سید حسن با وجود فریادهای پرشور «لبیک یا نصرالله» هوادارانش در «ضاحیه» و دیگر نقاط لبنان که به وضوح حمله تمام عیار حزبالله به ارتش اسرائیل از شمال سرزمینهای اشغالی را توقع داشتند، این انتظار را برآورده نکرد و گرچه شمشیر ورود به جنگ را از بالای سر اسرائیل و متحد آمریکایی او پایین نیاورد، اما راهبرد پیشنهادی او تحرک در عرصه افکار عمومی دنیا برای حصول آتش بس بود.
دبیرکل حزبالله ۱۷ سال است به دلیل اراده روشن صهیونیستها برای ترور او، زندگی مخفی اختیار کرده و در انظار ظاهر نمیشود و دلایلش برای عدم گستردن لبنان به عرصه جنگ، قابل فهم است. ورود ابتدایی جنبش تحت رهبری نصرالله به جنگ با اسرائیل، به مفهوم درگیری کشور لبنان در جنگ و دستکم کشتهشدن هزاران غیرنظامی بیگناه و خسارات گسترده به زیرساختهای این کشور است.
محبوبیت حزبالله، بعد از جنگ ۳۳ روزه و فدا شدن جوانان این جریان به شدت افزایش یافت و نه تنها شیعیان، که بخش زیادی از مسیحیان و اهل سنت این کشور را نیز مجذوب خود کرد و همین امر در تقویت این حزب در فرایند سیاسی لبنان موثر بود البته حزبالله برای دفاع از لبنان دربرابر تجاوز و فدا کردن نیروهایش در این راه پرهیزی ندارد و اکنون هم در حد مشغول کردن بخشی از توان ارتش اسرائیل، از کمک به حماس دریغ نمی کند، اما ورود به جنگ بدون آن که از نظر بینالمللی و نیز از منظر منافع ملی مردم لبنان پذیرفته باشد، هزینههای گزافی دارد که به راحتی برای حزب الله قابل پرداخت نیست.
از سوی دیگر، جنبش حزب الله اکنون نه تنها یک گروه مسلح و شبه نظامی، بلکه یک حزب سیاسی در لبنان است که نقشی تاثیرگذار در معادلات سیاسی این کشور دارد؛ البته محبوبیت این حزب، بعد از جنگ ۳۳ روزه و فدا شدن جوانان این جریان به شدت افزایش یافت و نه تنها شیعیان، که بخش زیادی از مسیحیان و اهل سنت این کشور را نیز مجذوب خود کرد و همین امر در تقویت این حزب در فرایند سیاسی لبنان موثر بود.
اما راهبرد اصلی نصرالله برای حمایت از مردم غزه چه بود؟
او خطاب به مردم نقاط مختلف دنیا که سخنان او را گوش میدادند، گفت: «وظیفه هر فرد آزاده و شریف در این دنیا این است که حقیقتها را در نبرد افکار عمومی بیان کند؛ نبردی که دشمن با دروغ، تحریف و گمراهسازی وارد آن شده است.» وی افزود: «هر کس که امروز سکوت میکند، اگر انسان باشد باید به انسانیت خود نگاهی بیندازد و اگر دینی داشته باشد باید درمورد دین خود بازنگری کند و اگر شرافت داشته باشد، باید در شرافت خود بازنگری کند.» به گفته نصرالله، «دولتهای عربی و اسلامی باید برای آتش بس و قطع روابط دیپلماتیک با اسرائیل تلاش کنند.»
درواقع دبیرکل حزب الله گرچه بر تحرک نظامی محدود در مرز لبنان تاکید دارد و آن را لازم میداند، اما عامل تعیین کننده در فرجام جنگ را نگاه افکار عمومی و فشار برای انجام آتشبس میبیند.
اما این رویکرد چه راهکارهایی دارد و ایران و ایرانیان در آن چه نقشی میتوانند ایفا کنند؟
درباره راهکارهای دیپلماسی عمومی و رسانهای که در جنگ کنونی میتوان به کار برد، دو نگاه وجود دارد.
