقوق سالمندان است؛ زیرا برخی تصور میکنند که آنها موانع زندگی خانواده و سربار جامعه هستند؛ چنانکه در زندگی ماشینی امروزه خانه سالمندان را برای نگهداری پیران تشکیل دادهاند. این نوع زندگی برای سالمندان، چیزی جز مرگ تدریجی نیست.
صادقی در بخش دیگری از مقاله خود اعلام میکند که یکی از آسیبهای جدی جامعه، عدم شناخت جایگاه و حقوق سالمندان است؛ زیرا برخی تصور میکنند که آنها موانع زندگی خانواده و سربار جامعه هستند؛ چنانکه در زندگی ماشینی امروزه خانه سالمندان را برای نگهداری پیران تشکیل دادهاند. این نوع زندگی برای سالمندان، چیزی جز مرگ تدریجی نیست.
پیرشدن بزرگترها در خانواده ها، ۲ نگرانی ایجاد می کند یکی تامین نیازها و دیگری تحمل حضور مداوم این شخص در میان رویدادهای خانوادگی. تفاوت طرز تفکرها، شکاف نسل ها، تفاوت در نحوه پرداختن به امور به ویژه در زمینه تربیت فرزندان همه و همه می تواند منجر به ایجاد اختلاف نظر، کاهش آستانه تحمل و در نهایت رنجیدگی ۲ طرف از همدیگر شود.
این مسائل می تواند به تشویق خانوادهها برای طرد سالمندان، انتقال آنان به خانه های سالمندان یا بد رفتاری با آنان نیز دامن بزند، مسائلی که برای سالمندان به نقلی می تواند تبعاتی مانند افسردگی دوره سالمندی یا دلخوری و طردشدگی از خانواده را به دنبال داشته باشد.
بنا به برخوردی سلبی کنونی که با پدر و مادران پیرشان می کنند، این چشم انداز برایشان رقم می خورد که خود نیز در چنین شرایطی بناست به گذران سنین سالمندی بپردازند، در کمبود امکانات اجتماعی، درمانی، اسکان و حتی در بی حرمتی با رعایت نکردن حقوق سالمندی.
در ایران، انسان ها از دوران کودکی تا بزرگسالی، حداقل تا آن زمان که در دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی در کتابها می خواندند و مدام زیر لب تکرار می کردند، احسان به والدین و حرمت نگاه داشتن بزرگترها از سفارشات دین مبین اسلام بوده است و از همین رو نیز تا همین شاید یک دهه قبل، خانه سالمندان و لزوم مراجعه به آن، چندان جایگاهی در میان خانواده ها نداشت.
پیر شدن جمعیت در کنار ایجاد نیازهای جدید برای افراد، ۲ مساله را برای جامعه و خانواده نیز در پی دارد، یکی خارج شدن افراد از عرصه تولید و فعالیت و دیگری تحمیل بار عاطفی جدید به خانواده. خانوادهای که تا مدتی قبل پدر یا مادر خود را مولد و توانمند می دید، اکنون با فردی نیازمند و مصرف کننده مواجه است که گاه به این وضعیت بیماری نیز اضافه می شود. بیماری هایی چون انواع سکته و سرطان، دیابت و دیگر مشکلات درمانی می تواند به این وضعیت دامن بزند.
امروز، شرایطی که در انتظار نزدیک به یک سوم جمعیت ایران قرار دارد، یادگیری رفتار مناسب با قشر سالمند و شناخت نیازهای آنان بیش از ادوار و دهه های گذشته ضروری به نظر می رسد.
روانشناس و عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی در گفت و گو با ایرنا درباره ضرورت حفظ کرامت و احترام سالمندی بر موضوع توانمندسازی آنان اشاره دارد و بر مساله قادرسازی سالمندی به منظور انجام کارهای شخصی شان یا ایفای نقشی هرچند کوچک در خانه تاکید می کند تا دوره سالمندی هم برای پدربزرگ ها و مادربزرگ ها لذت بخش باشد و هم دیگر اعضای خانواده از زندگی در کنار سالمندان بهره ببرند.
فرامرز سهرابی معتقد است که اگر اعضای خانواده به سبب آنکه سالمند شاید ورزیدگی سابق را نداشته باشد، اجازه ندهند که بخشی از کارها و مسئولیت خود را به انجام رساند یا در کارها مشارکت داشته باشد، به تدریج شخص احساس میکند که از جریان زندگی کنار گذاشته شده است؛ در حالی که باید خلاف این رویه در میان اعضای خانه جریان داشته باشد.
این روانشناس این موضوع را هم تشریح کرد که در روانشناسی و علوم رفتاری، معمولا دورههای تحولی سنی، هر کدام جایگاه و ارزش خود را دارند و باید به سالمندان نیز محبت کنیم و متوجه باشیم که آنان تجربیات زیستی ارزشمندی برای الگوگیری نسلهای دیگر دارند.