وجود قانون از ضروریات زندگی اجتماعی است و انسان ها برای تنظیم روابط اجتماعی و ایجاد زمینه برای توسعه و پیشرفت، نیاز به ضوابط و مقررات و احکامی دارند. قوانین و احکام، یا از قراردادهای اجتماعی به دست می آید یا دارای ریشه الهی است. احکام و قوانین الهی نسبت به قراردادهای اجتماعی ـکه منشا الهی ندارند و فقط بر خواست و تمایل انسان ها استوارندـ ارجحیّت دارند؛ زیرا قوانین الهی جامعیّت دارند، با عقل و فطرت انسان هماهنگ است، تامینکننده سعادت انسان در دنیا و آخرتند، از علم لایتناهی خداوند سرچشمه می گیرند و همچنین هوس ها، غریزه ها، محدودیت ها و گرایش های سیاسی، راهی ندارند.
از سوی دیگر، قوانین الهی تضمین کننده اهداف اسلام هستند و هیچکدام با هم تعارض ندارند. همچنین در احکام الهی ـاز جمله احکام و قوانین مالی و تجاریـ جنبههای اخلاقی و معنوی نیز وجود دارد. یکی از مهمترین فضایل اخلاقی که در آموزه های دینی به آن تاکید شده، رعایت حجاب و عفاف است. با تتبع در همه ابواب فقهی و احکام شرعی، در موضوعات مختلف مانند طهارت، نماز، حج، نکاح، طلاق و حدود، مصادیق متعددی از عفاف یافت میشوند و به طور غالب این موارد را می توان در احکامی که میان زن و مرد تفاوت وجود دارد، جستوجو کرد.
به عنوان مثال در رکوع برای زن ها مستحب است دست ها را بالای زانوها بگذارند؛ به دلیلِ روایتی که در این خصوص وارد شده است اما برای مردها مستحب است زانوها را عقب قرار دهند و به گونه ای خم شوند که پشت ایشان برابر شود، در روایت نیز آمده است «وَ کَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِذَا رَکَعَ لَوْ صُبَّ عَلَی ظَهْرِهِ مَاءٌ لَاسْتَقَرَّ» یا برای زنان مستحب آن است ابتدا زانوها را به سجده بگذارند و دست های خود را در زمین پهن کنند؛ زیرا این کار، زن را می پوشاند.
در این مثال ها و موارد متعددی دیگر در سراسر فقه می توان حکمت این تفاوت ها را توجه خاص شارع مقدس به اصل عفاف در تشریع احکام شرعی دانست. از طرفی دیگر مواردی مانند حفظ و تحکیم بنیان خانواده، ایجاد محیط مساعد برای رشد فضایل اخلاقی، سلامت نفس و نسل، سلامت اخلاقی جامعه، جلوگیری از فساد و تباهی و ارتکاب جرائم گوناگون و همچنین حفظ امنیت زنان از جمله آثار و پیامدهای عفاف اند و لذا دارای اهمیت است.
برخی، عفاف را معادل حجاب به کار می برند؛ اما تفاوت روشنی میان آنها وجود دارد؛ بدین گونه که حجاب یک امر ظاهری و بیرونی است ولی عفاف حالتی نفسانی و درونی است که هریک بر دیگری تاثیر متقابل دارد. در خصوص جرم انگاری بدحجابی، میان صاحبنظران و سیاستگذاران اتفاق نظر وجود ندارد.
به شکلی که با دو نظریه عمده در این حوزه مواجهیم؛ یکی دیدگاه قائل به ناکارآمدی جرم انگاری بدحجابی با توجه با صبغه فرهنگی آن و دیدگاه دیگر ضمن پذیرش کارآمدی جرم انگاری، بر این نظر است که علت گسترش بدحجابی، فقدان ضمانت اجرا و اجرا نشدن کامل قانون توسط مجریان بوده است. به عبارت دیگر اگر قانون به صورت درست و جامع اجرا می شد، مسئله بدحجابی در کشور گسترش پیدا نمی کرد.
مهمترین استدلال این گروه آن است که وظیفه حکومت اسلامی مبارزه جدی و کارآمد با هر نوع فساد اخلاقی و علنی در جامعه است. از آنجایی که بدحجابی نیز زمینه ساز گسترش فساد اخلاقی در جامعه است، جرم انگاری و تسهیل در فرآیند اجرای آن ضروری است. به نظر می رسد آنچه در گسترش فرهنگ حجاب و عفاف در اولویت نخست است، ایجاد وفاق جمعی یا کاستن از مقاومت جامعه در برابر اجرای قانون است.