انعکاس کشتارهای اسرائیل و اعتراضات روشنفکران و نخبگان در غرب، ضربه سختی به دیپلماسی عمومی اسراییل زده و در غرب نیز باعث فشار به دولتمردان غربی برای پایان دادن به جنگ و تحقق آتش بس میشودیک نگاه معتقد است؛ معترضان به اسراییل در غرب دو گروه مهاجران و مسلمانان و روشنفکران هستند که مخالفت آنها اثری در نبرد ندارد، چون از یک سو اکثریت افکار عمومی غرب هنوز با اسراییل همراه است و از سوی دیگر وقتی اسراییل برخلاف گذشته حتی حفظ جان ۲۰۰ اسیر خود در دست حماس را در اولویت دوم گذاشته، هزینه کاهش محبوبیت برایش چندان مهم نیست. طبق این نگاه، رسانه برتر روایت برتر را میسازد و کسی در غرب بیننده الجزیره و المیادین نیست و رسانههایی چون آسوشیتدپرس، سی ان ان، رویترز، بی بی سی و.. افکار عمومی غرب را شکل میدهند.
اما نگاهی دیگر بر این باور است که انعکاس کشتارهای اسرائیل و اعتراضات روشنفکران و نخبگان در غرب، ضربه سختی به دیپلماسی عمومی اسراییل زده و در غرب نیز باعث فشار به دولتمردان غربی برای پایان دادن به جنگ و تحقق آتش بس میشود.
طبق نگاه اول کار چندانی نمیتوان کرد، اما با رویکرد دوم، میتوان به راهکارهایی اندیشید.
تجمع و راهپیمایی
تجمع و راهپیمایی، یکی از ابزارهای اثرگذاری بر افکار عمومی است؛ تجمعات و راهپیماییهایی که در هفتههای اخیر به ویژه پس از بمباران بیمارستان المعمدانی در شهرهای مختلف جهان از کشورهای اسلامی و عربی تا آمریکا و کشورهای اروپایی رخ داد، قطعا رویکردی موثر بوده و اثرات خود را گذاشته است.
تجمعات و راهپیماییهایی که در هفتههای اخیر به ویژه پس از بمباران بیمارستان المعمدانی در شهرهای مختلف جهان از کشورهای اسلامی و عربی تا آمریکا و کشورهای اروپایی رخ داد، قطعا رویکردی موثر بوده و اثرات خود را گذاشته استتاثیر این گونه تظاهرات طبعا وقتی بیشتر است که کاملا خودجوش و مردمی باشد. در جنگ اخیر، برخی کشورهای اروپایی محدودیتهایی برای تظاهرات در حمایت از فلسطین و بویژه جانبداری از حماس قرار داده اند و در واقع حضور در این گونه تجمعات با نوعی هزینه نیز همراه شده است. روشن است که چنین تظاهراتی بیشتر جدی گرفته میشود تا تظاهراتی که با حمایت و پشتیبانی دولتی همراه باشد.
یکی از مشکلات در ایران، این است که تجمعات به جای آن که با تدارک نهادهای مردمی باشد، نوعا با تدارک و فراخوان دولتی همراه است. در رویداد اخیر غزه، شاید زیباترین تجمع اعتراضی، تجمع خودجوشی بود که ساعتی پس از حمله به بیمارستان المعمدانی، شبانه در میدان فلسطین تهران شکل گرفت و زنان و مردانی که از این فاجعه به خشم آمده بودند، برای نشان دادن خشم خود به آنجا رفتند.
رسانه
رسانه یکی از مهمترین عناصر شکل دهی به افکار عمومی است. در جنگ اخیر نیز که کشتار بیسابقه غیرنظامیان و زنان و کودکان در سالهای اخیر را رقم زده، رسانهها هستند که روایت از واقعه را به مخاطبان خود میدهند. برخی اتفاقات علیه غیرنظامیان اسرائیلی در روز اول حمله حماس و انتشار تصاویر برخی از این صحنهها، به طرف اسرائیلی در تقویت فضای مظلوم نمایی و تشدید نفرت از حماس کمک کرد. به نظر میرسد برخی واکنشهای تند در افکار عمومی غربیها به حمله حماس، صرف نظر از گرایشها و منافع، از انعکاس احساسی این صحنهها نیز متاثر بوده است.
