به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، نیما یوشیج را پدر شعر نو فارسی مینامند، چراکه او با شکستن قالبهای کلاسیک شعری، راهی تازه در شعر فارسی بنیاد گذاشت. او با سرودن شعر «افسانه» مسیر جدیدی در شعر معاصر ایران ایجاد کرد، نیما وقتی افسانه را سرود بیستوپنج سال سن داشت. این در حالی بود که نوآوری نیما با نقدهای تندی مواجه شد. بخش بزرگی از اشعار نیما یوشیج واکنشی به درد و رنج مردم بود، همچنین در شعر خود از واژگان و اصطلاحات عامیانه استفاده میکرد.
نیما با به کار بردن نمادها به عمق شعرش میافزاید. درونی کردن و عمق بخشیدن به معنای شعر به مدد نمادها ویژگی خاص شعر نیما است. ققنوس نیما یوشیج آغازگر انقلابی در شعر فارسی است. «ققنوس» جدیتر از «افسانه» به تحول میاندیشد و تحول نیز میآفریند. ققنوس برآمده از تفکرات عمیق نیماست. او نه تنها قالب شعری جدیدی ارائه میدهد، بلکه در محتوا نیز مضمون آفرینیهای بدیعی دارد.
به بهانه ۲۱ آبان زادروز نیما یوشیج، خبرنگار کتاب ایرنا گفتوگویی با رضا اسماعیلی شاعر و منتقد ادبی انجام داد که در ادامه میخوانید.
به نظر شما نیما یوشیج شاعر مهم معاصر، تا چه اندازه روی شعر بعد از خود تاثیر گذاشت؟
اسماعیلی: تاثیر نیما روی شعر و شاعران بعد از خود، تاثیری ملموس و غیر قابل انکار است.
به شهادت دوست و دشمن، حرکت «نیما» فراتر از رفرم و یک انقلاب ادبی تمام عیار بود. بیهیچ اغراقی میتوان گفت که اکثر جریانهای ادبی بعد از نیما، وامدار تحولی هستند که او در شعر پارسی ایجاد کرد. نیما به تعبیر حافظ «طرحی نو» در انداخت و راهی جدید پیش پای شاعران بعد از خود نهاد که تاثیرات آن تا به امروز ادامه دارد.
نیما با همتی بلند و با تحمل مصائب فراوان، به بازسازی بنای کهن شعر پارسی پرداخت و مولفههای زیباشناختی جدیدی ارائه داد
خالق منظومه «افسانه» طرحی نو در شعر پارسی در انداخت و پیشنهادهای بکر و بدیعی برای شتاببخشی به حرکت کُند و لاکپشتی شعر معاصر عرضه کرد. او با همتی بلند و با تحمل مصائب فراوان، به بازسازی بنای کهن شعر پارسی پرداخت و مولفههای زیباشناختی جدیدی ارائه داد. پیشنهادهای جسورانه او که مبتنی بر نگاه و نگرشی نو بود، روحی تازه در کالبد شعر پارسی دمید و راه را برای نوآوریهای بعدی هموار کرد.
بدعتها و نوآوریهای هوشمندانه نیما به مثابه حادثهای ناگهان، بنیادهای شعر سنتی را دگرگون کرد و بر این گزاره مُهر تایید زد که شعر کلاسیک ما به پوستاندازی نیاز دارد.
نیما ضرورت بازنگری و تجدیدنظر اصولی در سنتهای ادبی و نیاز به همسویی با ادبیات مدرن جهان را به یادمان آورد و همچون خونی تازه در کالبد ادبیات معاصر ما جاری شد.
امروز شعر نیمایی به عنوان یک سبک مقبول ادبی که در ادامه روند تکوینی و سیر تکاملی ادبیات پارسی است، توسط شاعران و زبانشناسان به رسمیت شناخته شده و در جامعه دانشگاهی ما نیز به جایگاهی رفیع و شایسته دست یافته است. آنچنان که حتی متعصبترین سنتگرایان نیز برای عقب نماندن از قافله نوآوری - به رغم میل باطنی خویش - ناگزیر از به رسمیت شناختن آن و پذیرش این واقعیت ادبی هستند.
غزل به روی شعر نیمایی آغوش گشود
نیما روحی تازه در کالبد شعر پارسی دمید و راه را برای نوآوریهای بعدی هموار کرد
بعد از ظهور نیما و شکلگیری جریان شعر نو، قالبهای کلاسیک نیز تحت تاثیر گفتمان نیمایی، پوستاندازی کردند. از جمله این قالبها، میتوان به قالب سنتی غزل اشاره کرد. غزل از اولین قالبهایی بود که به خاطر قدرت انطباق با مؤلفههای شعر نیمایی (انطباق مضمونی و محتوایی)، به روی شعر نیمایی آغوش گشود. به خاطر همراهی غزلسرایان با جریان شعر نو، کمکم پدیدهای به نام «غزل نیمایی» در ادبیات معاصر شکل گرفت. اولین کسی که درصدد این انعطاف و انطباق برآمد، سرآمد غزلسرایان عصر نیما، «شهریار تبریزی» بود که با دمیدن روح «تجدد و نوآوری» در کالبد غزل، باعث شد غزل «لهجۀ نیمایی» پیدا کند.
