به گزارش خبرنگار سینمایی ایرنا، جایگاه داریوش مهرجویی به عنوان سینماگری مولف، با بیش از ۵ دهه سابقه فیلمسازی، از وی کارگردانی با شرایطی خاص در تاریخ سینمای ایران ساخته است. در روزگاری که فیلمهای رقص و آواز، بیشترین میزان تولیدات سالیانه سینمای پیش از انقلاب را شامل میشد و گیشه، دربست در اختیار این فیلمها و آثار خارجی بود، کارگردانی چون داریوش مهرجویی با الماس ۳۳ در سال ۴۶ ظهور میکند؛ کارگردانی که آگاهانه، در آمریکا فلسفه خوانده بود و با همان نگرش، به سینما ورود کرد. خلا چنین نگاهی در سینمای آن سالها، جریانی را در میان فیلمفارسیهای آن سالها به راه انداخت و طیف روشنفکر جامعه را با خود همراه کرد.
گستردگی و گیرایی این نگاه جدید تا جایی بود که علاوه بر طیف تحصیلکرده، روشنفکر و دوستدار دانایی آن سالهای ایران، شخصیتهای سیاسی چون امام خمینی (ره) نیز نگاهی مثبت به این جریان سینمایی داشتند و حتی فیلمی مانند گاو را ستودند
بنابراین تا پیش از دهه ۵۰، مهرجویی، از دو حیث میتوانست الگوی بسیارخوبی برای جامعه سینمایی کشور باشد: نخست از این حیث که کارگردانی با تحصیلات عالیه از یکی از معتبرترین دانشگاههای آمریکا بود و دوم، تاویل سینمایی او که تا پیش از آن زمان، شاخصهای چندانی را در سینمای ایران نمیدید و مسیری را برای احیای بافت ساختارمند سینما و نزدیکی آن با استانداردهای جهانی فیلمسازی تعریف کرد.
نکته قابلتوجهی آنکه، مهرجویی در حالی قدم در این مسیر نهاد که میدانست ساخت فیلمهایی از جنس گاو، قطعا گیشه فیلمفارسیهای آن سالها را ندارد. طبعا دفاتر فیلمسازی و تهیهکنندگان چندانی هم برای تولید این آثار وجود نداشت بنابراین در روالی آرمانگرایانه، بر روی مانیفست وجدانی خود ایستاد و سینمای منحصر خود را تداوم داد و آگاهانه، بر روی فرمولی که میتوانست خیلی زود برای او ثروت و شهرت بسیاری به همراه بیاورد، خط کشید و ترجیح داد که سینمای نوآر خود را ادامه دهد.
گستردگی و گیرایی این نگاه جدید تا جایی بود که علاوه بر طیف تحصیلکرده، روشنفکر و دوستدار دانایی آن سالهای ایران، شخصیتهای سیاسی چون امام خمینی (ره) نیز نگاهی مثبت به این جریان سینمایی داشتند و حتی فیلمی مانند گاو را ستودند. این ستایش، علاوه بر مخاطبان هدفی که عنوان شد، سیاسیونی از داخل بدنه رژیم پهلوی را نیز شامل میشد و این یعنی آنکه مهرجویی در نخستین گامها و مشق خود در سینما توانسته بود علاوه بر مخاطبان مردمی، تحسین سیاسیونی از هر دو طیف شاهنشاهی و انقلابی را با خود همراه کند که یک اتفاق کمنظیر در تاریخ سینمای پیش از انقلاب ایران به حساب میآید.
خانواده در زیرلایه، شالوده روایی کارهای مهرجویی بود و قهرمانش را برای حفظ آن، به جنگهای فرسایشی واداشت تا نشان دهد، خانواده، آرمانی است که از مشحسن و عباس آقا تا حمید هامون، حسام و آقاجون برای حفظ آن در تقلا شدند و این آنها بودند که برای حفظ این مهم باید میجنگیدند، خود را تغییر میدادند و کیان را به دست میآوردند
مهرجویی به لحاظ اخلاقی نیز هنرمند درخوری محسوب میشود. با آنکه شخصیتی شوخ و طناز برای دوستانش داشت، اما هیچگاه از دایره منطق ولو در بیان سلایق و ایدهآلهایش، خارج نشد. تمام تمرکز خود را بر روی سینمایش گذاشت و هیچگاه دستاویز حواشی قرار نگرفت. کارگردانی که از دهه ۴۰ به شکلی حرفهای در سینمای ایران حضور داشت، در تمام این سالها، هیچگاه اظهارنظر نسنجیده سیاسی انجام نداد. به همین دلیل، هیچ جناح سیاسی خارجنشینی نتوانست او را مصادره کند. در بزنگاههای سیاسی نیز تامل و رفتار به دور از هیجان او، میتواند درس بزرگ و خوبی برای هنرمندان سرزمین باشد.