آیا رسانههای ایران میتوانند تاثیر در سطح جهانی داشته باشند؟ رسانه ای که بخواهد در چنین بزنگاههایی عملکرد موثر داشته باشد، نیازمند چند ویژگی است: دارای عملکرد حرفهای باشد، به موضع بیطرفانه و تا حدی استقلال شناخته شده باشد و دسترسی مناسبی هم داشته باشد.اما رسانه در چه زمانی میتواند موثر عمل کند و آیا رسانههای ایران میتوانند تاثیر در سطح جهانی داشته باشند؟ رسانه ای که بخواهد در چنین بزنگاههایی عملکرد موثر داشته باشد، نیازمند چند ویژگی است: دارای عملکرد حرفهای باشد، به موضع بیطرفانه و تا حدی استقلال شناخته شده باشد و دسترسی مناسبی هم داشته باشد.
رسانه های ایران در این موارد ضعفهایی دارند که یکی از آنها فقدان استقلال است و باعث میشود وجهه بیرونی بیطرفانه نداشته باشند. از سوی دیگر برند یک رسانه و مشروعیت آن که باعث میشود مخاطب در درازمدت به محتوای آن اعتماد کند، در بلندمدت ساخته میشود. از این رو رسانه باید در مقاطع مختلف رویکرد صادقانه و حرفهای داشته باشد تا مخاطبان آن را متهم به رویکرد دوگانه نکنند. رسانههای ایران در این نکته هم ضعفهایی دارند.
در این زمینه شبکه الجزیره به عنوان رسانهای که فاصله خود را از دولت قطر حفظ کرده و در عین حال سعی میکند در موضع حرفهای و روایتگری عمل کند، الگوی مناسبی است. این شبکه مشکل ایران در حضور در سرزمینهای اشغالی را هم ندارد و از آن سوی جبهه نیز مدام گزارش پخش میکند.
شبکه های اجتماعی
شبکه های اجتماعی به عنوان رقیب نسبتا تازه رسانهها، هر فرد را به یک رسانه تبدیل کردهاند و در مواردی تاثیر قویتری نسبت به رسانههای رسمیو سنتی دارند. به ویژه در مواردی که دسترسی به رسانههای رسمی کمتر است، رسانه های اجتماعی میتوانند تاثیراتی داشته باشند.
در جنگ غزه یکی از ابزارهای موثر که بخشی از حقایق میدانی را به چشم و گوش مردم دنیا رسانده، محتواهای منتشرشده از خبر و عکس و فیلم یا راستی آزمایی ادعاها در شبکههای اجتماعی بوده است. این محتواها قابلیت آن را هم دارد که توسط کاربران این شبکه ها بازنشر شده و یا با کامنت و لایک آنها تقویت شود و در فضاهای دیگر نیز استفاده شود.
تعاملات موثر فردی
علاوه بر موارد فوق، یکی دیگر از روشهای تاثیرگذاری در این زمینه، تعاملات موثر فردی است؛ این که افراد شناخته شده و مشهور در سطح جهانی، اعم از سیاسیون و استادان و روزنامهنگاران تا سلبریتیهای سینمایی و هنری و اقتصادی به ویژه از خاستگاه غیررسمی و غیرحکومتی به کنشگری بپردازند.
تاثیر کنشهای این گروه در کنار اقدامات رسمی مسئولان دیپلماسی بینالملل است و میتواند تاثیر تکمیلی در این زمینه داشته باشد. در موضوع جنگ غزه، به ویژه از آنجا که با یک موضوع انسانی مواجهیم که قابل فهم برای همه مردم جهان فارغ از هر گرایش است، این گروه میتوانند اثرگذاری جدی داشته باشند.
البته لازمه چنین کنشگری هایی، میدان دادن به چهره های مختلف با گرایشهای متنوع برای شناخته شدن و فعالیت است و در چنین شرایطی است که کنشگری آنها در موضوعاتی از این دست نیز امکان موفقیت مییابد.