در ظاهر، ترکیب «غزل نیمایی» یک پارادوکس به نظر میآید. زیرا معمولاً ما عادت کردهایم که سنت و تجدد را در تقابل با یکدیگر مورد تحلیل و بررسی قرار دهیم. در واقع نیز جمع اضداد امری غیرمعقول و محال است، ولی ما این ترکیب را تعمداً و از آن جهت به کار بردهایم که بگوییم در این مورد «تقابلی» در کار نیست و شعر نیمایی، ادامۀ روند طبیعی و سیر تکاملی ادبیات پارسی است.
گویش نیمایی ظرفیتهای جدیدی در ادبیات معاصر ایجاد کرد
در مورد شکل گیری «غزل نیمایی» و پیشینه آن بیشتر توضیح دهید؟
اسماعیلی: پیشینۀ «غزل نیمایی» به نیمۀ اول دهۀ ۳۰ برمیگردد. البته در آن زمان پیروان این جریان به نام «سنتگرایان جدید» یا «نوقدمایی» معروف بودند؛ یعنی شاعرانی که با بهرهگیری از گویش نیمایی و فضاها و ظرفیتهای جدیدی که او در ادبیات معاصر ایجاد کرد، به سرودن شعر در قالبهای سنتی و نیمهسنتی پرداختند. شاعرانی همچون: پرویز ناتل خانلری (پسرخالۀ نیما)، فریدون توللی و نادر نادرپور. این شعر به خاطر نزدیکی به ذوق و ذایقۀ ادبی مردم آن روزگار، به زودی موردپسند و استقبال عمومی قرار گرفت و برای خود در جامعۀ نوجو و تجددخواه آن دهه طرفدارانی دست و پا کرد.
«شهریار تبریزی» بود که با دمیدن روح «تجدد و نوآوری» در کالبد غزل، باعث شد غزل «لهجۀ نیمایی» پیدا کند
جریان «سنت گرایان نو» از زمان نیما تا به امروز – با فراز و نشیبهایی – همچنان تداوم یافته است. پیروان این جریان امروز با نام پیروان «غزل نو» یا «نوکلاسیک» شناخته میشوند. از چهرههای شاخص این جریان از شاعران زیر میتوان نام برد: هوشنگ ابتهاج ( ه.ا.سایه )، منوچهر نیستانی، حسین منزوی، سیمین بهبهانی و محمدعلی بهمنی، چنان که «بهمنی» خود در غزلی گفته است:
جسمم غزل است اما، روحم همه نیمایی ست
در آینۀ تلفیق، این چهره تماشایی است
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز اکثر شاعران به سرودن غزلهایی با مؤلفههای زبانی شعر نیمایی پرداختند و این جریان را تقویت کردند. برای بررسی دامنه و دایره تاثیرگذاری نیما بر ذهن و زبان شاعران بعد از انقلاب میتوانید به غزلهای شاعرانی چون سلمان هراتی، قیصر امین پور و سید حسن حسینی مراجعه کنید.
سعی کردم در غزل نیز از قابلیتهای شعر نیمایی استفاده کنم
آیا شما تاثیری از شعرهای نیما گرفتید؟ (گفته میشود همه شاعران بعد نیما از او تاثیر گرفتند)
اسماعیلی: بله، بیهیچ اغراقی همه شاعران بعد از نیما – به صورت مستقیم و غیرمستقیم – از او تاثیر گرفته اند. هر چند بعضی از شاعران ممکن است این تاثیرپذیری را انکار کنند! اولین سیاه مشقهای من در شعر نیز لهجه نیمایی و سپید دارد. البته این تجربهها به دوران نوجوانی بر میگردد. من نیز مثل بسیاری از هم نسلانم با پیروزی انقلاب به غزل روی آوردم. ولی در سالهای اخیر، بیشتر به شعرهای کوتاه در قالب سپید – شعر مفهومی - گرایش پیدا کردهام. البته همیشه سعیام بر این بوده که در غزل نیز از ظرفیتها و قابلیتهای شعر نیمایی استفاده کنم. غزل زیر که لهجهای «وصفی-روایی» دارد، گواه صادقی بر این ادعاست:
شعر نیمایی، ادامۀ روند طبیعی و سیر تکاملی ادبیات پارسی است
دوباره ساعت صفر و من و خیابانها
و من که گم شدهام لابلای انسانها
دوباره ساعت صفر و به خانه باید رفت
و من که خانه ندارم، کجا؟ مسلمانها
و من که خانه ندا ... بُغض من تَرَک برداشت
خوشا به حال شما، ای همیشه خندانها!
