به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا؛ سر خط اول خبرها در رسانههای رسمی و غیررسمی دنیا به رنگ خون در آمده است. روزانه صدها نفر از مردم غزه با تسلیحات آمریکایی قدرتمند و با قدرت تخریب بالا به شهادت میرسند، نه ساختمانهای مسکونی، نه مدارس و نه بیمارستانها از حملات جنونآمیز دشمن صهیونیستی در امان نیستند. تصاویر آوارگی صدها هزار نفر، شهادت بیش از ۹۰۰۰ تن و پیکرهای کوچک کودکان کفنشده، قلب هر انسانی را به درد میآورد و بدتر آنکه در سیامین روز جنگ علیه مردم غزه، همچنان حاکمان رژیم صهیونیستی از استمرار آن سخن میگویند. نه راهپیماییهای مردم جهان که از شرق تا غرب جهان را در بر گرفته، نه نشست مجمع عمومی سازمان ملل و قطعنامههای ضداسراییلی و نه موضع آنتونیو گوترش نتوانسته ماشین کشتار «کیپا به سرهای زخم خورده» را متوقف کند. مقامات رژیم صهیونستی گرچه در ورود گسترده زمینی شکست مفتضحانه خوردند اما هر شب چگونگی کشتار بیشتر در این باریکه را با خود مرور میکنند تا التیامی بر تحقیر تاریخی خود باشد.
همین شرایط باعث شده است این سوال مطرح شود که آیا طوفان الاقصی سرآغاز جنگی پرهزینه برای مردم فلسطین نبود؟ و آیا همچنان میتوان نام این عملیات را با صفت پیروزی و فتح استفاده کرد؟
در این مطلب تلاش میشود تا با توصیف راهبردی از اتفاقات رخ داده به این سوال پاسخ داده شود:
نبرد راهبردها
صهیونیستها در بدو تشکیل دولت ملت جعلی خود تلاش کردند تا با شهروندان اجارهای و در یک سرزمین غصبی پایه این اشغال را بنا نهند. سرزمینهای اشغالی به دلیل عمق کم جغرافیایی از ابتدا به شدت ضربهپذیر بود. استقرار امنیت در این سرزمینها برای ماندگاری و تشویق یهودیان به مهاجرت به این منطقه، کلید حیاتی برای مانایی و توسعه رژیم بوده است.
دکترین بن گورین برای مهار تهدیدات بر این مبنا استوار بود که برای جلوگیری از انزوا و فرار از اصطکاکات داخلی، موضوع انتقال جنگ به سرزمین دشمن، غافل گیری و عملیاتهای برق آسا در دستور کار قرار بگیرد. این دکترین با وجود برخی تغییرات در منابع تهدید این رژیم همچنان مورد توجه صهیونیستها بوده است.
آنتیتز این دکترین را میتوان در آرایش نیروهای مقاومت منطقه دید. مقاومت با فهم این دکترین صهیونیستی تلاش داشته تا با غافل گیر کردن دشمن و انجام عملیاتهای برق آسا دشمن صهیونیستی را در محل اصلی منازعه یعنی سرزمینهای اشغالی محدود کند. عملیات طوفان الاقصی به لحاظ راهبردی هر سه این ویژگیها را داشت و از این منظر بهترین ضربه راهبردی به طراحی صهیونیستها قلمداد میشود.
سرزمین مهاجران غاصب و بحران مانایی
طوفان الاقصی در ۷ اکتبر اصل غافلگیری را به خوبی رعایت کرد. انجام این عملیات که به دلایل امنیتی برای گروههای مقاومت منطقه و حتی بسیاری از اعضای حماس نیز غافلگیرانه محسوب میشد همزمان با روز عید و تعطیلات یهودیان و سالگرد عملیات یوم کیپور انجام شد. همچنین سرعت این عملیات خیره کننده مانع از اقدام متقابل رژیم صهیونیستی در ساعات ابتدایی شد. نیروهای مقاومت فلسطینی در فاصله زمانی کوتاهی توانستند دو برابر نوار غزه را پیشروی کرده و هفت شهرک صهیونیستی را به کنترل خود درآوردند. علاوه بر اصل غافلگیری و برق آسا بودن، عملیات طوفان الاقصی بار دیگر جنگ را به داخل مرزهای این رژیم موقت کشاند تا ستون امنیت به شکل واقعی به لرزه درآید.
