روند روبه رشد آمریکازدایی در منطقه آسیای غربی به ویژه پس از عملیات طوفان الاقصی یکی از حوادث بارزو البته نادر تاریخی وادامه دار در عرصه های سیاسی، نظامی و ... جهان است.
تحلیل و بررسی چرایی این پدیده و رویداد کم نظیر تاریخی دربیانات اخیر حضرت امام خامنه ای روحی فداه در دیدار ۸ آذر۱۴۰۲ با بسیجیان به تفصیل آمده است.
معظم له در این دیدار فرمودند: «پیشبینی و بشارت امام(ره) درباره تشکیل هستههای مقاومت جهانی محقق شده و طوفان خاموشناشدنی الاقصی، شکلدهی یک جغرافیای جدید سیاسی در منطقه غرب آسیا را تسهیل کرد که آمریکازدایی و ایجاد دوگانه مقاومت و تسلیم به جای دوگانههای جعلی و تحمیلی، و تسریع در حل مسئله فلسطین، مهمترین خصوصیات این جغرافیای جدیدسیاسی است.»
یادداشت حاضر به دنبال بررسی اجمالی اثرات و تبعات روند آمریکازدایی در منطقه با توجه به اشارات مهم ودقیق مربوط به آن دربیانات معظم له است که به محضر خوانندگان محترم تقدیم می شود:
رژیم جعلی اسرائیل پس از شکست های متوالی درعملیاتهای نظامی و در رویارویی با نیروهای مقاومت منطقه این بار با عملیات غافلگیرانهای که طوفانالاقصی نام گرفت روبرو شود.
عملیاتی که به تعبیر مقام معظم رهبری اگرچه علیه رژیم صهیونیستی است اما آمریکاییزدایی است.
طوفان الاقصی با غافلگیرکردن دشمن توانست با برهم زدن برنامه ریزیهای راهبردی و در دستور دشمن، لزوم تجدید نظر در رفتارها و رویههای سلطه جویانه با کشورهای منطقه غرب آسیا به ویژه مردم مظلوم فلسطین را باردیگر به همگان یادآوری کند.
یکی از نتایج مهم در بررسی این پدیده استثنایی، شکستهای نظامی و سیاسی آمریکا در مواجهه با گروههای مقاومت مانند حزبالله لبنان و مقاومت عراق وانصارالله یمن ومقاومت فلسطینی بوده است.
از آنجایی که عملیات طوفان الاقصی نقش مهمّی درهماهنگ سازی تصمیمات گروههای محور مقاومت ودولتهای منطقهای بهخصوص ایران، عراق، سوریه و لبنان داشته، از این حیث نیز پیامدهای مهمی برای تاثیرگذاری برنقش وجایگاه واهداف ونقشه های آمریکا در منطقه غرب آسیا به همراه داشته است.
علاوه بر نقش محور مقاومت، عملیات گروههای مجاهد فلسطینی نشان داد که حملات حماس به صورتی کاملا موثر و واقعی و با وارد آوردن شکستهای نظامی، اطلاعاتی و امنیتی بر علیه مصالح آمریکا در منطقه به ویژه از زوایای حقوق بشری، اخلاقی، اقتصادی و سیاسی، دیپلماسی و رسانه ایی نیز موثرافتاده است.
به نحوی که به اذعان بسیاری ازناظران آگاه سیاسی تأثیرات پرسرعت آغاز فرآیند آمریکازدایی برای آینده این منطقه نیز قابل توجه ارزیابی میشود.
علاوه بر آن با افول قدرت نفوذ و تاثیرات حضور سلطه جویانه آمریکا، افقی روشن در منطقه غرب آسیا پدید آمده که ورود به دوره و فضای نوینی از ارتباطات و تعاملات سیاسی و اقتصادی کشورهای مستقل و بهرهمند از ثروتهای منطقهای و طبیعی به مثابه جبهه قدرتهای نوظهور جهانی را نیز نوید میدهد.
این تغییرات با توجه به سابقه حضور و رفتارسوء آمریکاییها در منطقه، نشانهای دیگر از تحولات بزرگ سیاسی و اقتصادی و ... درحوزه غرب آسیا است که میتواند زمینهساز رشد و شکوفایی و هماهنگی بیشتر در آینده برای کشورهای رهیده از چنگال آمریکا و رژیم صهیونیستی باشد.
