به گزارش خبرنگار سیاست خارجی ایرنا، ۵۰ روز از جنگ علیه مردم غزه و همچنین شکست ترمیم ناپذیر رژیم صهیونیستی در پی عملیات طوفان الاقصی میگذرد اما سوالات بسیاری در خصوص این تحولات پرشتاب بوجود آمده است. از همین رو با «حسین جابری انصاری» معاون سابق عربی و آفریقایی وزارت امور خارجه تماس گرفتیم تا از او برای یک نشست تحلیلی و تفصیلی دعوت کنیم. فردی که سالهای اخیر را در سکوت خبری به سر برده است اما از زمان آغاز تحولات مربوط به فلسطین بار دیگر به میدان رسانه آمد تا آنچه از تجربیات و اندوختههای دههها فعالیت سیاسی و دیپلماتیک بدست آورده را ارائه دهد.
وقتی در حال هماهنگ کردن این گفتوگوی تفصیلی بودیم هنوز آتش جنگ روی سر مردم شعلهور بود؛ با این حال ابراز امیدواری کردیم در روز توافق شده برای مصاحبه، برقراری آتش بس را تبریک بگوییم. همین هم شد و در دومین روز از توافق موقت آتش بس در خبرگزاری ایرنا میزبان وی بودیم و در اولین سوال در خصوص مساله چرایی رسیدن به این توافق از سوی طرفین پرسیدیم. اینکه چرا رژیم صهیونیستی اهداف تحقق ناپذیری چون نابودی حماس را مطرح کرد و یا اینکه چه شد که نتانیاهو علیرغم ادعاهای زیاد و تروریستی معرفی کردن گروههای مقاومت مجبور به مذاکره و توافق ولو موقت با آنها شد. از این دیپلمات کشورمان از سناریوهایی بعد از جنگ و چندین موضوع دیگر سوال کردیم.
جابری انصاری معتقد است رژیم صهیونیستی در ۷ اکتبر ضربه بزرگی خورد و تصمیمات بعد از آن تابعی از گیجی بعد از ضربه و عقل جنون بوده است. تصمیمات و ادعاهایی که هر چه میگذرد بیشتر با هسته سخت واقعیت مواجه میشود. وی از راههای پیش روی این رژیم بعد از طوفانالقصی میگوید که همگی انتخاب بین بد و بدتر برای رژیم بودند. حتی سناریوهایی که برای دوران پساجنگ مطرح میکند نشان میدهد گوی آتشین غزه نه سرد میشود و نه کسی تحمل ایستادگی در برابر آن یا مدیریتاش را دارد.
این گفتوگوی خواندنی در دو بخش تقدیم حضور مخاطبان می شود.
متن کامل «بخش اول صحبتهای جابری انصاری» به شرح زیر است:
خوشحالم که در روزی صحبت میکنیم که توافق آتش بس برقرار شده است ولو اینکه این یک آتش بس موقت باشد و در یک بازه زمانی محدود؛ به احتمال بیشتر هم بار دیگر جنگ آغاز خواهد شد. اما به هر حال همین قدر فضای تنفسی که ایجاد شده است برای ملتی که چند ده روز زیر بمباران شدید بوده، به لحاظ انسانی یک رویداد خوب به حساب میآید و همه از آن خوشحال هستیم.
اما به لحاظ سیاسی و راهبردی هم باید تحلیل بشود تا بدانیم که این آتش بس نمایشگر چه وضعیتی است.
اسرائیلیها در این مدت خیلی شعار دادند و تعبیر من این بود که باید در چند سطح اظهارات اسرائیلیها را پس از ۷ اکتبر تحلیل کنیم و همه آنها را به معنای اهدافی که الزاماً به دنبال اجرای آن هستند تلقی نکنیم.
یک سطح از تحلیل شعارهای آنها این است که این اظهارات «به دلیل شوک عظیم ناشی از ۷ اکتبر بود»، چرا که اظهارات اولیه آنها بهت زدگی و شوک زیادی را نشان میداد.
سطح دوم تحلیل شعارهای آنها، در دو سطح گفتمانی و اقدامی یعنی در هر دو بُعد رفتاری و گفتاری اسرائیلیها قابل مشاهده بود و آن «سطح جنون یا نزدیک به جنون آنها بود» که این هم نتیجه بزرگی عملیات ۷ اکتبر و اثرات راهبردی که در کوتاه مدت، میان مدت و دراز مدت داشت یا متصور بود که خواهد داشت، میتوان دید.
