پوشش و داشتن حجاب یک حق طبیعی برای تمامی انسان هاست اما متاسفانه موارد زیادی پیش آمده است که حکومت ها به دلایل مختلف در جهت نقض این حق گام برداشته اند. به عنوان نمونه دوره رضاشاه به بهانه تجدد و مدرنیزاسیون (تجددگرایی) تلاش نهاد حاکمیت در جهت تغییر پوشش زنان و مردان این سرزمین برآمدند و البته با مخالفت مردم مواجه شدند که منجر به درگیری و خونریزی همچون قائله گوهرشاد، کشتار جمعی مردم متدین شد.
در جهت الزام به اجرای قانون کشف حجاب در دوره رضا پهلوی، حاکم مازندران کلیه جوازهای کسبه را گرفته و با عنوان مطالعه مدرک، نزد خود نگاه داشته بود و همه را در بیم و امید گذاشت تا نتوانند در این جریان صدای مخالفت بلند کنند. با این همه مدارک زیادی حاکی از مخالفت روحانیون با این اقدام و تحمل پیامدهای خشن حکومت از سوی آنان بود.
پیش بینی مخالفت روحانیت برای حکومت بدیهی بود، از این جهت پس از کشف حجاب رسمی از وزارت داخله به والیان مختلف دستور داده شد تا نهایت مراقبت را اعمال داشته و به شهربانی نیز دستور دهند هرگاه واعظان در بین اشخاص یا بر منبر اظهاراتی بر علیه وضع فعلی داشته باشند؛ فورا مرتکبین را به عنوان تحریک به فساد طبق مقررات تعقیب و مراتب امر را فورا گزارش دهند.
نکته جالب اینجاست که مثلا حاکم گرگان از محدوده این امر پا را فراتر نهاده از شهربانی درخواست کرد که از وعاظ التزام بگیرند که نه تنها بر ضد کشف حجاب سخن نگویند، بلکه در منبر به نفع آن سخنرانی کنند و با دلیل و برهان اذهان عموم را برای پذیرش اجرای این امر آمده نمایند. از سوی دیگر نسبت به زنان محجبه نیز سختگیری می شد و از ورود آنان به اجتماع ممانعت به عمل می آمد؛ حتی از ورود زنان با حجاب به حمام و قبرستان جلوگیری می شد و از رانندگان وسایل نقلیه التزام گرفتند که زن های با چارقد را سوار نکنند.
بعد از حمله متفقین به ایران و استضعاف دولت در اجرای امر تاکید بر بی حجابی اجباری کمتر شد و در نهایت در سفر آیت الله قمی به ایران و حمایت عمومی از درخواست ایشان، دولت، اختیاری بودن امر حجاب را اعلام کرد و کشف حجاب متوقف شد اما این امر به معنای توقف سیاست فرهنگی کشور نبود. محمدرضا پهلوی در کتاب ماموریت برای وطنم می نویسد «شاید مبارزه با حجاب در دوره پدرم فقط با توسل به زور ممکن بود ولی در دوره سلطنت من به جهت رشد زنان نیازی به آن نیست. زیرا آنها با آگاهی حجاب را به تدریج کنار می گذارند.» در نگاه وی به عنوان حاکم وقت، نداشتن حجاب برای زنان یک تکلیف شمرده شده و تمام تلاش و سیاست حکومت نیز در جهت اجرای این امر به کار گرفته شد.
نکته ای که باید به آن دقت داشت این است که به کار بردن کلمه حق برای حجاب به این معنی نیست که طبق تعریف علمی حق قابل اسقاط باشد و فرد می تواند آن را از خود سلب کند. بلکه به این معنی است که دیگران و از همه مهمتر نهاد حاکمیت باید برای حفظ آن تلاش کند و حق ندارد این امر را ممنوع و یا سخت نماید.
این حق مثل حق حیات است که فرد نمی تواند به آن تعرض کرده و نیز صاحب حق نیز نمی تواند حق را ساقط کند و در صورت ابراز مطابق تفکر اسلام، مشروعیت حقوقی نخواهد داشت. به این موارد در اصطلاح «حکم» گفته می شود. هرچند امروزه بسیاری از کشورهای دنیا مطابق قانون ممنوعیت استفاده از نمادهای دینی در بخش های گسترده جوامع حق حجاب دختران را مورد خدشه قرار می دهند ولی با رعایت تنوع در پوشش باید نسبت به رعایت این امر از سوی زنان کوشید و از سوی دیگر هرچند حکومت ها در مغایرت با آزادی فردی، حجاب را ممنوع می کنند، وظیفه زنان و البته مردان است تا از زنان مسلمان حمایت به عمل آورند.