تهران- ایرنا- یک پژوهشگر اجتماعی می‌گوید: نهادهای بین‌المللی ایران را یکی از ۵ یا ۱۰ کشور پناهنده پذیر دنیا دانسته‌اند اما مگر کشور ما جزو ۱۰ کشور برتر اقتصادی است که به تعداد بالایی از مهاجران افغانستانی تابعیت دهد و اخراجشان نکند و بتواند از پس مشکلات آنها برآید؟

در ماه‌های اخیر، شواهد از افزایش حضور اتباع افغانستانی در ایران حکایت دارد؛ پدیده‌ای که با گذشت مدتی از حاکمیت طالبان در افغانستان و مشکلات ایجادشده برای مردم این کشور پررنگ‌تر از گذشته شده و برخی از هموطنان را نگران کرده است.

در همین راستا دفتر پژوهش و بررسی‌های خبری ایرنا در نشستی با حضور «دکتر مصطفی جهانبخش» کارشناس مرکز پژوهش‌های مجلس، «پیمان حقیقت‌طلب» مدیر پژوهش انجمن دیاران و «سیدمحمد موسی کاظمی» پژوهشگر مسائل اجتماعی به بررسی چالش‌های افزایش حضور مهاجران افغانستانی در ایران پرداخته است.

اقدامات ما درباره ساماندهی مهاجران از خیلی کشورها ضعیفتر است، حتی پاکستان اعلام کرد یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر را اخراج می‌کند.

اینکه پاکستان یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر را اخراج می‌کند، شعار است

پاکستان هم اوضاعش بهتر از کشور ما نیست. پاکستان در یک سال اخیر حدود ۲۴ حمله انتحاری داشته است و اینکه یک میلیون و ۷۰۰ هزار نفر اخراج می‌کند، شعار است. حتی نواحی مرزی افغانستان یعنی پشتونستان اصلا تحت نظارت دولت مرکزی نیست. یعنی اینگونه که برای ما بازنمایی می‌شود نیست و نمی‌تواند الگو باشد اما ترکیه می‌تواند.
هرچند به نظرم در مورد ترکیه هم دارد اغراق می‌شود اما کارهایی هم در مورد سوری‌های کرده است. اما شبیه‌ترین کشور از نظر مهاجران به نظرم آمریکا و مکزیک است. یعنی داستان ورود غیرقانونی مهاجران مکزیکی به آمریکا یک سابقه ۸۰ یا ۹۰ ساله دارد. هنوز هم آمریکا ۱۰ میلیون نفر مهاجر غیرقانونی دارد. یعنی قدرتمندترین ارتش دنیا را دارد و از سال ۲۰۰۰ میلادی به بعد نگهداری و مراقبت از مرزها را به طور ویژه به سه سازمان عمیقا اطلاعاتی داده است اما همچنان مهاجرت غیرقانونی رخ می‌دهد، در حالی که ۱۱۰۰ کیلومتر دیوار مرزی هم با مکزیک دارد.

روش موفق آمریکا با اتباع مهاجر مکزیک

اما آمریکا برخی کارها کرده که به نظرم می‌تواند برای سیاستگذار ما الگو باشد. اولا اینکه مهاجرت خود اتباع مکزیکی در قرن ۲۱ سیر نزولی داشته که آن را نتیجه برخی اقدامات آمریکا می‌دانم. برخوردهایی که ما از آنها صحبت می‌کنیم، آنها هم در دوره‌هایی داشتند.
بعد به سراغ دادن ویزاهای کاری به مهاجران مکزیک رفتند. البته یک پیش‌زمینه خیلی مهمی داشت که دولت می‌توانست کارگران مکزیکی وارد کند اما حقوقش به دولت مکزیک داده می‌شد، به شرط اینکه سیاست بازگشت را در مورد مهاجرانش اجرا می‌کرد. در حالی که معضل ما با کارگران مهاجر افغانستانی این است که به ایران برای کار می‌آیند اما ریشه پیدا می‌کنند. نوع مهاجرتشان چرخه‌ای است اما در قالب قانون نیست. اگر در قالب قانون بیاید، تفاوت رفتاری بسیاری پیدا خواهد کرد.
 


