تهران- ایرنا- دیپلماسی پنهان همواره محور مهمی در سیاست خارجی اسرائیل بوده که قبل از تاسیس این رژیم نیز وجود داشته و به عنوان دستاویزی برای فرار از انزوا به کار رفته است؛ فرایندی که نتایج آن در توافقات موسوم به ابراهیم آشکارا به چشم می‌آید.

درباره دیپلماسی پنهان در سال‌های اخیر، پژوهش‌های متعددی با رویکرد تئوریک و تحلیلی انجام گرفته است. بر خلاف تعدد پژوهش‌های در پیوند با دیپلماسی پنهان ـ که البته تعداد پژوهش‌های انجام شده در این خصوص را نمی‌توان بالا شمرد ـ پژوهش‌های مربوط به دیپلماسی پنهان رژیم صهیونیستی تعداد بسیار اندک‌تری را شامل می‌شود که یکی از این پژوهش‌ها مقاله «نقش دیپلماسی پنهان اسرائیل در مناسبات منطقه‌ای: مطالعه موردی توافق ابراهیم» نوشته «وحیده احمدی» عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات راهبردی است.

در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله را می‌خوانیم؛

تاسیس رژیم صهیونیستی بر خلاف روندهای مشروع و مقبول دولت-ملت‌سازی که محیط بیرونی تهدیدزا، رویکرد خصمانه کشورهای پیرامونی و فقدان پیوندهای رسمی دیپلماتیک را در پی داشت، مهمترین دلیل اتکای این رژیم به دیپلماسی پنهان بوده است

دیپلماسی پنهان؛ سنت‌ همیشگی اسرائیل

کاربرد دیپلماسی پنهان را از لحاظ تاریخی باید مربوط به قبل از تأسیس رسمی رژیم صهیونیستی دانست. روابط مبتنی بر دوستی و نسبت‌های خویشاوندی که نفوذ برخی از یهودیان صهیونیست در میان سیاستمداران را موجب شده بود، در حمایت دولت‌های بزرگ از تأسیس حکومت یهود نقش بسزایی داشت. تجربه موفق روابط پشت پرده این‌چنینی پس از تأسیس اسرائیل نیز ادامه پیدا کرد؛ به گونه‌ای که اسرائیلی‌ها از آغاز تأسیس تاکنون، بارها از این مسیر برای دستیابی به اهدافی که در نگاه نخست، گزینه‌ای دشوار و دست نیافتنی می‌نمود، بهره گرفته‌اند. تأسیس رژیم صهیونیستی بر خلاف روندهای مشروع و مقبول دولت ـ ملت‌سازی که محیط بیرونی تهدیدزا، رویکرد خصمانه کشورهای پیرامونی و فقدان پیوندهای رسمی دیپلماتیک را در پی داشت، مهمترین دلیل اتکای این رژیم به دیپلماسی پنهان بوده است.

تجاوز از مرزهای ۱۹۴۸ و اشغال سرزمین‌های فلسطینی بر خلاف قوانین بین‌المللی، بر شدت رویارویی و تقابل صهیونیست‌ها با عرب‌ها افزود، به گونه‌ای که شناسایی این رژیم به عنوان یک دولت ـ ملت و برخورداری از روابط رسمی دیپلماتیک در منطقه به یکی از بحران‌های اسرائیل در حوزه سیاست خارجی تبدیل شد؛ این در حالی بود که رژیم اسرائیل همواره ناگزیر بوده برای حفظ و تحکیم امنیت وجودی خود، در قالب رویکردی عمل‌گرایانه، روابط خارجی نسبتاً پایداری را با بازیگران منطقه‌ای و بین‌المللی به ویژه کشورهای مسلمان در پی بگیرد. از این رو اسرائیل به منظور یافتن راهی با هدف کاهش تهدیدات ناشی از این رویارویی خصمانه و شکستن انزوای ناخواسته که به مانند دیوارهایی بلند این رژیم را محصور ساخته بود، کانال‌های ارتباط پنهانی با مخالفان و دشمنان دولتی و غیردولتی خود را دنبال کرد.

دیپلماسی پنهان یکی از سنت‌های همیشگی اسرائیل بوده که براساس منافع حیاتی و الزامات هر دوره‌ای به انحای مختلف آن را به پیش برده است. مهاجرت و ارتباط با دیاسپورای یهودیان در کشورهای دیگر و فراهم ساختن شیوه‌های انتقال آنها، دیپلماسی نفتی، تلاش برای پیشبرد دکترین اتحاد پیرامونی و در نهایت حفظ امنیت وجودی اسرائیل مهمترین مقاصدی بوده که این رژیم را ناگزیر به پیشبرد دیپلماسی پنهان کرده است.