در این عملیات که توسط گروه های چریکی مقاومت انجام شد بیشترین تلفات از رژیم صهیونیستی گرفته شد. بیش از ۱۴۰۰ نفر کشته و بیش از ۲۰۰ نفر اسیر که حتی در جنگهای کلاسیک علیه این رژیم نیز بی سابقه محسوب میشود.
این شکست تمام عیار بحران مانایی رژیم را به خوبی ایجاد و برجسته کرد. رژیم صهیونیستی سرزمین مهاجران است که همچنان تلاش میکند با «قانون بازگشت» یهودیان سراسر جهان را به خود جذب کند. ناامنی بزرگترین مانع تثبیت جمعیتی این رژیم محسوب میشود.
عملیات اخیر و آواره شدن شهرک نشینان صهیونیست و اصابت موشکهای مقاومت به تلآویو، قلب ماندگاری جمعیتی رژیم را نشانه گرفته است. دولت نتانیاهو اکنون نه تنها نمیتواند به بازگشت یهودیان اصرار داشته باشد که وضعیت جنگی حتی آن را از اتخاذ تدابیر لازم برای جلوگیری از مهاجرت معکوس و صف خروج یهودیان باز داشته است.
فلسطین؛ مساله اول جهان باقی ماند
طوفان الاقصی هم پرونده عادی سازی روابط دولتهای عربی با رژیم صهیونیستی را دچار وقفه کرد و هم موج خشم جهانی نسبت به جنایات رژیم صهیونیستی را برانگیخت. اکنون کشورهای عربی منطقه که تنها چند قدم تا اعلام رسمی روابط خود با رژیم صهیونیستی فاصله داشتند در موضع منتقد رژیم قرار گرفتند و خیابانهای لندن و نیویورک تا پایتخت کشورهای اسلامی همه در مقام حامی فلسطین قرار دارند.
عملیات ۷ اکتبر توانست مساله فلسطین را بار دیگر زنده کند و حافظه تاریخی جهانیان در خصوص هشت دهه کشتار فلسطینیان را بیدار کرده تا علاوه بر فروپاشی امنیتی و سیاسی در داخل، انزوای جهانی را هم برای صهیونیستها رقم بزند. سخنرانی دبیرکل سازمان ملل و اشاره به چندین دهه فشار و محاصره به مردم غزه به عنوان ریشه تحولات اخیر به خوبی نشان از همین مساله دارد.
در شرایط کنونی؛ کشتار بالای مردم غزه و حملات مرگ بار علیه کودکان و غیرنظامیان برای بازگشت آبرو و نمایش بازدارندگی از سوی صهیونیستها انجام میشود اما هیچ ضمانت اجرایی ندارد که یهودیان مهاجر بتوانند شب را به خوبی سپری کنند بدون آنکه مطمئن باشند در عملیاتی بزرگتر به اسارت نیروهای مقاومت در نخواهند آمد. کشته شدن افراد و استمرار حملات تنها شاید بتواند حیات سیاسی نتانیاهو را مدتی بیشتر حفظ کند اما صورت اصلی ماجرا و ورود مقاومت فلسطینی به مرحله آفندی را تغییر نخواهد داد.
از طرف دیگر، هدف اعلامی نتانیاهو یعنی نابودی حماس نیز به غایت دور از دسترس است. گروههای هویتی و جهادی به مثابه یک تفکر هیچ گاه نمیتوانند از صحنه حذف شوند، آنها در مقابل هر ضربه زایشی جدید خواهند داشت و شرایط را برای دشمن سختتر خواهند کرد.
در جنگهای چریکی با دشمن همواره میزان خسارتها برای زیرساختها و مردم حامی مقاومت بالاست اما جبهه دشمن علی رغم تحمیل این هزینهها در نهایت نمیتواند به هدف خود دست پیدا کند. سرنوشت جنگ رژیم صهیونیستی با لبنان و پیروزی نهایی مقاومت علی رغم هزینههای انسانی بیشتر و یا پیروزی چریک های ویتامی بر اشغالگران آمریکایی همین مهم را ثابت میکند.
اکنون با اتکا به ضربه راهبردی مقاومت به رژیم صهیونیستی و اهداف غیرقابل تامین اسراییل میتوان به خوبی از دست برتر فلسطین علی غم تهاجمات وسیع صورت گرفته به غزه صحبت کرد.