وقتی در مورد مهاجران افغانستانی صحبت می‌کنیم، در مورد روابط اقتصادی ایران و افغانستان هم صحبت می‌کنیم. افغانستان استعدادهای بسیاری برای سرمایه‌گذاری دارد و اتفاقا روابط می‌تواند برای هر دو کشور مفید باشد. برای مثال، افغانستان معادن دست نخورده بسیاری دارد. از طرفی ایران هم ظرفیت دانشگاهی بزرگی دارد؛ فقط این وسط هیچ واسطه‌گری صورت نمی‌گیرد.
نیروی کار هم در افغانستان بسیار است و می‌توان از این طریق، اشتغال‌زایی زیادی برای افغانستانی‌ها و ایرانیان انجام داد. اثر طولانی‌مدت این اقدام، توسعه افغانستان است که توسعه ایران نیز هست. در حالی که ما این امر را در نظر نمی‌گیریم. مدام از اخراج صحبت می‌کنیم و فکر می‌کنیم اخراج‌ها در خلا می‌رود؛ در حالی که کاملا به خودمان بازمی‌گردد.

دولت آمریکا حقوق کارگران مکزیکی را به دولت مکزیک می‌داد، به شرط اینکه سیاست بازگشت را در مورد مهاجرانش اجرا کند اما کارگران مهاجر افغانستانی که به ایران برای کار می‌آیند، ریشه پیدا می‌کنند و نوع مهاجرتشان چرخه‌ای است، اما در قالب قانون نیستبنابراین اصلا اخراج گسترده را پیشنهاد نمی‌دهم، چون در عمل آنچه اتفاق می‌افتد، تقویت شبکه افغانی‌کِشی خواهد بود و دوباره پس از چند ماه مساله را با حجمی گسترده‌تر تجربه می‌کنیم. به طور حتم ثبت داده، نخستین اقدام است. این هم نیست که دولت این کار را نمی‌کند اما ثبت داده ما در انتهای مسیر قرار دارد به جای اینکه در ابتدای مسیر باشد.

بخشی از تقاضای بازار کار ایران نیروی کار سطح پایین می‌خواهد، نه تحصیل‌کرده. یک عرضه‌ای هم از افغانستان وجود دارد و یک واسطه‌گری هست که آن را شبکه افغانی‌کشی انجام می‌دهد، در حالی که آن را باید دولت انجام دهد. این هم اقدامی است که نیاز به صبر دارد.

با توجه به نکاتی که دوستان گفتند، راه‌حل مورد نظر شما برای ساماندهی مهاجران افغانستانی چیست؟

کاظمی: می‌خواهم به نکته‌ای که در ابتدای بحث به آن اشاره کردم، برگردم. یعنی بحث شناسایی مهاجران افغانستانی که در کشور ما حضور دارند. آقای حقیقت‌طلب اشاره کردند کشور ما با آمریکا درخصوص مهاجرت، شباهت‌هایی دارد اما به نظرم این رهاشدگی در آمریکا نیست. یعنی غیرقانونی‌ها به معنای ناشناخته‌ها نیستند و ملاحظاتی که در آن کشور وجود دارد در ایران نیست.
برای مثال در آمریکا میلیون‌ها نفر لاتین زبان حضور دارند که حضورشان در انتخابات می‌تواند سرنوشت‌ساز باشد. یعنی یکی از دلایلی که دموکرات‌ها با این برگ برنده بازی می‌کنند، جلب رای میلیون‌ها نفر لاتین زبان است؛ بنابراین شناسایی دقیقی از آنها وجود دارد.

نکته دیگر اینکه قانون‌گذاری برای اتباع یک امر مشخص است. سوالی که در مورد قانون‌گذاری برای من مطرح است اینکه، مجلس شورای اسلامی تا چه اندازه به نظرات مردم اهمیت می‌دهد؟ ملاحظات در زمینه سیاسی، توسعه و صدها بُعد دیگر وجود دارد اما پژوهش‌هایی در ۱۰ سال اخیر در مناطق مختلف صورت گرفته که بیشتر آنها آسیب‌محورند.