برای کارگردانی که فیلمسازی، دنیای او بود، هر دستاویز منطقی و درستی در مسیر تسهیل کار تولید، با استقبال مواجه میشد به همین دلیل مهرجویی با وجودی که برندی معتبر برای سینمای ایران بود و است، هیچگاه از همکاری با نهادهای دولتی چون فارابی، شهرداری و . . . امتناع نکرد و نهایت تعامل خود را با این نهادها به عمل میآورد. این میتواند درس بزرگی برای کارگردان مستقل سینمای ایران باشد که مقولاتی چون فیلمساز مولف یا فیلمساز مستقل بودن را در همکاری با این نهادها، در تضاد و تعارض میبینند.
البته که این اخلاق حرفهای، هیچگاه محدود به این خصیصه مهرجویی نمیشود. او هنرمندی پیشرو بود اما همواره یکی از مولفههای ساختاری آثارش از الماس ۳۳ که نخستین فیلمش بود تا لامینور که آخرین یادگار سینمایی او به حساب میآید، تاکید بر کیان خانواده و حس میهندوستی او بود. این مولفه، نخ تسبیح، تمامی آثار او به حساب میآید که پیرنگی شگرف در تمامی کارهای این کارگردان به حساب میآید.
مهرجویی در تمام آثار خود، خانواده را رکن ساختار محتوایی خود قلمداد کرد و هیچگاه به جریانی نرسید که بخواهد خدشهای بر ساحت خانواده وارد کند. این تقدس محسوس، در زیرلایه، شالوده روایی کارهایش شد و قهرمانش را برای حفظ آن، به جنگهای فرسایشی واداشت تا نشان دهد، خانواده، آرمانی است که از مشحسن و عباس آقا تا حمید هامون، حسام و آقاجون برای حفظ آن در تقلا شدند و این آنها بودند که برای حفظ این مهم باید میجنگیدند، خود را تغییر میدادند و کیان را به دست میآوردند. بنابراین سنگواره اصلی سینمای مهرجویی، بیش از قهرمان، خانواده بود و قهرمان، در مواجهه با تلورانس جریان خانوادگی، هویت مییافت و به عنصری محبوب برای مخاطبش تبدیل میشد.
همین روحیه سبب شد تا مهرجویی در بیش از ۵ دهه فیلسازی حرفهای، هیچگاه حاشیه نداشته باشد. چندان اهل فضای مجازی نبود و از اظهارنظرهای هیجانی خودداری میکرد. وقتش به مطالعه، نگارش و تولید میگذشت و در ساعات دیگر، همواره با خانواده بود. به همین دلیل است که تصویر او در معدود جمعهای هنری و فرهنگی که به ثبت رسیده، همراه با خانواده بوده است.
داریوش مهرجویی یا به قول خسرو شکیبایی، آقای مهرجویی، (که هیچوقت نام مهرجویی را بدون پیشوند آقا نمیآورد) نمونه خوب، درست و سالمی برای سینماگران کشور است که هم در فرآیند تولید و هم در زندگی شخصی میتوانند به این مشی حرفهای ورود کنند و بهمانند این هنرمند سرشناس، سینما را به حاشیه و مسائل فرعی دیگر ترجیح نداده و همواره به کاوش در بطن مفهوم، هستی و جریان سیال زندگی مشغول باشند. جسم مهرجویی اگر امروز در کنار ما نیست، منش، رفتار و روحیه متعالی کاری او در برابر دیدگان تاریخ است و این ارزش، باید توسط هنرمندان و اهالی فرهنگ این سرزمین، قدر دانسته شده و متکثر شود.