سطح سوم تحلیل سطحی است که احتمالاً ارزیابی راهبردی آنها است. پس از اندکی آرام شدن و خارج شدن از شوکی که به آنها متعاقب ۷ اکتبر دست داده بود، بین آن حرفها و آن کاری که میتوانستند به عنوان حداکثر کار ممکن انجام دهند یک فاصله یا شکاف قابل توجهی وجود داشته و این هم نتیجه غیرعادی بودن رویداد است.
ارزیابیهای اطلاعاتی کمکی به اسراییل نکرد
ارزیابیهای راهبردی و سیاسی اسرائیل را ببینید، آنها صراحتاً اعلام میکنند که ارزیابی ما از حماس این بود که شبیه مسیر جنبش فتح را طی میکند، یعنی حماس اولویت مقاومت را کنار میگذارد و با یک شیفت رفتاری و گفتاری مواجه است. ارزیابیهای اطلاعاتی اسرائیل هم به آنها کمکی نکرد، به دلیل اینکه ارزیابی پایهای آنها مبتنی بر مفروضاتی بود که منطبق بر واقعیت نبود.
«شکست اسرائیل از حماس پس از ۷ اکتبر شکست سه لایه و همه جانبه بود»، ابعاد رویداد به لحاظ شکافهای عمیقی که در منظومه بازدارندگی اسرائیل ایجاد کرد، هم به معنای معنوی و روانی آن و هم به معنای فیزیکی و مادی و مجموعه این شکافها حالتی غیرعادی برای اسرائیل ایجاد کرد که این غیرعادی بودن و تا مرز جنون رفتن در اظهارات مقامات اسرائیل هم به وفور و با شدت دیده شد.
الان هم وقتی که صحبت از آتش بس مطرح میشود این سوالها به میان میآید که پس آن اظهارات اسرائیلیها چه شد؟ علت بیان آن اظهارات و آنچه که امروز اتفاق افتاده است این هست که صحبتهای آنها بر پایه واقعیات نبود و «هرچه جلوتر میرویم بیشتر گرد و خاک واقعیت به تن اسرائیلیها مالیده خواهد شد» و بیشتر فاصله عملکرد آنها با شعارهایی که مطرح کردند خودنمایی خواهد کرد.
وقتی که صحبت از آتش بس مطرح میشود این سوالها به میان میآید که پس آن اظهارات اسرائیلیها چه شد؟ علت بیان آن اظهارات و آنچه که امروز اتفاق افتاده است این هست که صحبتهای آنها بر پایه واقعیات نبود و «هرچه جلوتر میرویم بیشتر گرد و خاک واقعیت به تن اسرائیلیها مالیده خواهد شد» و بیشتر فاصله عملکرد آنها با شعارهایی که مطرح کردند خودنمایی خواهد کرد.
اسرائیلیها تا زمانی که روی هوا حرکت میکردند دست برتر و مزیت نسبی داشتند و به محض آنکه روی زمین آمدند که البته از همان روز اول مشخص بود و نه اینکه ما بگوییم خودشان هم این را میدانستند و در تمام محافل بینالمللی هم این موضوع مطرح شد که «روی زمین کار برای اسرائیلیها سخت خواهد بود».
هیچ یک از وعده های اسرائیلیها محقق نشد
واقعیت این است که اسرائیلیها شعار دادند که ما حماس را ریشهکن میکنیم، اسرای خود را آزاد میکنیم البته آنها نپذیرفتند که این افراد اسیر هستند بلکه در بستر ادبیات سازی با بیان کردن برخی مفاهیم از جمله لفظ «گروگان» تلاش کردند تا افکار عمومی را در راستای منافع خود بسیج کنند، همچنین آنها گفتند جنگ متوقف نخواهد شد تا آنها را آزاد کنیم، اما هیچ یک از این موضوعات عملیاتی نشده است.
شما ببینید از هنگام پیشروی زمینی چند ده نظامی اسرائیلی زخمی و کشته شدند و تعداد بالایی از تجهیزات نظامی آنها از تانکهای ویژه، نفربرها و سایر تجهیزات نظامی آنها منهدم شد، یا ضربه کلی دیدند یا جزئی و در هر صورت از عرصه عملیاتی کنار رفتند.
