حمیدرضا شکارسری در گفتوگو با خبرنگار کتاب ایرنا درباره «جریان شعر انقلاب» بیان کرد: یکی از نمادهای باارزش وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷ این بود که هنر و ادبیات وظیفهمند شدند و از جریانهای فرمالیستی شعر و داستان که در دهه ۴۰ رواج پیدا کرده بود فاصله گرفت. نوعی وظیفهمندی و دغدغهمندی توسط شاعران و حتی گروهی از شاعران روشنفکر که منتسب به جریان انقلاب نبودند دیده شد، مانند مرحوم رضا براهنی، حاج سید جوادی و شاعرانی که در جریان «شعر انقلاب» محسوب نمیشوند و بعدها خود را از آن جریان جدا کردند.
یکی از نمادهای باارزش وقوع انقلاب در سال ۱۳۵۷ این بود که هنر و ادبیات وظیفهمند شد
این پژوهشگر با اشاره به جزوههای باقی مانده از دهه ۵۰، ادامه داد: در جزوههای شعری باقی مانده از سال ۵۶ و ۵۷ حتی تا سال ۵۸، نشانه دغدغه این شاعران در زمینههای اجتماعی سیاسی و ایدئولوژیک دیده میشد؛ اما از این جماعت بیشمار تعدادی به دلایل مختلف از جریان «شعر انقلاب» جدا شدند و به قول اخوان ثالث «برانقلاب» شدند و نه «باانقلاب» اما گروهی با انقلاب ماندندکه قیصر امینپور، مهرداد اوستا و مشفق کاشانی از جمله آنها بودند و این دغدغهمندی به لحاظ سیاسی، اجتماعی و ایدئولوژیک خصلت جریان شعر انقلاب است که طبعا قیصر امینپور از این روند تبعیت میکند و خودش از سرعنوانها با تیتر این شعر محسوب میشود.
این دوست قیصر امینپور با بیان اینکه شعر انقلاب به زبان و دغدغههای روزمره مردم نزدیک است، ادامه داد: مهمترین ویژگی جریان شعر انقلاب صمیمانه کردن بیان است تا شعر از پیچیدگیهای جریان فرمالیستی فاصله بگیرد. این انتظار طبیعی از شعر انقلاب و شاعرانی مانند قیصر امینپور وجود دارد. شاعران جریان شعر انقلاب نه تنها از اجتماع سفارش گرفتند و نه تنها دغدغههای مردم، مشکلات، مسائل مردم و نمادهای دفاع مقدس را در شعر بروز دادند، بلکه مردم هم این جریان را پذیرفتند و نزدیکی و صمیمیت در شعر شاعران انقلاب و عامه؛ به خصوص در شعر پیش از انقلاب به خصوص شعر دهه ۴۰ مردم وجود داشت.
این شاعر با اشاره به گسستی که در دهه ۴۰ میان مخاطب عام و شعر در ایران ایجاد شده بود، توضیح داد: جریان شعر انقلاب این فاصله را کم کرد، در نتیجه شعر فرصتی پیدا کرد که در حوزه عمومی حضور پیدا کند تا با زبان و بیان سادهتر و با موضوعات، محتوا و درون مایههایی که زندگی روزمره مردم است و با مردم عجین شود.
فرهنگ و ادبیات را زینت مجلس میدانیم و نه ضرورت زندگی!
شکارسری درباره اقداماتی که برای معرفی شاعران معاصر به کشورهای فارسی زبان و همسایه انجام شده است، بیان کرد: اقدامات بسیار کم و محدود است، جریانی تحت عنوان جریان ترجمه (و نه نهضت که باید حرکت جدی در فارسی باشد) نداریم، اما حرکت ترجمه منسجم هم نداشتیم. انتظاری که از وزارتخانههای همکار با وزارت امور خارجه میرود برآورده نشده است. رایزنهای فرهنگی ما در سفارتخانهها میتوانند حرکت و نهضت ترجمه را ایجاد کنند. شاعران بزرگ این دوره حتی اگر منتسب به شعر انقلاب نیستند و نماینده شعر ما هستند، باید به دیگر کشورها معرفی شوند، متاسفانه این اتفاق نیافتاده است.
به گفته این منتقد ادبی، فرهنگ باید دغدغه اصلی و سیاست را تحت نظارت خود داشته باشد؛ این در حالی است که در این روزها سیاست بر فرهنگ سیطره دارد، حال آنکه به گمان من فرهنگ زیرساخت محسوب میشود و سیاست روساخت آن است. ما دغدغه فرهنگی نداریم. فرهنگ و ادبیات را زینت مجلس میدانیم و نه ضرورت زندگی! دغدغه وجود ندارد و در نتیجه وقتی با شاعران دیگر کشورها صحبت میکنیم از شعر ایران، شاعران کلاسیک و از دوره معاصر شاعران بزرگ مانند احمد شاملو و فروغ فرخزاد را میشناسند و از شاعران انقلاب شناختی ندارند، ما کم کاری کردیم.
او با اشاره به اینکه همواره در نتیجه مشکلات اقتصادی فرهنگ نادیده گرفته میشود، توضیح داد: اگر مشکل اقتصادی در ایران ایجاد شود اولین جایی که آسیب میبیند فرهنگ، به خصوص ادبیات و به خصوص شعر است؛ زیرا ادبیات و شعر ضرورت مجلس ما نیست و زینت مجلس ما است.