به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، بهرهمندی از منطق ایجابی و دوری از غرضورزی، دو شاخصهای است که منجر به پذیرش روحیه عدالتخواهی، به آن شکل واقعی که است، میشود. خدشه در هر یک از این مبانی سبب میشود تا یک فرد، بیتوجه به جایگاه اجتماعی که دارد، دچار اشتباهات محاسباتی بسیاری شود که تراز فکری او و جایگاهش را با تزلزل وحشتناکی مواجه میکند.
عدالتخواهی، کلیدواژه جهان رسانهای امروز است. وقتی از جهان رسانهای سخن میگوئیم، تمام شاکلههای بصری مدیا را در نظر میگیریم که صفحات اجتماعی، یکی از ارکان اصلی آن به شمار میرود. اینترنت و خلاقیتهای نامتناهی فعالان حوزه آیتی سبب شده تا امکانات و زیرساختهای خوبی در زمینه ترویج حداکثری سلایق و تفکرات شخصی فراهم شود که ذیل آن، جمع متکثری از مردم در سراسر جهان، با اندیشههای شما آشنا شوند.
این استفاده بیحدوحصر سبب شده تا در بسیاری مواقع، برخی مبانی اخلاقی دنیای رسانهای، نادیده انگاشته شود. همین رویکرد سبب میشود تا اخلاق حرفهای به چالش کشیده شده و زمینه تفرقهافکنی فراهم شود.
یکی از مصادیق اصلی چنین نگاهی، مربوط به اظهارنظرهایی است که بسیاری از شخصیتهای متنفذ حوزههای مختلف، در رابطه با پدیدههای اجتماعی ایران و جهان ارائه میدهند. رویهای که از ابتدا، شکل چشموهمچشمی پیدا کرد و سبب شد تا بسیاری از این چهرهها، بدون در اختیار داشتن اطلاعات و سواد کافی، درباره موضوعات مختلفی اظهارنظر کرده و مروج نوعی دوقطبی در جامعه شوند که ضمن به چالش کشیدن سواد رسانهای جامعه، شکلی استبداد فردی را در این افراد برای پذیرفتن حقیقت محض ایجاد میکند که این رویه، به مرور زمان، در آنها نهادینه شده و شخصیت اجتماعی آنها را دستخوش تغییر میکند.
بهترین مثال موجه و فعلی این جریان، جنایاتی است که این روزها در فلسطین در حال رخ دادن است. فیلمها و تصاویر بسیاری از این جنایات، موجود است که قلب هر انسانی را به درد میآورد. پیرو انتشار این تصاویر و فیلمها، موج عظیم انسانی در بسیاری از کشورهای جهان به راه افتاده که حتی با وجود ممانعت پلیس برخی از این کشورها، اجازه خاموش کردن صدای خود را ندادهاند.
درحالی که مردم در بسیاری از کشورهای جهان به خیابان آمده و از یک نسلکشی بزرگ که تاکنون سه هزار کشته بر جای گذاشته، شکوه میکنند و عصبانی هستند، بسیاری از آن چهرههایی که برای گرانی لبنیات، کمبود بارش باران، آلودگی هوا، ترافیک و مسائلی از این دست، پست منتشر کرده و اندوهگین بودند، حالا ترجیح میدهند تنها نظارهگر این جنایات و نسلکشی باشند و چیزی نگویند حال آنکه شاید اگر این اتفاقها در نقطهای دیگر از جهان اتفاق میافتاد، ترافیک عجیبی در نشان دادن مظاهر نوعدوستی این چهرهها به راه میافتاد.
در آسیبشناسی این جریان به کلیدواژههای مهمی میرسیم. عدمبهرهمندی از منطق ساختاری سبب میشود تا یک انسان نتواند در شرایط و زمان مناسب، بهترین تصمیم را بگیرد. مورد مهم دیگر به جریانسازی کاذبی مربوط است که طی آن، بسیاری از این چهرهها، به دست همدیگر نگاه میکنند؛ وقتی میبینند کسی از دایره خودی، هیچ فعلیتی در این حوزه ندارد، آنها هم ترجیح میدهند روزه سکوت گرفته و در مقام صفشکن ظاهر نمیشوند.
دلیل، هر چه که باشد، استقلال فردی این چهرهها را نشانه گرفته و ثابت میکند که بسیاری از این چهرهها، فارغ از نداشتن سواد رسانهای و دانش کافی آن موضوعات، خود قربانی محورها و خطدهیهایی هستند که دیگران به آنها میدهند. وقتی این چهرهها بهنوعی قربانی هستند، تکلیف افرادی که از این خطدهی مخدوش ارتزاق میکنند، کاملا مشخص است. همچنین باید این فاکتور مهم را نیز در نظر گرفت که بسیاری از اطلاعاتی که توسط جمع کثیری از این چهرهها، به اشتراک گذاشته میشود، ارتباط مستقیمی با منافع شخصی و مالی و البته مقررات مربوط به پذیرش و یا شهروندی خارجی آنها دارد.
بنابراین وقتی این چهرهها به نداشتن سواد رسانهای محکوم میشوند، بسیاری از کسانی که در این راه، از داشتههای آنها متاثر میشوند نیز بهنوعی متهم به چنین بیدانشی شده و در همان آتشی میسوزند که این چهرهها در آن گرفتار آمدهاند.
فرهنگ، چالش عمیقی برای یک انسان در طول حیات اوست. شاخهها و مسیرهای متنوع و بیشماری دارد که یک اشتباه در آن میتواند به لطمات جبرانناپذیری منجر شود. در این مورد بخصوص که به آن پرداختیم، فرد باید به درجهای از سواد رسانهای برسد که در بزنگاههای مهم، بهترین تصمیم را بگیرد و تابع هیجانات زودگذر و فاقد منطق نشود. اینجاست که به عدالتخواهی میرسیم؛ عنصری که جهان امروز، تشنه آن است و نارسایی موجود در آن سبب شده تا برخی از چهرههای متنفذ، با وجود نسلکشی در حق کودکان و جوانان، چشم خود را بسته و منافع و اقتضائات خود را بر این مناسبات، ترجیح دهند. این، دردآور است.