در چنین شرایطی اسرائیل بمباران هوایی و کشتار چند ده روزه را ادامه داد که تا به امروز «حدود ۱۵ هزار نفر فلسطینی را به شهادت رساند که از این میان ۷۵ درصد آنها زنان و کودکان هستند». در واقع هیچ ارزش نظامی و راهبردی برای اسرائیل ندارد.
به عبارت دیگر شما نه ۱۵ هزار نفر، بلکه ۱۵۰ هزار نفر را میکشتید، تمام منطقه نوار غزه را بمباران میکردید و همه را میکشتید، اما هیچ ارزش نظامی و دستاورد میدانی برای آنها به حساب نمیآید.
با این کشتار وسیع آنها تنها یک عقده خود را جواب دادند که ۱۵۰۰ کشته خود را با این تعداد کشته از سوی فلسطینیها پاسخ دادهاند. هرچند که آنها آمار کشتههای خودشان را در روزهای اخیر به ۱۲۰۰ نفر اصلاح کردند.
تعداد زیاد کشتههای فلسطینی اهمیت راهبردی برای اسرائیل نخواهد داشت
در واقع آنها میخواهند بگویند که ما ۱۰ برابر تعداد کشته شدگان خود را از فلسطینیها کشتیم. اما این تعداد کشته شده از فلسطینیها و کشتن زنان و فرزندان اهمیت نظامی و راهبردی برای اسرائیل نخواهد داشت. ماهیت و عادت رفتاری اسرائیلی ها کشتار است، مگر در جنگ ۲۰۰۶ و در همه جنگهای مقاومت حزب الله لبنان اسرائیل تا خود بیروت و حتی بیشتر از آن بمباران شدید هوایی و ویرانی کشتار بر جای نگذاشتند.
کشتار کار همیشگی اسرائیلیها بوده است و این دفعه هم در ابعاد بزرگتری در چند روز و در مقابل دوربین زنده دنیا واقعیت اسرائیل به نمایش درآمد، اما این اهمیت نظامی ندارد.
هزینه بزرگی که برای اسرائیل ایجاد شد
این کشتار پی در پی یک هزینه بزرگ برای اسرائیل ایجاد کرده و آن هزینه این هست که «یک موج جهانی در بسیاری از شهرها و پایتختهای بزرگ غربی علیه آنها ایجاد شده است». امواج بزرگ حمایت از مردم فلسطین و مخالفت با سیاست اسرائیل و به کار بردن تندترین ادبیات علیه سیاست کشتار و نسل کشی اسرائیل به راه افتاده است که این هم یک سرشت بهمن گونه دارد و اگر همینطور جنگ ادامه پیدا کند این اعتراضات بزرگتر میشود و ابعاد گستردهتری پیدا میکند.
«دولتهای عربی به شدت به آمریکا فشار میآورند» که ما تازه از پیامدهای ۲۰۱۱ بیرون آمدهایم و چند سالی است که فضای عربی آرام شده است، اگر این بستر ادامه پیدا کند ما شاهد شورش و به هم خوردگی وضعیت منطقه خواهیم بود. ادبیات سیاسی رهبران برخی کشورهای عربی به منظور کنترل افکار عمومی است تا چندان قلیان پیدا نکند.
«دولتهای عربی به شدت به آمریکا فشار میآورند» که ما تازه از پیامدهای ۲۰۱۱ بیرون آمدهایم و چند سالی است که فضای عربی آرام شده است، اگر این بستر ادامه پیدا کند ما شاهد شورش و به هم خوردگی وضعیت منطقه خواهیم بود. ادبیات سیاسی رهبران برخی کشورهای عربی به منظور کنترل افکار عمومی است تا چندان قلیان پیدا نکند.
بنابراین یک فشار این هست که فضای منطقهای به سمت تندتر شدن حرکت کند و فشار دیگر این است که اگر شرایط به همین شکل با کشتار فلسطینیان در برابر دوربینهای زنده دنیا ادامه پیدا کند، «امکان اینکه جبهههای دیگری هم باز شود وجود دارد».
ممکن است کسانی در درون اسرائیل به این مسئله فکر بکنند که اگر جبهههای دیگری باز شود خوب است یا نه، اما در سطح بین المللی و به ویژه آمریکاییها که در حال رفتن به سمت انتخابات داخلی خود هستند به هیچ وجه تمایل به باز شدن جبهههای دیگر ندارند.