ریشه‌های دیپلماسی صهیونیستی در آژانس یهود

شناخت محیط امنیتی و شناسایی راهبردهای موجود برای پیشبرد منافع حیاتی در گزینش دیپلماسی پنهان رژیم صهیونیستی نقش تعیین کننده‌ای داشته است. رویکرد اسرائیل به دیپلماسی پنهان ریشه در نهادهای پیش از تأسیس آن همچون آژانس یهود دارد که با هدف دستیابی به موضع موافق بازیگران سیاسی در قبال تأسیس این رژیم و نیز کمک به تثبیت آن، مطالبات خود از طرف مقابل را دنبال می‌کردند.

مهاجرت و ارتباط با دیاسپورای یهودیان در کشورهای دیگر و فراهم ساختن شیوه‌های انتقال آنها، دیپلماسی نفتی، تلاش برای پیشبرد دکترین اتحاد پیرامونی و در نهایت حفظ امنیت وجودی اسرائیل مهمترین مقاصدی بوده که این رژیم را ناگزیر به پیشبرد دیپلماسی پنهان کرده است

آژانس یهود به عنوان مهم‌ترین نهادی که بسترهای لازم را برای تأسیس اسرائیل فراهم می‌کرد، در دوره قبل از تأسیس، مذاکره و بده‌بستان‌های سیاسی با بازیگران مؤثر اعم از دولت‌های بزرگی همچون انگلیس و نیز دولت‌های منطقه‌ای همچون اردن را به پیش برد که با توجه به شرایط، حساسیت‌ها و الزامات موجود در مسیر دولت‌سازی، محرمانه ماندن آنها ضرورت پیدا می‌کرد.

همکاری مخفیانه با انگلیسی‌ها درس‌ها و آموزه‌های بسیاری را عاید نخبگان سیاسی یهودی کرد و مخزنی از تجربه و تخصص را برای آنها به ارمغان آورد که در تأسیس حکومت یهود و شکل‌دهی به دیپلماسی پنهان اسرائیل در دهه‌های بعد از جنگ جهانی دوم بسیار ارزشمند واقع شد. پس از تأسیس اسرائیل، دیپلماسی پنهان طیفی از روابط محتاطانه روابط پشت درهای بسته و روابط کاملاً‌ مخفیانه را شامل شده است.

اسرائیل معمولاً مذاکرات حساس را در قالب دیپلماسی محتاطانه به پیش می‌برد. به رغم تلاش برای حفظ محتوا و موضوعات گفتگوی دو جانبه، این نوع از دیپلماسی به ندرت از چشم رسانه‌ها یا بازیگران دولتی و غیر دولتی ذینفع، پنهان می‌ماند. مذاکره با فلسطینی‌ها، برخی مذاکرات با روس‌ها در بحران سوریه، مذاکرات با کشورهای آسیای مرکزی به ویژه آذربایجان اغلب در چارچوب دیپلماسی محتاطانه به پیش رفته است.

هرچند دیپلماسی پنهان و محتاطانه هر دو برای پیگیری اهداف خاص امنیتی دنبال می‌شوند اما دیپلماسی پنهان برای رژیم صهیونیستی به خودی خود از ارزش ذاتی برخوردار بوده است. براین اساس رابطه با دیاسپورای یهودی همچون عملیات فرش جادویی که یهودیان را از کوه‌های یمن در سال ۱۹۴۸ به سرزمین فلسطین آورد یا انتقال یهودیان از سارایوو در دهه ۱۹۹۰ جزء مواردی بوده که به ذات خود ارزش داشته و هدف دیگری را دنبال نمی‌کرده است.

دیپلماسی پنهان اسرائیل همچنین گاه مبتنی بر دستورالعمل‌های امنیتی در چارچوب دکترین اتحاد پیرامونی و با بهره‌گیری از معضلات و مسائل بازیگران دولتی و به ویژه غیردولتی ـ که برخی از آنها قبلاً دشمن این رژیم به شمار آمده‌اند ـ به پیش رفته است. اسرائیل در دهه ۱۹۵۰ آفریقا و به ویژه سودان را راهی برای عبور از روی دیوار عرب‌ها و عنصری مهم در کمربند امنیتی پیرامون خود می‌دانست. علاوه بر این حمایت مخفیانه از سلطنت‌طلب‌ها در جنگ داخلی یمن در دهه، ۱۹۶۰ فلانژهای مسیحی در لبنان، کردهای عراق در دهه ۱۹۷۰ و نیز دیپلماسی پنهان با سودان از این چارچوب پیروی کرده است.

