سومین ساخته سینمایی علی مصفا، اثری متفاوت و قابل تامل است که می توان انرژی های یک فیلم خوب از سینمای ایران را از آن دریافت کرد.
روزبه کیانی با بازی علی مصفا روزنامه نگار میانسالی است که برای تحقیق در مورد زندگی گذشته پدرش به پراگ سفر می کند، سفری که واقعیت هایش آنقدری تکان دهنده هست که تصویر متفاوت و تازه تری از اسطوره پدر در ذهنش خلق کند.
جستجو و کند و کاش محور اصلی سومین ساخته علی مصفاست، اثری که هر چه جلوتر می رود مخاطب خود را با یک داستان غیر منتظره غافلگیر می کند و همین خرده روایت های غیر قابل پیش بینی است که فیلم را سر پا نگه می دارد و گرنه تنشی در جنس روایت فیلم ساز نیست تا بخواهد هیجانی کاذب در مخاطب خود ایجاد کند.
بی شک فیلمنامه در آخرین ساخته علی مصفا، نقشی کلیدی بازی می کند، روایتی که اگرچه در یک سوم ابتدایی فیلم قدری گنگ و مبهم به نظر می رسد، اما در ادامه زبان خود را به خوبی پیدا می کند و فرم مینی مالیستی آن با کنار کذاشتن پازل ها در کنار یکدیگر ، شکل منسجم تری به خود می گیرد.
مهمترین نکته قابل توجه در فیلمنامه « نبودن» این است که اگرچه خرده روایت هایش هر کدام به تنهایی قابلیت ایجاد فضایی پر التهاب در ادامه فیلم ایجاد می کند اما به هیچگاه تنشی از نوع کلیشه های رایج در سینمای ایران ایجاد نمی کند و مصفا با همان آرامش آغازین فیلم، بحران هایش را مدیریت می کند و زبانی را که برای روایت فیلم خود انتخاب کرده است به هیچگاه از دست نمی دهد حتی اگر نیم نگاهی به گیشه و فروش فیلم داشته باشد.
اما در کارگردانی نیز «نبودن» به یک بلوغ رسیده است. بی شک میزانسن و حرکت دوربین در سومین اثر سینمایی مصفا بیشترین حرف را برای گفتن دارد.
تاکید مصفا بر فرم ، زوایای دوربین نسبتا غیر متعارف، میزانسن های خاص با چاشنی تصاویری نوستالژیک از گذشته و دوران کودکی کاراکتر اصلی ،همگی فیلم را در رسیدن به یک انسجام و یکدستی کمک می کند.
از دیگر موفقیت های فیلمساز که نمی توان به سادگی از کنار آن گذشت، نحوه مواجهه فیلمساز با اتفاقات غافلگیر کننده ای است که در مسیر روایت فیلم برای کاراکترهای اصلی آن رخ می دهد.
به عنوان مثال روزبه کیانی ( با بازی علی مصفا) در اولین برخودش در جستجوی گذشته پدر، از وجود برادری ناتنی آگاه می شود که به دلیل خودکشی بر تخت بیمارستان در کماست. همین شُک ناگهانی در ابتدای فیلم کافی بود تا فیلمساز را در مسیر کلیشه قرار دهد و با های و هوی و جنجال آفرینی کاذب لحظات بعضا احساسی و پر تنشی را برای مخاطب ایجاد کند، اما مصفا ، بسیار هوشمندانه از این دام وسوسه کننده در جذب مخاطب می گریزد و از همان آغاز فیلم نشان می دهد که قرار نیست با بحران آفرینی در اثر خود فیلمی بسازد که از جنس خودش نیست.
نبودن پر است از این دست خرده روایت های غافلگیر کننده ای که فیلمساز واکنش هایش به آن بسیار متفاوت و قابل تامل است اما نکته حائز اهمیت این است که روزبه کیانی کاراکتر اصلی فیلم در عین این تفاوت ها به شدت برای مخاطبش باورپذیر است و به هیچگاه با آن بیگانه نیست.
در پایان باید گفت که نبودن فیلمی است که اگر به خوبی دیده و شنیده نشود، می تواند مخاطب خود را سر در گم کند اما به همان اندازه اگر به دقت آن را ببیند و پازل های فیلم در کنار هم قرار گیرد به شدت لذتبخش می شود.