به عبارت دیگر، تسریع فرآیند آمریکازدایی پس از طوفان الاقصی نقطه عطفی مهم برای تغییرات منطقهای آینده شده است. تغییراتی که به طور قطع روندهای سیاسی، نظامی و اقتصادی و ترتیبات امنیتی را به گونهای شکل میدهد که حال و آینده این منطقه را به سمت استقلال خواهی و امنیت جمعی بیشتر هدایت کند.
از هم اکنون آشکارا علائمی مشاهده میشود که فرایند آمریکازدایی از منطقه آسیای غربی، نه تنها تحولات سیاسی و نظامی نوین بلکه به طور مستقیم نیز بر جریانهای اقتصادی و فرهنگی و سیاسی منطقه آسیا تأثیر اساسی گذاشته است.
دولتهای لیبرال و غربگرا و وابسته به آمریکا در کشورهای مورد تأثیر گام به گام منفعلتر از قبل شده و در مقابل فشار افکار عمومی مردم خویش تسلیم شده و روند ورود و گسترش پیمانها و اتحادیه نظامهای مستقل را تعقیب کرده و جوامع انقلابی و تشکلهای مردمی استقلال خواه نیز مبتنی بر منافع داخلی کشورهای خود به قوّتِ هرچه بیشترخویش، درمقابل زیادهخواهان داخلی و بین المللی می افزایند.
از دیگر نتایج مهم، آشکارشدن شکستهای نظامی و سیاسی وحیثیتی دولت آمریکا درشیوه مواجهه با گروههای مقاومتِ دارای حمایت مردمی مانند حزبالله لبنان و عراق، یمن و حماس و جهاد اسلامی فلسطین وحتی نهادها و سازمانها و مجامع بینالمللی است.
در اکثر تحلیلها و بررسیها، گفته می شود که تأثیرات روبه تزاید فرآیند آمریکازدایی برای آینده منطقه بسیارقابل توجه تر از عملیات طوفان الاقصی شده است، نکته ای که آگاهان سیاسی، نظامی و فعالان رسانه ای جهان این روزها بیش از گذشته به آن فکر میکنند.
در این وضعیت البته روزهای سرنوشت ساز منطقه غرب آسیا آزمون بسیار مهمی نیز پیش روی سیاستمداران و فرماندهان نبردهای نظامی، اطلاعاتی، رسانه ای و دیپلماسی انقلابی در این منطقه نهاده است.
در کلیّت نگاه جبهه مقاومت به ویژه ایران اسلامی جایگاه فلسطین و قدس شریف جایگاه بسیار بلندی است، غصب فلسطین نیز نقطه تاریخی تقابل قدرت های حق مقابل جبهه باطل است، مرحله ای که دقیقا وسال هاست که رهبران انقلاب اسلامی و امّت مسلمان برای بازپس گیری آن از دست اشغالگران لحظه شماری کرده واز دادن هزینه برای آن ابایی نداشته اند.
حال افکار عمومی جهان، نظاره گر فعال والبته همراه این تقابل تاریخی هستند ومدعیّات دولتهای حاکم برخودرا، در نحوه حضور و گرفتن آرایش و صف آرایی و کنشگریهای آنها در نسبت با فلسطین و به ویژه مردم مظلوم و مقتدر غزه ارزیابی می کنند.
البته گفتنی است؛ رژیم جنایت کار و غاصب صهیونیستی نیز تا امروز به جز قتل عام مردم بی دفاع ونسل کشی فلسطینیان دستاورد خاصی بدست نیاورده است.
این نقطه ضعف، دولت کنونی رژیم یعنی نتانیاهو وسایر جنایتکاران را وا می دارد که به احیاء موازنه و تثبیت مجدد سیاسی، نظامی، اطلاعاتی و جایگاه امنیت خود در نزد صهیونیستها ومتحدین شان اندیشه ودر آن تامل نمایند.
از هم اکنون نیز واضح است که تنها دستاورد تامین کننده چنین اهدافی که برای صهیونیست ها رضایت بخش باشد آن است که، آنها با کنترل و مهار گروههای مقاومت در منطقه و به ویژه فلسطین و تضعیف سرمایه اجتماعی آنها با فشار و حصر و ارعاب حداکثری، صهیونیستهای وحشت زده و سردرگم را از ترس و اضطراب همیشگی به ویژه پیامدهای سهمناک عملیات طوفان الاقصی برهانند و امنیت روانی از دست رفته را به سرعت به شهرک نشینان صهیونیستی بازگردانند، امری که برغم آغاز دور دوم حملات شدیدتر از قبل ارتش رژیم صهیونیستی ومتحدین غربی اش پس از آتش بس شکننده اخیر، تا این لحظه تامین نشده وبه نظر هم غیرقابل حصول می آید.
