در پنج سال گذشته کمتر موضوعی به فراگیری مسأله این روزهای فلسطین توانسته برای مدتی بیش از سه روز ذهن و زبان کاربران شبکههای اجتماعی و به تعبیری افکار عمومی را به خود مشغول کرده باشد.
صِرف گفتوگو و بحث و تبادل نظر و به یک معنا تولید محتوا در یک موضوع، به سوژه ذهنی افکار عمومی تبدیل نمیشودپایداری سوژه در افکار عمومی
نیازی به توضیح نیست که صِرف گفتوگو و بحث و تبادل نظر و به یک معنا تولید محتوا در یک موضوع، به سوژه ذهنی افکار عمومی تبدیل نمیشود و نیاز به توضیح است که ابتدا بدانیم عمر یا دیرینگی موضوعها در شبکههای اجتماعی با هر میزان دربرگیری یا عمق، بهدلیل ذات مداوم متغیر محتوا در شبکههای اجتماعی در کلیت، بیش از سه روز نخواهد بود و خبر پشت خبر و اتفاق پشت اتفاق است که شبکههای اجتماعی را فتح میکند و از این نظر باید همدلی جامعه با موضوع فلسطین به دلایل گوناگون را ستود و فریاد زد.
دوم آنکه، عمق درد و وسعت تلخی رخداد این روزها که قلب و ذهن را میخراشد و وجدان را به خود مشغول میسازد و عواطف و احساسات را مختل میکند، سبب میشود اندک اندک پرهیزی در اذهان شکل گیرد که هر تصویری را باز نکنند یا هر فیلمی را تماشا نکنند.
چهار عامل «محدود بودن جغرافیای غزه»، «تعمد صهیونیستها در بمباران مناطق مسکونی که به طور طبیعی کودکان بیشتری در آن جاها سکونت دارند»، «استفاده از تسلیحات فاجعهآفرین مانند بمبهای فسفری» و «رتبه بالای شمار کودکان و نوجوانان در هرم سنی جمعیت غزه» سبب شده بیش از سه هزار و ۴۵۷ کودک قربانی شوند. از این روست که صحنههای مخابره شده از غزه، صحنههای تلخ و زجرآوری هستند که ذهن را میفرساید و درد ایجاد میکند.
سوم آنکه، کاهش اعتماد سیاسی بهدلیل رخدادهای تلخ داخلی و دستاویزسازی موضوع انسانی فلسطین از کشاکش انتخاباتی ۱۳۸۸ به این سو که، این تصور را ساخته جمهوری اسلامی ایران، بیحساب و کتاب از رفاه و معیشت مردمانش به نفع اسلحه و سوخت و نان مستضعفان در مناطق مختلفی از جهان از جمله فلسطین میزند، سببشده درد جانکاه این روزهای فلسطین به یک چالش درگیرانه تبدیل شود و آلودگی ذهنی سالهای پیش نوعی اصطکاک با فهم روشن این روزها پدید آورد.
در نتیجه رویهمرفته براساس این مقدمه سه عاملی، باید گفت موضوع فلسطین در روزهای اخیر از ترند یک شبکههای اجتماعی خارج خواهد شد و به تعبیری، تب ماجرا خواهد خوابید. دو اشتباه راهبردی، این کاهش و کنارهگیری را تشدید خواهد کرد.
نخست آنکه گمان کنیم این پیامد حاصل بیمعرفتی یا بیوجدانی کاربران است و دوم آنکه تلاش کنیم برای مقابله با این نزول، هر چه بیشتر، هر چه غلیظتر و هر چه مستقیمتر، جنایات اسرائیل را بازتاب بدهیم و خشونت عریان آنان را فریاد کنیم و تصاویر و ویدئوهای جراحتها، صدمات و مرگها بر اثر بمباران را مرتب دست به دست یا ذهن به ذهن بگردانیم.