پرسش اساسی این است که تا چه حد این آسیب‌ها مورد توجه قرار گرفته و قانونی که قرار است به عنوان برآیند نهاد قانون‌گذار به جامعه اعلام و اجرا شود، چقدر با واقعیت‌هایی که مردم آن را لمس می‌کنند، نزدیک است؟

کمبود برق و منابع ما تقریبا با مصرف افغانستانی‌های مهاجر برابر است

در کشور ما بسیاری می‌گویند مهاجران افغانستانی مصرف‌کنندگان بخش عمده از خدمات هستند. بخشی از این استدلال‌ها در صف‌های نانوایی شکل می‌گیرد. البته این دور از واقعیت هم نیست. برای مثال جمعیت استان تهران تقریبا ۱۵ میلیون نفری است و معاون استاندار اعلام می‌کند ما ۲.۵ میلیون نفر جمعیت افغانستانی داریم که نسبت یک به ۶ است. اکنون شما حساب کنید ما در کشوری هستیم که تابستان‌ها با قطعی برق مواجه‌ایم. بسیاری حساب می‌کنند کمبود برق در تابستان برابر با حضور اتباع افغانستانی در ایران است. عده‌ای می‌گویند اخراج افغانستانی‌ها به صورت گسترده انسانی نیست اما چرا نباید آن طرف قضیه نگریسته شود؟

مگر ایران جزو ۱۰ کشور برتر اقتصادی است که یکی از ۵ کشور مهاجرپذیر باشد؟

مساله مهم دیگر اینکه، مشخص نبودن تعداد مهاجران برای نهادهای بین‌المللی نیز مشکل ایجاد کرده؛ برای مثال آنها هم نمی‌دانند ایران در این مدت چه تعداد پناهجو در خود جای داده است. با توجه به اینکه نهادهای بین‌المللی ایران را یکی از ۵ یا ۱۰ کشور پناهنده‌پذیر پذیرفته‌اند، سؤالم این است که کشور ما برای اینکه تصمیم‌گیری کند به تعداد بالایی از مهاجران افغانستانی تابعیت یا هر امکانات دیگری بدهد و اخراجشان نکند، آیا جزو ۱۰ کشور برتر اقتصادی است که بتواند از پس مشکلات آنها برآید؟
اینکه آلمان توانست پناهجویان سوری را بپذیرد برای این بود که ظرفیت‌ها و امکاناتش فراهم و تکمیل بود. می‌دانست چه مقدار بودجه برای آنها اختصاص دهد، در حالی‌ که در کشور ما این امر در نظر گرفته نشده است. ما چقدر در بخش اقتصادی و سایر بخش‌ها به کارگر نیاز داریم؟ حداقل کار این است که یک شناسایی و آمایش صورت بگیرد و اگر قرار است حاکمیت کاری کند، مسئولان بگویند چه کار می‌خواهند انجام دهند؟

کشور ما تابستان‌ها با قطعی برق مواجه است و کمبود برق در تابستان برابر با مصرف اتباع افغانستانی در ایران است. برخی می‌گویند اخراج افغانستانی‌ها به صورت گسترده انسانی نیست اما چرا نباید آن طرف قضیه نگریسته شود؟با توجه به مواردی که گفته شد، آیا برای ساماندهی افغانستانی‌ها منابعی را هم در نظر گرفته‌ایم؟

جهانبخش: از اول انقلاب ما افغانستانی‌های مهاجر را برده‌ایم و دوباره این افراد بازگشته‌اند. افغانستان دو مشکل بسیار بزرگ دارد. از یک سو، امکان زیست در این کشور نیست و دولت مستقلی ندارد. ما حتی مرزهای مشترکمان با این کشور را یک طرفه مدیریت می‌کنیم و آنها جلوگیری از عبور اتباعشان به ایران ندارند. دوم اینکه تبعه افغانستانی که اندکی در ایران زندگی کرده باشد، دیگر در افغانستان حاضر به زندگی نیست.

تبعه قانونی که در کشور حضور دارد، باید مالیات بدهد

نکته دیگر اینکه ما که تبعه ایران هستیم، یک پیوند فرهنگی و اقتصادی با کشور داریم. من ایرانی بابت خدماتی که دولت می‌دهد، مالیات پرداخت می‎کنم. مهمترین خلا در این حوزه مالیات است. تبعه قانونی که در این کشور حضور دارد، باید مالیات بدهد و این نخستین اصل در قانون است. این مالیات‌ها هم به دولت برای خدمات‌رسانی بهتر کمک می‌کند و اینکه تبعه خارجی نسبت به ایرانیان مالیات بیشتری بدهد، زیرا در همه دنیا این موضوع هست و این تفاوتی بین تبعه هر کشور با تبعه خارجی است. در ایران نیز به طور قطع باید این اتفاق بیفتد.

