تاریخ انتشار: ۱۱ آذر ۱۴۰۲ - ۰۰:۰۱

تهران- ایرنا- کتاب «قصۀ راستگو» مصاحبه تاریخ شفاهی با حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدحسن راستگو حاوی خاطرات شفاهی او و شرح قصه زندگی‌اش از همان دوران کودکی و نوجوانی تا آخرین روزهاست و حکایات آموزنده‌ای دارد که ضروری است در تاریخ کشور ثبت شود.

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، کتاب قصۀ راستگو مصاحبه تاریخ شفاهی با حجت‌الاسلام‌والمسلمین محمدحسن راستگو حاوی خاطرات شفاهی او و شرح قصه زندگی‌اش از همان دوران کودکی و نوجوانی تا آخرین روزهاست و حکایات آموزنده‌ای دارد که ضروری است در تاریخ کشور ثبت شود.

در این مجموعه ابتدا به فرازهایی از دوران کودکی و نوجوانی ایشان پرداخته می‌شود که نشان می‌دهد او از همان سنین کودکی سری پرشور داشته و با عنایت الهی و شیوه‌های تربیتی پدر زمینه پرورش استعدادهایش فراهم شده است. تحصیل در مدارس قدیم و جدید و بهره‌مندی از معلمان و استادان مبارز آن دوران در شکل‌گیری شخصیت او بسیار تاثیرگذار بوده است.

در ادامه خاطرات سفرهای تبلیغی او به اقصی نقاط کشورو عزیمت به بیش از بیست کشور جهان آمده است که نقش آفرینی او را در عرصه بین‌الملل به نمایش می‌گذارد. به تعبیر خودش در تمامی این سال‌ها توفیق داشت بین هفتصد تا هزار برنامه در سال اجرا کند. و بسیاری از مسائل دیگر در این کتاب نوشته شده است.

ضبط این خاطرات در فاصله زمانی ۴ آبان ۱۳۹۸ تا ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۹ انجام گرفت. در اواسط سال ۱۴۰۰ متن اولیه کتاب آماده شد و در نظر بود همزمان با اولین سالگرد آن مرحوم منتشر شود که به تعویق افتاد، و سرانجام در سال جاری انتشار پیدا کرد.

قسمتی از متن کتاب

برخی از بازخوردهای جلساتتان را بفرمایید. آیا شهید بهشتی که مشوق اصلی شما برای ورود به تلویزیون بود، بعدها نظراتی در مورد برنامه‌های شما یا سایر مسئولین داشت؟

شهید بهشتی خیلی به کار ما بها می‌داد. یکبار شنیدم ایشان آمده‌اند مشهد برای زیادرت. رفتم جای‌شان را پیدا کردم. خانه‌شان بین چهارراه سناباد و قائم‌مقامی بود. خانه‌ای که فاصلۀ زیادی تا حرم دارد. من رفتم و ایشان گفتند که دوست دارید برویم و قدم بزنیم؟ گفتم باشد قدم می‌زنیم. از همان‌جا تا حرم آرام‌آرام قدم زدیم و ایشان برای من صحبت می‌کرد و یا من سوال می‌کردم و ایشان جواب می‌داد.

شهید بهشتی سخت مقید بود آنچه که برای کودک‌ونوجوان اجرا می‌شود روی اصول اجرا بشود. در زمینه مسائل تربیتی، در بلوار شهرزاد بالاتر از مسجد قبا، همان کوچۀ قبا بلواری است که وسط آن نهر آبی است. قبل از انقلاب، ایشان شاید یک ساعت آنجا زیر درختان، با ما قدم می‌زد و ما راجع‌به مسائل تربیتی کودکلن و نوجوانان سوال می‌کردیم و جواب می‌داد یا نظر می‌داد.

ما یکسری کارت داشتیم که روی این کارت نوشته بودند حریت و اُی آن را یک مقدار درشت‌تر گذاشته بودند. یک بچه از آن عقب به جای اُ، آن را خ خواند. حریت را خریت خواند. بعد از برنامه، شهید بهشتی جداگانه این را به من گفت. گفت آقای راستگو. در نوشته‌های خود دقت کنید که سوءاستفاده نشود و سرکش اُ را شما می‌توانستید ریزتر بنویسید که برای بچه‌ها چیز دیگری تلقی نشود. حتی این نکته یادم هست که ایشان گفت در کار کودک‌ونوجوان لازم نیست تراکم معلومات را در کلاستان به کار ببرید. می‌توانید یک سوژه یا یک مطلب را در قالب‌های متعدد بگنجانید که در ذهن بچه بهتر تثبیت بشود مثل سوال و جواب یا مثل مسابقه یا قصه یا معما.

ایشان مقید بود به مسائل راهنمایی‌رانندگی. یک سحری ما از منزل ایشان حرکت کردیم که بیاییم قم. ایشان در مدرسۀ منتظریه درس اسفار را می‌گفت... (صفحه ۱۱۴ و ۱۱۵)

کتاب قصۀ راستگو مصاحبه تاریخ شفاهی با حجت‌الااسلام‌والمسلمین محمدحسن راستگو با مصاحبه، تحقیق و تدوین هادی قبادی در ۴۳۶ صفحه با شمارگان ۲۰۰ نسخه در بهار ۱۴۰۲ منتشر شد.