شبه اجماعی که میان جامعه صهیونیستی ایجاد شده داومی ندارد
اسرائیلیها شدیدترین لایههای تبعیض نژادی و نفی موجودیت و حقوق طبیعی و بدیهی فلسطین را اعمال کردند و انسان فلسطینی، عرب و مسلمان را به عنوان انسان قلمداد نمیکنند، اما اسرائیلیها بین خودشان یک جامعه دموکراتیک دارند و جامعه آنها هم جامعه بستهای نیست.
اسرائیلیها تمام آن اختلافات و اعتراضاتی که بر سر لوایح قضایی پیش از ۷ اکتبر وجود داشت را کنار گذاشتند و شبه اجماعی میان آنها ایجاد شد، «اما این نمیتواند دوام پیدا کند» و البته از همان ابتدا هم مشخص بود.
به زودی بعد از دو سه هفته آرامش جامعه صهیونیستی دوباره این اختلافات سر بر خواهد آورد. شما میبینید که یکی دو هفته است که به ویژه مسئله اسرای اسرائیلی که توسط مقاومت حماس در غزه اسیر شدهاند در حال بزرگ شدن است و اعتراضات و سر و صداها در این خصوص بلند شده است و به نظر میرسد روند رو به رشد و رو به افزایشی را هم در این خصوص شاهد باشیم و اینها همه موضوعاتی است که اسرائیل با آنها درگیر است.
از آن طرف هم، مقاومت فلسطینی یک عملیاتی را انجام داد و با دست پر اعلام کرد که ما آمادهایم در ازای آزادی همه اسرای فلسطینی که بین ۵ الی ۶ هزار نفر هستند اسرای اسرائیلی را آزاد کنیم و همچنین اعلام آمادگی کردند مبنی بر اینکه در میان اسرا کسانی را که نظامی نیستند و به ویژه زنان، کودکان و سالخوردگان را در ازای زنان و کودکان فلسطینی اسیر آزاد میکند.
چرا اسرائیل آتش بس موقت را پذیرفت؟
طرف اسرائیلی آتش بس موقت را پذیرفت چرا که واقعیتهای موجود این موضوع را بر آن رژیم تحمیل کرد. اسرائیلیها میترسند از اینکه این توقف موقت که آن را هم به ناچار و بر اساس واقعیات موجود پذیرفتند طولانی شود، بر همین اساس آنها ادبیات سازی کردند و از یک اصطلاحی استفاده کردند مبنی بر «توقف بشردوستانه»، در قطعنامهای هم که در شورای امنیت تصویب شد و آمریکا و انگلیس و برخی دیگر به آن رای ممتنع دادند هم، قطعنامه طرفهای درگیر را دعوت به توقف بشردوستانه کرده که این نیز بر اساس نیاز اسرائیلیها بود.
اگر اصطلاح آتشبس مطرح شود آنها نگران ایستا بودن صحنه هستند که این نیز به معنای پیروزی مقاومت فلسطین است، چرا که خودشان هم میدانند که آن ۱۵ هزار نفر فلسطینی که کشتند و آن تعداد خانهای که تخریب کردند، «موازنه استراتژیک را تغییر نداده است».
با توجه به همه این موارد اسرائیلیها آمدند و با ادبیاتسازی و استفاده از اصطلاح توقف بشردوستانه مسیری را رفتند تا دعوت به آتش بس صورت نگیرد چرا که آتش بس خصلت تداوم دارد و میدانند که در این صورت آنها شکست خورده و حماس پیروز شده است.
نگرانی اسرائیل از طولانی شدن زمان توقف جنگ!
در وهله اول اسرائیلیها تلاش کردند تا آنجایی که میتوانند خودشان در روی زمین امتیاز کسب کنند و از همین طریق بتوانند تعدادی از اسرای خود را آزاد کنند یا تونلی را باز کنند تا شاید به یکباره به یکی گنجی دست پیدا کنند و ورق را حداقل به لحاظ روانی زیر و رو کنند، اما این اتفاق نیفتاد.
اسرائیلیها در حال حاضر بسیار نگران هستند که مجموعه فشارهای درون جامعه صهیونیستی، فشارهای منطقهای و بین المللی آنها را مجبور کند با اینکه توقف بشردوستانه اعلام شده است این زمان طولانی شود.