مساله دیگر، بحث کلونی‌هاست که هم آسیب‌های اجتماعی متعددی دارد و هم در رسانه‌ها مطرح است. وجود این کلونی‌ها به دلیل عدم ساماندهی است. در دنیا محل سکونت تبعه خارجی دست خودش نیست، بلکه دست دولت است. دولت تعیین می‌کند کجا جانمایی شود اما در کشور ما به دلیل عدم ساماندهی با وجود ممنوع کردن ۱۶ استان، اما هنوز تبعه خارجی در آنجاها وجود دارد.

در آمریکا این اختلاف بین زیست مجاز و غیرمجاز بسیار زیاد است. اگر زیست مجاز داشته باشید، نان هزار تومان و اگر غیرمجاز باشد نان چندین هزار تومان است. ما کلی هزینه کرده‌ایم و دولت هوشمند ایجاد کرده‌ایم و قرار نیست همه اتباع افغانستانی را بپذیریم. اتباع افغانستانی را به تعدادی که نیاز داریم، قانونی می‌کنیم و به آنها خدمات می‌دهیم زیرا آنها هم به ما خدمات می‌دهند؛ یعنی خدمات دوجانبه. هر جا احساس کنیم تبعه‌ای برای ما خدماتی ندارد، پس نباید به او خدماتی هم بدهیم.
 


به دلیل قوانین سخت مالکیت، زمینه سرمایه‌گذاری خارجی‌ها را نداریم

آخرین نکته اینکه بخشی از اقتصاد خُرد ما پیوند ناگسستنی با اتباع خارجی پیدا کرده است. یعنی می‌توان از خدمات آنها هم استفاده کرد. سرمایه‌ای که از منابع ما تولید می‌شود، اما در ایران نمی‌تواند بماند و به کشورهای دیگر می‌رود؛ این خیلی بدتر است. چون زمینه سرمایه‌گذاری به دلیل قوانین سخت مالکیت نداریم.
اساس دریافت اقامت در بسیاری از کشورهای دنیا مبتنی بر خرید خانه است؛ زیرا خرید خانه دو مولفه مهم دارد؛ نخست آنکه باید هزینه قابل توجهی برای خرید خانه پرداخت کنید و دوم اینکه آن خانه را نمی‌توان جابه‌جا کرد. پس سرمایه آنجا باقی می‎ماند.
نتیجه این وضعیت این است که فرد به ماندگاری در کشور عادت می‌کند و به قوانین و عرف و هنجارهای این کشور باید پایبند باشد، زیرا اگر پایبند نباشد، بزرگترین سرمایه خود را از دست می‌دهد. پس ما باید این موارد را هم ببینیم. کشورهای پیشرفته دنیا بدون مهاجران پیشرفت نکرده‌اند. در آمریکا از ترامپ تا ایلان ماسک مهاجرند. محبوب‌ترین رئیس‌جمهوری اخیر آمریکا هم اوباما بوده است اما ببینید چطور از یک مهاجر کار می‌کشند و ساختارشان چگونه است؟

کشورهای پیشرفته دنیا بدون مهاجران پیشرفت نکرده‌اند. در آمریکا از ترامپ تا ایلان ماسک مهاجرند. محبوب‌ترین رئیس‌جمهوری اخیر آمریکا هم اوباما بوده اما ببینید چطور از یک مهاجر کار می‌کشند و ساختارشان چگونه است؟

اجازه خرید ملک باعث نمی‌شود مثل اسرائیلی‌ها برای ما مشکل ایجاد شود؟

اصلا اسرائیلی‌ها در فلسطین خانه نخریدند. در امارات ۹۲ درصد نیروی کار اتباع خارجی است؛ در قطر ۹۷ درصد هستند اما مدیریت مناسب هم دارند. ما از اول انقلاب تا الان ده‌ها میلیون بار تبعه افغانستانی را از ایران خارج کرده‌ایم. به همین تعداد وعده غذایی و خدمات داده‌ایم. به اندازه ده‌ها میلیون نفر اتوبوس گرفتیم و بردیم تا مشهد و چقدر مامور برای جابهجایی آنها لازم است. البته بسیاری از اینها چند بار اخراج شده‌اند.