دوباره ساعت صفر است و زرد میخوانم
غزل - خزان دلم را به گوش طوفانها
دوباره با غم خود پرسه میزنم در شب
و همنوای دلم، زوزۀ زمستان ها
دوباره ساعت صفر است و من که میمیرم
به روی حیرت یخ بستۀ خیابانها
دوباره ساعت صفر است و نعش یک انسان
به روی دست زمین مانده، آی انسانها...!
تولید موسیقی بر اساس شعرهای نیما، کار دشواری است
به نظر شما آیا در حوزههای مختلف فرهنگی مانند موسیقی و سینما از شاعر تاثیرگذاری مانند نیما الهام گرفته شده است؟
اسماعیلی: قبل از هر چیز، اشاره به این نکته ضروری است که تولید موسیقی و ساخت ترانه بر اساس شعرهای نیما، کار بسیار سخت و دشواری است که از عهده هر موسیقیدانی بر نمیآید. چنان که خود نیما در کتاب «در باره هنر شعر و شاعری» گفته است: «وظیفه شاعر نیست برای شعر خود ریتم آماده به دست آهنگساز بدهد. باید برای آنها آهنگ ساخت. شعرهای نو من را دیگر نمیشود در مایههای بیداد و ابوعطا خواند؛ چون مطابقهای بهوجود نمیآید، خندهانگیز است. برای خود من و شما هم.»
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی نیز اکثر شاعران به سرودن غزلهایی با مؤلفههای زبانی شعر نیمایی پرداختند و این جریان را تقویت کردند
ولی این شوق و شور در جان بسیاری از موسیقی دانان معاصر وجود دارد که شعرهای نیما را دستمایه ساخت آثار موسیقایی قرار دهند. تا آنجا که می دانم بعضی از آهنگ سازان و موسیقی دانان بنام نیز دست به این تجربه زده و از عرصه این آزمون سربلند بیرون آمده اند.
تا کنون تعدادی از شعرهای معروف نیما در قالب موسیقی تولید و عرضه شده است که از جمله این شعرها می توان به «تو را من چشم در راهم»، «خانهام ابریست»، «آی آدمها»، «هنگام که گریه میدهد ساز» و «مهتاب» اشاره کرد.
بیشک در هنر سینما – بهخصوص سینمای مدرن و پیشروی ایران – نیز میتوان نشانههایی از تاثیرگذاری نیما را دید. البته همیشه نباید به دنبال تاثیرگذاری مستقیم از آثار نیما بود، گاهی این تاثیرگذاری ناخودآگاه و به صورت غیرمستقیم است.
بله، نیما در عرصه سینمای مدرن نیز الهامبخش بسیاری از سینماگران است. نکته دیگر این که بسیاری از سرودههای نیما ساختار و بافتار سینمایی و هنری دارد. این ویژگی میتواند خیلی از سینماگران را به ساخت آثاری بر اساس شعرهای نیمایی وسوسه کند. برای مثال منظومه «افسانه» که مانیفست شعر نیمایی است، ساختاری کاملا نمایشی دارد. علاوه بر افسانه، بسیاری از شعرهای نیما نیز از ظرفیت ها و قابلیت های نمایشی برخوردارند. این شعرها میتوانند دستمایه تولید آثار سینمایی قرار گیرند.
نیما بنیانگذار و پدر شعر نوین ایران است
آیا بعد از نیما هم شاعری تا این اندازه تاثیرگذار بود؟
اولین سیاه مشقهای من در شعر نیز لهجه نیمایی و سپید دارد
اسماعیلی: حلقه اول شاگردان نیما نیز شاعران بزرگ و تاثیرگذاری هستند. شاعرانی چون احمد شاملو، اخوان ثالث، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری. ولی به هر شکل «نیما» در این عرصه آغازگر است و حق تقدم با اوست. نیما بنیانگذار و پدر شعر نوین ایران است. بدیهی است که بدعتها و نوآوریهای شاعران بعد از او، در طول انقلاب ادبی او تعریف میشود.
نیما به رسالت تاریخی خودش عمل کرد
به نظر شما ممکن است با شاگردانی که این روزها پرورش پیدا میکنند، نیماهای دیگری داشته باشیم؟
اسماعیلی: هیچ چیز غیرممکن نیست. بله، در نسل شاعران جوان این روز و روزگار نیز شاعران توانمند و مستعدی داریم که می توانند در عرصه خلاقیت و نوآوری به نیماهای دیگری تبدیل شوند. البته هرکس در این عرصه رسالت و ماموریتی دارد. منظورم از «نیما»های دیگر، جسارت در خلاقیت و نوآوری است. نیما به رسالت تاریخی خودش عمل کرد و رفت. امروز رسالت ما شاید چیز دیگری باشد. باید فرزند زمانه خویش باشیم و حرفی از جنس زمان داشته باشیم.