از همان زمان که اسرائیلیها «سیاست زمین سوخته» را پیش گرفتند به دنبال یک هدف بودند و آن اینکه آنچنان آتشفشان و کشتاری نسبت به فلسطینیها انجام بدهند که آنها از غزه فرار کنند در واقع «آنها به دنبال کوچاندن اجباری مردم غزه بودند».
از روز اول من به این موضوع اشاره کردم که اگر آنها موفق شوند که جمعیت قابل توجهی از مردم را از غزه بیرون کنند و آنها را به سمت سینای مصر حرکت دهند این یعنی زمین واقعیت به نفع اسرائیلیها تغییر کرده است.
در این موضوع حداکثر اتفاقی که افتاد این بود که جمعیتی از شمال به سمت جنوب غزه حرکت کردند اما کسی از این منطقه بیرون نرفت، شاید گفته شود که مصریها به آنها اجازه ندادند اما هیچکس نمیتوانست جلوی تودههای گسترده و خشمگین فلسطینی را بگیرد. نمیتوان جلوی جمعیت گسترده میلیونی را که به سمت مرز حرکت میکنند را گرفت.
بنابراین این خود فلسطینیها هستند که به یک قناعت وجدانی و درونی رسیدند که باید در زمین خود بمانند و مقاومت کنند و آنها جزو اساسی این مقاومت هستند، چرا که مقاومت چریکی و نخبگانی نیست مقاومت مردمی است، مقاومت بدون مردم یعنی هیچ، میشود یک گروه چریکی منفصل از مردم.
با تمام اتفاقاتی که در این چند ده روز اتفاق افتاد، اما فلسطینیها از غزه بیرون نرفتند و به محض آنکه آتش بس اعلام شد «سیل جمعیت از جنوب دوباره به سمت شمال غزه حرکت کردند» و شما دیدید که اسرائیلیها مجبور شدند و خلاف تعهداتی که برای آتش بس داده بودند در برخی از مناطق مجبور به تیراندازی شدند چرا که وحشت زده شدند.
اسرائیل یعنی هولوکاست زنده علیه فلسطینیان
اسرائیلیها دیدند تمام آن زور و تلاشی که در این مدت انجام دادند تا شمال غزه را خلوت کنند، نتیجه نداده و دوباره در حال شلوغ شدن است و تمام آنچه که در این چند ده روز کاشته، در حال بر باد رفتن هست.
شاید این اولین بار است که در این ابعاد و به این درجه از شفافیت و وضوح، خوی واقعی و سیاست واقعی اسرائیل در برابر همه سیاستمداران مردم و افکار عمومی جهان به نمایش درآمده است.
این یک تابلوی زنده است، این یعنی اسرائیل و «اسرائیل یعنی نسل کشی، اسرائیل یعنی هولوکاست زنده علیه فلسطینیان»، یعنی پنهان شدن پشت یک موضوع تاریخی به اسم هولوکاست که توسط آلمان هیتلری در اروپا علیه یهودیان انجام شده. امروز اسرائیل مجری یک هولوکاست زنده و پی در پی علیه فلسطینیان، حذف یک ملت و نفی موجودیت و هویت ملت فلسطین و حقوق بدیهی و طبیعی آنهاست همه اینها در برابر دوربینهای زنده دنیا در یک آزمایشگاه جمع و جور و کوچک به اسم غزه انجام شد.
بنابراین، اسرائیلیها به لحاظ روانی هزینههای زیادی را دادند. در روزهای ابتدایی در رسانهها تلاش کردند با ایجاد تصویرسازی فلسطینیها را مقصر جنگ نشان دهند، اما تمام آن تصویرسازیها به باد رفت و امروز بیش از ۹۵ درصد افکار عمومی جهان به شکل آشکاری با واقعیت اسرائیل آشنا شدند و نهایتاً ۵ درصد از اسرائیلیها حمایت میکنند.
آنها تمام این هزینهها را دادند و گمان کردند که حداقل روی زمین شمال غزه را خلوت کردند میتوانند بعد از آتش بس موقت دوباره پروژه خود را پیش ببرند، اما جمعیت باز دوباره به خانههای خودشان در شمال غزه برگشتند و این بازی را در روی زمین تغییر داد.
بنابراین به شدت از این موضوع نگران هستند که در دوره پسا توقف بشردوستانه کار برای آنها سختتر خواهد شد.