توافق ابراهیم؛ صحنه تازه‌ترین تحرکات دیپلماسی پنهان تل‌آویو

«توافق ابراهیم» به صورت رسمی برای نخستین بار از سوی «دونالد ترامپ» رئیس جمهور وقت آمریکا در تاریخ ۲۳ مرداد ۹۹ (۱۳ آگوست ۲۰۲۰) برای اشاره به بیانیه مشترک این کشور، اسرائیل و امارات متحده عربی به کار گرفته شد. سیاست‌های آمریکا و طرح «معامله قرن» را باید یکی از متغیرهای اصلی در توافق ابراهیم قلمداد کرد.

اینکه توافق ابراهیم حاصل تلاش‌های مستمر دیپلماتیک در یک فرایند طولانی بوده، پیش‌فرضی بدیهی است اما مساله آن است که بسیاری از جوانب این دیپلماسی مخفیانه دو دهه‌ای همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده و اطلاعات مربوط به آن اندک و ناقص است

ترامپ و مقامات وابسته به دولت وی، یکی از راه‌های حل منازعه تاریخی فلسطینی‌ها و رژیم صهیونیستی را عادی‌سازی روابط کشورهای عربی با اسرائیل می‌دانستند. آنها معتقد بودند با عادی‌سازی روابط، از یک سو فشار کشورهای عربی بر اسرائیلی‌ها کاهش پیدا خواهد کرد و از سوی دیگر این کشورها از سیاست‌های تند و سنتی خود در برابر خواسته‌های اسرائیل عدول خواهند کرد، به این ترتیب زمینه برای صلح دو طرف فراهم خواهد شد.

هرچند گفتگوها و مذاکرات جدی برای تنش‌زدایی میان رژیم اسرائیل و امارات متحده عربی با وساطت آمریکا در سال ۲۰۱۹ به صورت پنهانی در جریان بود اما پس از آنکه نتانیاهو نخست‌وزیر وقت این رژیم تصمیم جدی خود را برای الحاق سرزمین‌های کرانه باختری اعلام کرد، وقایع با فوریت و سرعت بیشتری به پیش رفت.

حساسیت طرح الحاق سرزمین‌های کرانه باختری به گونه‌ای بود که در صورت عملیاتی شدن، روند عادی‌سازی روابط امارات با اسرائیل به دلیل پیچیده‌تر شدن مساله فلسطین باید متوقف می‌ماند زیرا نه تنها التزام این کشور به طرح صلح عربی عربستان صراحتاً نقض می‌شد بلکه این کشور را در دوراهی دشوار و پرهزینه‌ای قرار می‌داد.

از همین رو امارات بیانیه‌ای شدیداللحن منتشر و در آن با طرح الحاق مخالفت کرد. این کشور همچنین به صورت محرمانه به صهیونیست‌ها این پیام را انتقال داد که طرح ضمیمه‌سازی شهرک‌ها و سرزمین‌های بیشتر کرانه باختری، آرزوی عادی‌سازی روابط با کشورهای عربی خلیج فارس را بر باد خواهد داد.

در نهایت در ۲۵ شهریور ۱۳۹۹ (۱۵ سپتامبر ۲۰۲۰) امضای توافقنامه‌های ابراهیم توسط «عبدالله بن زاید آل نهیان» وزیر امور خارجه امارات، «عبدالطیف بن راشد الزیانی» وزیر خارجه بحرین، «بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم اشغالگر قدس و دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در کاخ سفید صورت گرفت. این سند اولین توافق عادی‌سازی مناسبات رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی منطقه، بعد از توافق با مصر در سال ۱۹۷۹ و اردن در سال ۱۹۹۴ بود.

اینکه توافق ابراهیم حاصل تلاش‌های مستمر دیپلماتیک در یک فرایند طولانی بوده، پیش‌فرضی بدیهی است اما مساله آن است که بسیاری از جوانب این دیپلماسی مخفیانه دو دهه‌ای همچنان در هاله‌ای از ابهام باقی مانده و اطلاعات مربوط به آن اندک و ناقص است.