شما هم جمع‌بندی خود را بفرمایید.

حقیقت‌طلب: نکته‌ مهم، نبود شفافیت است. برای مثال اینکه جمعیت افغانستانی‌ها خیلی مصرف‌کننده‌اند، در رسانه‌ها بسیار مطرح می‌شود اما از آن طرف از میزان تولیدشان، داده و اطلاعاتی وجود ندارد.
گفته می‌شود مهاجران افغانی مالیات نمی‌پردازند اما هزینه تمدید مدرک هم برای خانواده‌ها بسیار زیاد است. اینکه به این پول‌ها می‌شود عنوان مالیات اطلاق کرد یا نه و اینکه این پول‌ها به حساب چه کسی می‌رود، بحث دیگری است.

بیشترین سود حضور مهاجران غیرقانونی را کارفرما می‌برد

نبود شفافیت در مورد مهاجران غیرقانونی بیشتر است؛ زیرا بیشترین سود حضور آنها را کارفرما می‌برد. خیلی وقت‌ها اصلا کارفرما می‌تواند حقوق سه تا چهار ماه را نپردازد به این بهانه که بعد داده می‌شود و کارفرما به پلیس زنگ می‌زند و او را به عنوان تبعه غیرقانونی رد مرز می‌کند. چنین اتفاقاتی بسیار رخ می‌دهد. به نظرم تولید ناخالص آن دسته از مهاجران کاری قابل توجه است؛ زیرا به اقتصاد ما کمک می‌کنند و این نکته بدی نیست. اقتصاد امری پویاست و اگر در بخشی نیروی کاری بهتر کار می‌کند و بازدهی بیشتری دارد، نباید به تابعیت او فکر کرد.
 

اگر بخواهم جمع‌بندی کنم، باید به لزوم توجه به دسته‌های مختلف مهاجران اشاره کنم و اینکه همه آنها را به یک چوب نرانیم. مهاجران کاری را به رسمیت بشناسیم و تلاش کنیم شیوه ورودشان به داخل تحت شبکه‌های دولت و نظارت دولت باشد. در مورد پناهجویانی که در دو سال اخیر وارد ایران شدند، زمان طلایی بازگشت آنها پنج سال نخست ورودشان است، پس باید به آن توجه کنیم.
حاکمیت باید برخی تصمیم‌های اساسی در مورد مهاجران افغانستانی بگیرد که تصمیم‌های بسیار سختی هم هست. که البته باید باید ۲۰ تا ۳۰ سال پیش گرفته می‌شد. ما ۲۰ تا ۳۰ سال در این زمینه عقب افتاده‌ایم اما همین امروز باید به دلیل پیچیده‌بودن اوضاع شروع کرد و تا جای ممکن گروه‌های مختلف همکاری کنند.

سکوت باعث ابهام‌شده؛ دولت با تصمیم سخت شفاف‌سازی داده‌ها را اعلام کند

با سکوت موجود، در جامعه توهم‌هایی در حال شکل‌گیری است. حس می‌کنم زمان آن رسیده تا جرات به خرج داده شود و اگر کم‌کاری صورت گرفته، اقرار شود و اگر برنامه‌ای هست، حتما با صدای بلند اعلام شود. تصمیم سخت را شفاف‌سازی می‌دانم تا داده‌ها اعلام و دسته‌بندی‌های مهاجران در نظر گرفته شود.

تحصیل کودکان مهاجر دارد در کنار سایر مسایل قرار می‌گیرد و دانش‌آموزان بدون مدرک اصلا ثبت‌نام نشدند. چون آمایش سرزمینی انجام نشده، اوضاع بسیار سخت شده اما تحصیل یک خیر مطلق است؛ هم برای جامعه ایران و هم برای جامعه افغانستان. این را به عنوان یک هزینه سربار در نظر نگیریم. بی‌سواد ماندن این کودکان سبب می‌شود آینده افغانستان ادامه همین روزها باشد و اوضاع اصلا بهتر نشود و حتی خود ایران هم از این وضعیت متضرر شود.