در مجموع میتوان گفت گرد و خاک واقعیت بر تن اسرائیلیها نشست هم به معنای صحنه میدانی، سیاسی و هم رسانهای و از درون جامعه صهیونیستی از فضای فلسطینی منطقه عربی و تا سطح بینالملل، تقریباً هیچ چارهای برای آنها باقی نگذاشت به جز اینکه موقتاً این توقف به اصطلاح بشردوستانه را به اجبار واقعیت بپذیرند. اما بعد از این چه خواهد شد؟ به اعتقاد من گرد و خاک این واقعیت بیشتر بر تن اسرائیلیها خواهد نشست.
ارزیابی عملکرد فلسطین و مقایسههای تاریخی چالش برانگیز
فلسطینیها در یک شرایط عینی و مادی بسیار سختی در حال نبرد هستند اگر ارزیابی بشود عملکرد فلسطینیها باید در این بستر مورد بررسی قرار بگیرد. به نظر من حتی نمیشود با لبنان و آن جنگها و نهضتهای تاریخی مثل ویتنام مقایسه کرد.
ویتنام در یک زمانه دیگری اتفاق افتاد، عقبه لجستیک و مرز ویتنامیها باز بود و به این شکل بسته نبود، اما اینجا به معنای واقعی فلسطینیها در محاصره کامل هستند اما کاری کردند کارستان چه در آفرینش ۷ اکتبر، که متاسفانه برخی در داخل ایران میگویند مگر چه کار کردند. شما باید با عقل فلسطینی و اسرائیلی به موضوع نگاه کنیم، فلسطینیها با این عملیات بزرگ اسرائیل و جهان را بهت زده کردند و در تداوم ۷ اکتبر تا به امروز زیر شدیدترین بمبارانها و نسل کشی آنها اجازه ندادند حتی یک اسیر اسرائیلی بدون مبادله آزاد شود.
در واقع سه فلسطینی در برابر یک اسرائیلی آزاد شد و بعد از چند ۱۰ روز بمباران شدید و پیگیری سیاست زمین سوخت این کاری است کارستان، حالا یک عده در ایران میگویند شالیت قبلا با هزار نفر مبادله شده اما الان هر نیروی اسراییل با سه نفر مبادله میشود. آن زمان معادله دیگری داشت و معادلات الان متفاوت است. اینکه مقاومت زیر آتش چند ده روزه شدید اسرائیلیها و این کشتار و تخریب وسیع مقاومت خودش را نگه داشته، اسرائیلی که اعلام میکرد مقاومت را از هم پاشانده حالا با آن توافق کرده و مقاومت شرایط را نگه داشته، یک نفر را بدون ما به ازا گرفتن ول نکردند.
سالها اسرائیلیها تلاش کردند تا بگویند غزه یک تکه است، کرانه یک تکه است، قدس شرقی هم که جدا است و آنهایی هم که از فلسطین خارج شدند دیگر عرب شده و در مناطق عربی زندگی میکنند و دیگر تمام شد و رفت، در واقع میخواستند یک ملت را تکه تکه کنند.
اما امروز مقاومت میجنگد و اهل غزه ۱۵ هزار نفر شهید میدهند و خانههای آنها ویران میشود و شاهد بودیم که با آزادی اسرا شادی به خانههای خانوادههای کرانه باختری میآید.
چند ده نفر اسیر فلسطینی که سالها در زندان اسرائیل از کودکی تاکنون بودند آزاد شدند و این فرایند تا آزادی ۱۵۰ نفر در همین چند روز آتش بس ادامه پیدا خواهد کرد.
باید درود گفت به این نحوه مدیریت مقاومت حماس که در سختترین شرایط استفاده حداکثری از حداقلترین فرصتها برای مدیریت یک بحران چند لایه پیچیده و بسیار سخت و طاقت فرسا در برابر یک نیرویی که به لحاظ مادی در انتهای طغیانگری منطقه و جهان به حساب میآید و از پشتیبانی بی قید و شرط بزرگترین قدرتهای بینالمللی برخوردار است.
در یک چنین شرایطی، در محاصره کامل یک ملت تحتِ ستم، تحت اشغال، ملتی گرسنه که چندین سال است که گرسنگی کشیده و تشنگی چشیدهاند و کوچکترین امکانات زندگی و زیست خود را به سختی وارد کردهاند و چند ده روز است که زیر سختترین شرایط و تحت شدیدترین بمبارانها قرار دارند، این دستاوردها بسیار قابل توجه و بزرگ است و میتواند خالق روندهای جدیدی باشد.