این دو اشتباه اتفاقاً کاربر را به کنارهگیری بیشتر از موضوع وا میدارد و او را به انفعال بیشتر میکشاند و چه بسا باید گفت هر چه خشونت عادیتر شود، او منفعلتر و بیتوجهتر خواهد شد. پس راه زنده نگه داشتن اذهان در میدان چیست؟ باید چه کرد که فلسطین همچنان سوژه باشد و شمع مقاومت که جان دردمند ایرانی را بیش از سه هفته تبدار کرده، در ذهن و جهان او خاموش نشود؟
جز هنر راهی نداریم. هر چه در مستقیمگویی پیش برویم، باختهایم و هر چه خلاقیت و غیرمستقیمگویی و تصویرسازی به کار بندیم، میدان و عمق بینشی که مقاومت امروز در اختیار دارد، بیشتر خواهیم کرد.
هر چه در مستقیمگویی پیش برویم، باختهایم و هر چه خلاقیت و غیرمستقیمگویی و تصویرسازی به کار بندیم، میدان و عمق بینشی که مقاومت امروز در اختیار دارد، بیشتر خواهیم کردهنر، ابزاری برای برانگیختگی ذهن و فکر
نمونههای پرشماری از آثار هنرمندان در حوزههای مختلف سینما، تلویزیون، نقاشی، عکاسی، تجسمی، تئاتر و... در همه سالهای اخیر مقاومت فلسطین را رسانهای کردهاند. در سه هفته اخیر نیز آثار شایستهای تولید شدهاند که اشاره به دو اثر میتواند مقصود از بهرهمندی هنر در ابلاغ اثر مقاومت نشان دهد.
استفاده از نرمافزارهای گرافیکی برای تولید آثار هنری در این دو کار مشهود است. در اولی، اقدام رژیم صهیونیستی در بمباران مراکز درمانی، آموزشی و بهصورت کلی مناطق غیرنظامی با این ادعا که این مراکز و مناطق، پایگاههای نظامی حماس هستند، زیرسؤال رفته و مبتنی بر یک الگوی زبانی نشان داده شده این کار اسرائیل اشتباه و غیرمنطقی است. در دومی که در صفحه اینستاگرام «جکسون هینکل» فعال رسانهای آمریکایی منتشر شده، پوچی ادعای اسرائیل در سر بریدن ۴۰ کودک به دست حماس به سخره گرفته شده است.
این دو اثر هنری ساده و زیبا ضمن ایجاد فراغت ذهنی، تأمل مخاطب را برمیانگیزند و فکرش را درگیر میکنند. آن محتوایی که فکر را درگیر نکند، ماندگاری نخواهد داشت و به سرعت با خبر یا ترند بعدی شبکه، جایگزین خواهد شد.
علاوه بر این، باید از بیلبوردهای شهری و یادمانها و نمادهای فیزیکی هم سخن گفت. توجه به این نکته لازم است که ارتباط ذهنی یک شهروند با هنجارهای رسمی یک حکومت در سطوح مختلفی برقرار میشود؛ از رسانه رسمی و برنامهها و رویدادهای رسمی گرفته تا چهرهها و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی که این هنجارها را در شبکههای اجتماعی منتقل میکنند.
ممکن است یک شهروند به هر دلیلی این ارزشها و هنجارها را دنبال نکند و از محیطهای به اشتراکگذاری آنها هم کناره بگیرد اما با هر مرام و آیینی، با هر منطق و مسلکی، شهروند یک جامعه در جغرافیای آن شهر و کشور زیست میکند و در نتیجه بالاخره با یادمانها و بیلبوردهای نصب شده در خیابانها و بزرگراهها و میدانها تماس دارد.
از این جهت که طراحی پیام برای این بیلبوردها و تابلوها که در واقع در حکم «رسانه»اند، کاری بس مهم و خطیر است. از این رو در نمایش آثار بر این رسانهها، مهم است آن وجه هنری آثار رعایت شود. نقش پیامهای مستقیم و گاهی نیازمند به توضیح و پیوست، اثر این رسانهها را میگیرد و کوشش برای تنوعبخشی به پیامهای انتقال داده و بویژه بهرهمندی از یک سناریوی فرضی در انتقال پیام، میتواند کارایی آنها را به شکل فوقالعادهای افزون کند. به همین مناسبت، باید از پوسترهای تصویرکننده «فلسطین آزاد» روی بیلبوردهای شهری تهران تمجید کرد.