از سویی اسرائیل افشای جزئیات دیپلماسی پنهان در توافق ابراهیم را در چارچوب منافع خود نمی‌بیند زیرا در صورت افشای آن، به کارگیری این شیوه در مقابل سایرین با مانع روبه‌رو خواهد شد و از سوی دیگر عرب‌ها که برخی از آنها همچنان به پیشبرد این نوع دیپلماسی با صهیونیست‌ها گرایش دارند، درج اطلاعات مربوط به آن را در چارچوب مصالح خود نمی‌دانند. با این حال ظرفیت‌هایی که این رژیم را قادر به انجام این مسیر کرده و نیز کانال‌هایی که از طریق آنها این دیپلماسی به کار گرفته شده است، بسیاری از قالب‌های این پنهان کاری دیپلماتیک را روشن می‌سازد.

نتیجه‌گیری؛ فرجام دیپلماسی منهای مساله فلسطین

با اینکه به واسطه پیشبرد موثر دیپلماسی پنهان، اسرائیل به توافق ابراهیم به مثابه یکی از دستاوردهای مهم دیپلماتیک دست پیدا کرد اما کاستی‌های این توافق نظیر غفلت از مساله فلسطین، یادآور این نکته است که برای حل تنش‌ها و بحران‌های دیپلماتیک نمی‌توان صرفا به دیپلماسی پنهان امید بست

توافق ابراهیم قاعده بازی عرب‌ها با رژیم صهیونیستی مبتنی بر عادی‌سازی روابط در ازای حل مساله فلسطین را که چندین دهه بر روابط آنها حاکم بود، تغییر داد و فصل جدیدی از مناسبات منطقه‌ای را تعریف کرد. این توافق حاصل بیش از دو دهه دیپلماسی پنهان اسرائیل بود. روابط امنیتی و اطلاعاتی، پیوندهای اقتصادی و رویدادهای دیپلماتیک، بسترهایی بوده‌اند که اسرائیل ظرفیت‌ها و توانمندی‌های خود را در آنها به کار گرفته تا دیپلماسی پنهان خود را در این دو دهه فعالانه تداوم دهد.

در میان این ظرفیت‌ها، اقتصاد از جایگاه قابل ملاحظه‌ای برخوردار بوده است. اهمیت روابط تجاری و اقتصادی نه تنها در جریان دیپلماسی پنهان چند دهه‌ای آنها بلکه یکی از مهمترین انگیزه‌های امضای توافق و نیز تداوم توافق ابراهیم به شمار می‌آید.

با اینکه به واسطه پیشبرد مؤثر دیپلماسی پنهان، اسرائیل به توافق ابراهیم به مثابه یکی از دستاوردهای مهم دیپلماتیک دست پیدا کرد اما کاستی‌های این توافق نظیر غفلت از مساله فلسطین، یادآور این نکته است که برای حل تنش‌ها و بحران‌های دیپلماتیک نمی‌توان صرفاً به دیپلماسی پنهان امید بست و ضرورت انجام برخی بایسته‌ها و پیش‌نیازهای عملی ـ برای دستیابی به هدف به گونه پایدار ـ را نادیده انگاشت.

مساله فلسطین موضوع اصلی تعارض و اختلاف چند دهه‌ای میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی بوده و همچنان یکی از نقاط چالش برانگیز بنیادین در گفتمان عمومی ملت‌های عرب به شمار می‌رود. با این حال فلسطین به عنوان موضوع اصلی اختلاف، عنصر مفقود در دیپلماسی پنهان این رژیم بود که به صورت عامدانه مغفول ماند و در روند مذاکرات و در جریان توافق طرفین، هیچگونه تفاهم سازنده‌ای در مورد آن صورت نگرفت.

هر چند اسرائیل توافق ابراهیم را روند عادی‌سازی روابط خود با کشورهای عربی بدون نیاز به حل مساله فلسطین بازنمایی کرده اما زوایای این مساله پیچیده‌تر از این ادعا است. به نظر می‌رسد روند تنش‌های میان رژیم صهیونیستی با فلسطینی‌ها در مورد موضوعات حساسیت‌برانگیزی همچون مسجدالقصی، چالش‌های سیاسی فزاینده‌تری را برای امضاکنندگان توافق ابراهیم در پی داشته باشد (همچنان که عملیات طوفان الاقصی و پیامدهای آن، فرجام هر نوع دیپلماسی چه آشکار و چه پنهان را در ازای نادیده‌انگاشتن حقوق فلسطینیان برای اعراب و اسرائیل به تصویر کشید.)

پی‌نوشت

۱- وحیده احمدی، «نقش دیپلماسی پنهان اسرائیل در مناسبات منطقه‌ای: مطالعه موردی توافق ابراهیم»، فصلنامه علمی مطالعات خاورمیانه، ۱۴۰۲، سال ۳۰، شماره ۲.