اسراییل در برابر انتخاب بد و بدتر
هفت اکتبر با بسیاری از رویدادهای تاریخ مقاومت ملت فلسطین متفاوت و از منظر ابعاد و اثرات بینظیر است. اسرائیل از لحظه حمله هفت اکتبر و برخلاف ظاهر طغیانگر، ادبیات سیاسی حذفی و ادعاهای مختلف، در برابر انتخابهای بد و بدتر قرار گرفته و اصلا در حالتی نبود که بین خوب و خوبتر یا حتی بین بد و خوب انتخاب کند. بسیاری معتقد بودند که شروع عملیات زمینی انتخاب بدتر این رژیم بود اما آنها چارهای جز این انتخاب نداشتند.
هفت اکتبر با بسیاری از رویدادهای تاریخ مقاومت ملت فلسطین متفاوت و از منظر ابعاد و اثرات بینظیر است. اسرائیل از لحظه حمله هفت اکتبر و برخلاف ظاهر طغیانگر، ادبیات سیاسی حذفی و ادعاهای مختلف، در برابر انتخابهای بد و بدتر قرار گرفته و اصلا در حالتی نبود که بین خوب و خوبتر یا حتی بین بد و خوب انتخاب کند.
هفت اکتبر موج و زلزلهای ایجاد کرد که اسرائیل نمیتوانست نظارهگر آن باشد. در مواجهه با آن ارتش رژیم صهیونیستی میتوانست از مزیت هوایی خود استفاده کند که قابل پیشبنی بود و همه مطمئن بودند اسرائیل در ابعاد قابل توجهی از آن استفاده خواهد کرد و شاید اختلافنظرها بر روی روز و حجم آن بود. اما این بمبارانهای شدید هم نتوانست رژیم صهیونیستی را به هدف خود برساند و واقعیت روی زمین در غزه تغییر نکرد.
شاید اگر امکان داشتند و میتوانستند در پرتو این آتشبازی و لابی سیاسی، بخش قابل توجهی از مردم غزه را از این منطقه به سمت سینای مصر خارج کنند؛ برای آنها موفقیت محسوب میشد اما اتفاق نیافتاد. آنها به خروج مردم از شمال غزه رضایت دادند که این هم با بازگشت مردم، همزمان با آتشبس، نشان داد که به این هدف هم نرسیدند و باید از نو تلاش و کشتار کنند تا جمعیت تخلیه شوند.
باخت اسراییل در بازی که استاد آن بودند!
اسرائیل صراحتا اعلام کرده که توقف در این شرایط به معنای شکست خود و موفقیت حماس است. به همین دلیل هرگونه سخن از تداوم آتشبس را به شدت محکوم میکند. تلآویو از یک طرف به شدت به تداوم عملیات نیاز دارد چون اهداف راهبردی خود را محقق شده نمییابد و هزینه بسیار سنگینی در عرصه بینالمللی متحمل شده است. آنها بازنده محض دیپلماسی عمومی و عملیات روانی هستند، کاری که استاد آن بودند تا همیشه خود را به عنوان قربانی معرفی کنند. جهان امروز با واقعیت اسرائیل آنگونه که هست آشنا شده، بدون آن نمایشها و تصویرسازیها و روایتهای دروغین.
از طرف دیگر آغاز دوباره جنگ برای آنها سنگین است. تلآویو مدام آتشبس را به امید موفقیت در عملیات زمینی به تعویق میانداخت و برای این تعویق هزینههای زیادی از جمله بمباران بیمارستانها را متحمل میشد و در نهایت دستخالی از معرکه بیرون میآمد. آغاز دوباره جنگ به معنای بازگشت دوباره این هزینههای کشتار مردم فلسطین و تصویرسازی است.
به همین دلیل است که اسرائیل بین بد و بدتر انتخاب میکند و با وجود شهادت ۱۵ هزار نفر از مردم غزه، در عرصه میدانی، نتیجه راهبردی برای رژیم صهیونیستی صفر است. ادعاهای سران رژیم صهیونیستی مبنی بر نابودی گروههای مقاومت که آنها را تروریستی میدانند، آزادی اسرا و از دست رفتن سیطره حماس بر غزه، همگی در فرایند مذاکره با این گروههای مقاومت برای آتشبس و آزادی اسرا از بین رفت و این پرسش را به وجود آورد که اگر این گروهها تروریستاند! یا سیطره ندارند چرا با آنها مذاکره میکنید؟
آنچه سران رژیم صهیونیستی شعار دادند با آنچه در عالم واقعیت است، فاصلههای بسیار دارد. اگر به جنگ ادامه ندهند علیرغم همه خسارات و شهادت مردم فلسطین، این اسرائیل است که شکست خورده و معادله تغییر نکرده و مقاومت همچنان وجود دارد، اگر ادامه دهد هم باید هزینههای آنرا بپردازد.
