عکسها و فیلمها و نیز اخبار جعلی که از این نقطه بحرانی به اقصی نقاط جهان مخابره میشود، میلیونها بیننده بیخبر از ماجراهای پشتپرده این فعالیت گسترده رسانهای را متحیر و حتی غضبناک میکند، چرا که در این آثار رسانهای، نیروهای جنبش مقاومت اسلامی، حماس در قالب افرادی به تصویر کشیده میشود که قواعد رزم در میدانهای جنگ را رعایت نمیکنند، ناغافل به شهرکهای مسکونی حمله و با ساکنان غیرنظامی مانند مجرمان خطرناک برخورد میکنند. زنان بیدفاع را اسیر و به عنوان گروگان با خود میبرند. بعد هم از این افراد که رسانههای صهیونیستی تأکید دارند عنوان «گروگان» را برای آنها به کار ببرند، به عنوان سپر انسانی در مقابل عملیاتهای نظامی تلافیجویانه طرف مقابل استفاده میکنند.
در مقابل، نیروهای صهیونسیتی در این سناریوی رسانهای، به عنوان نیروهای مدافع با رفتارهای و اقدامات منطقی معرفی میشوند که در مقابل یک عمل انجامشده از سوی نیروهای جنبش مقاومت اسلامی، حماس قرار گرفتهاند و مجبورند از مردم و مرزهای خود دفاع کنند. به همان میزان که بینظمی و بیمنطقی در رفتار و عملیات نیروهای جنبش مقاومت اسلامی، حماس نشان داده میشود، در مقابل، نیروهای رژیم صهیونیستی به عنوان ارتش منظم و بابرنامه حتی در میدانهای جنگ معرفی میشود که به اصطلاح تیرش به خطا نمیرود و دقیقاً جایی را هدف قرار میدهد و بمباران و موشکباران میکند که باید این کار بکند. انگار در مجتمعها یا برجهای مسکونی و تجاری در نوار غزه که نیروهای رژیم صهیونیستی هدف قرار میدهند و ویران میکنند، هیچ موجود زندهای حضور نداشته و ندارد و نیروهای این رژیم فقط اهداف غیرنظامی را هدف قرار داده و کارشان هم بیشتر جنبه تدافعی داشته با تهاجمی.
به بیان دیگر، مفاهیم منفی و منفور مانند «تهاجم» و «تجاوز» برچسبی است که شبکه رسانههای صهیونیسم جهانی به مجموعه اقدامات نیروهای جنبش مقاومت اسلامی، حماس میزند و در مقابل، مفاهیم مثبت و بیشتر ترحمبرانگیز مانند، «قربانی»و «دفاع» ویژگی مخصوص اقدامات نیروهای رژیم صهیونیستی معرفی میشود. چنین رویکرد و اهدافی از سوی مجموعه شبکه رسانهای صهیونسیم جهانی چنان ماهرانه و حرفهای طراحی و اجرا میشود که میلیونها بیننده در سراسر جهان را تحت تاثیر قرار میدهد و به نوعی حقانیت و همچنین مشروعیت رژیم غاصب صهیونیستی را به افرادی که شناخت چندانی از ماهیت و گذشته این رژیم پوشالی ندارند تحمیل میکند. در چنین فضای دروغین رسانهای، طبیعی است که پروژه «حماسهراسی» به عنوان یک عملیات فرهنگی و رسانهای در سطوح جهانی پیگیری و عملیاتی شود.
البته بیشتر با توسل به جنبههای روانی و احساسی ماجرا که اتفاقاً قابلیت تعمیم به حوزههای گوناگون را هم دارد. به عنوان مثال، در شبکه رسانهای صهیونیسم جهانی، کلیدواژه «تروریسم» به نیروهای جنبش مقاومت اسلامی حماس اطلاق و هر شخص یا دولتی که از نیروهای این جنبش حمایت کند، به عنوان طرفدار تروریسیم معرفی میشود. در این رویکرد، طبیعی است که نیروهای رژیم صهیونیستی از این اتهام مبرا هستند و تنها نیروهای طرف مقابل است که باید مفنی و هراسناک جلوه داده شوند.
تکرار بیوقفه این ادعای دروغین در شبکه وسیعی از رسانههای وابسته به صهیونیسم جهانی، تصویر نادرستی از حماس در اذهان عمومی مردم جهان میسازد که به راحتی قابل اصلاح و پاکشدن نیست. بنابراین، در چنین شرایطی نابرابر و ناجوانمردانه رسانهای، مسئولیت جبهه فرهنگی مقاومت به مراتب سنگینتر میشود و تبیین ماهیت، اهداف، آرمانها و رسالت نیروهای جنبش مقاومت اسلامی، حماس به عنوان یک مسئولیت فرهنگی خطیر در پروسه کاری فعالان رسانهای جبهه مقاومت در سراسر جهان همواره احساس میشود.