سناریوهای بعد از آتش بس
ممکن است این آتشبس ادامه پیدا کند و یا با یک اقدام رژیم صهیونیستی همه چیز بهم بریزد، احتمال تداوم کوتاهمدت وجود دارد اما تداوم طولانی آتشبس به دلیل اینکه هزینه آغاز دوباره جنگ برای تلآویو را افزایش خواهد داد، چندان محتمل نیست و صحنه جدیدی از جنگ را خواهیم دید.
احتمال نخست پس از پایان آتشبس این است که همین شرایط و الزاماتی که آتشبس چهار روزه را به وجود آورد، پس چند هفته بار دیگر آتشبس طولانیمدت ایجاد کند. رژیم صهیونیستی در این مدت از طریق تصویرسازی و پروپاگاندا، روایتهایی از پیروزی خود منتشر خواهد کرد اما این به معنای تغییر معادلات میدانی نیست و بازهم طرف مقاومت پیروز است.
سناریوی دیگر میتواند این باشد که با بمباران شدید هوایی، پیشروی زمینی و اقدامات غیرقاعده و جنون آمیز بیشتر، دوران پس از آتشبس را پیش ببرد که این هم انتخاب خوبی نخواهد بود و تمام دستاوردهای صلحی که وجود داشت را از بین خواهد برد.
طی روند اسلو و دوران انتفاضه، اسرائیل مجبور به خروج از غزه شد و در این منطقه، حماس نهادی با هویت دولت به وجود آورد، در کرانه باختری هم این نهاد از سوی جنبش فتح ایجاد شد. این نهادها به یک معنا دستاورد صلح برای فلسطین و به معنای دیگر برای مقاومت مانع بود.
میان هویت دولتی و هویت مقاومتی تعارضاتی وجود داشت که جمع کردن آن سخت بود به همین دلیل در کرانه باختری هویت مقاومتی کمرنگ و هویت دولتی(هرچند دولتی هم وجود ندارد) پررنگ شد. حماس از سال ۲۰۰۶ تلاش کرد بین این دو تناقض نقطه وسط را بگیرد اما با تداوم کشتار در غزه این دوگانه دولت و مقاومت تمام خواهد شد و حماس و جهاد اسلامی دیگر مسئولیتی در قبال دولتداری و اداره منطقه نخواهد داشت و فقط به بحث مقاومت خواهد پرداخت.
این موضوع غزه را به گوی آتشینی تبدیل خواهد کرد که کسی مسئولیت آنرا به عهده نمیگیرد. اگر این گوی قابل نگهداشتن بود، آریل شارون قصاب مردم فلسطین در سال ۲۰۰۵ از آن عقبنشینی نمیکرد.
بیش از ۶۰ درصد مردم غزه آواره هستند و برای آنها بالاتر از سیاهی رنگی نیست، این منطقه همواره کانون خشم و آتشفشان فلسطینیها بوده است و این متغیر و شرایط مردم فلسطین باید در همه تحلیلها مدنظر قرار گیرد.
اگر بر فرض، رژیم صهیونیستی، پیشروی شبهمحال خود را در غزه پیش ببرد، تازه منطقهای را اشغال کرده است که در سال ۲۰۰۵ از آن فرار کرده بود. در صورت اشغال با این منطقه چه خواهد کرد؟ آیا با وجود مقاومت چند برابری حماس آن را اداره خواهد کرد؟
با حمله و اشغال غزه مقتضیات اداره آن که از سوی حماس رعایت میشد تا بتواند بیش از ۲ میلیون انسان را اداره کرده و از نظر اقتصادی با حداقلها تامین کند، فضای تنفسی ایجاد کرده و با مصر و دیگر کشورهای عربی کار کند، برداشته میشود و اسرائیل به نقطه ۲۰۰۵ خود بازمیگردد که برای تلآویو قابل قبول نخواهد بود.