آنچه این روزها برای آمریکایی ها نیاز مبرم و حیاتی است، بازیابی مجدد هژمونی خویش ونجات دولت جعلی اسرائیل وآبرو بخشی به حیثیت از دست رفته در افکار عمومی جهان ونیز اذهان اپوزیسیون داخل سرزمین های اشغالی و متحدان پیشین منطقه ای ودیگربازیگران ونهادهای حامی است.
از طرفی، پس از عملیات طوفان الاقصی، مشخص شد که تأثیر و نفوذ آمریکا و همچنین نیروهای مسلّح آن در مقابل اراده ملتها و گروههای مقاومت بسیار محدود است.
شکستهای نظامی و سیاسی پی درپی آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی به طور مستقیم بر تصمیمگیریها و ارتباطات منطقهای کشورها ی منطقه باهم تأثیر گذاشته و آیندهای بدون تأثیرگذاری آمریکا را نوید می دهد. به علاوه شکستهای مسبوق به سابقه ومتعدد نظامی و سیاسی، اطلاعاتی آمریکا یی ها در این منطقه نه تنها تأثیراتی مستقیم بر آینده سیاستهای آمریکا داشته است، بلکه بسیاری از کشورها از آن به عنوان یک سنجه ومعیار برای ارزیابی بازتابهای موفقیت ویا عدم موفقیت سیاستهای جهانی آمریکا در سایر مناطق استفاده کرده و درتنظیم روابط به کار خواهند بست.
تأکید بر ضعف نظامی و سیاسی واطلاعاتی دولت کنونی آمریکا در مقابل جبهه ی نوظهورمقاومت منطقه غرب آسیا، میتواند الگو یی گرهگشا برای بسیاری از مناطق دیگر جهان نیز باشد که مدتهای مدیدی تحت تأثیر نفوذ و قدرت تعیینکنندگی آمریکا قرار داشته اند.
با توجه به این شرایط و عمیقتر شدن فرآیند آمریکازدایی درمنطقه، پیچیدگی وسردرگمی هرچه بیشتری دراجرای راهبرد هاو راه کنش ها سیاستی در عرصه خارجی و داخلی برای آمریکا پدید آمده و ادامه چنین فرآیندی در کوتاه مدت هم انتخابات آتی آن کشور و سایر مشکلات لاینحل داخلی آن را تحت الشعاع قرار می دهد و از سوی دیگر باعث کاهش ضریب نفوذ و تأثیر آمریکا بر متحدین سابق درمنطقه غرب آسیا می شود واضافه برآن فضایی را برای تأسیس پیمان ها و ظهور قدرت های جدید منطقهای فراهم خواهد ساخت که به تعادل و پایداری وثبات هرچه بیشتر در منطقه و رفاه وامنیت مردم و سرزمین خویش بیندیشند.
نگارنده براین باور است که با ادامه و گسترش فرآیند آمریکازدایی، منطقه آسیا به دوره جدیدی ازتعادل قدرت و نظم وهمکاری جمعی وارد شده که بیشتر به سود ملتهاو کشورهای این منطقه است. چارچوب این فرآیند می تواندبه عنوان تجربه و الگویی برای سایر مناطق جهان هم مورد توجه واستفاده قرار گیرد، به خصوص در جاهایی که تأثیر و نفوذ آمریکا یا قدرتهای همسو با آن مصالح داخلی ومنافع ملّی این ملت ها را نیز مخدوش کردهاست.
محتمل قوی، علاوه براین منطقه، سائر کشورهای نزدیک به حیاط خلوت سرزمینی آمریکا نیزبه سمت سناریوها وتحولات واستفاده از فرصت های پیش آمده سمت و سو خواهند گرفت، به عنوان مثال براساس برخی اخبارمنتشر شده هم اکنون کشورونزوئلا درصدد برآمده است که برای تحقق آزادی مناطق اشغالی مربوط به خود به گویان حمله کند.
اگرچه این تنش ها ریشه تاریخی بر سر قلمرو سرزمینی دارند، اما "منطقه گویان و اسکوئیبا" مورد ادعای ونزوئلا سرشار از منابع انرژی از جمله نفت و معادن متعدد است. این مساله اهمیت آن را برای ونزوئلا بیش تر کرده است.
انتخاب زمان کنونی برای فعال کردن گسل تنش درمنطقه کارائیب از آن منظر اهمیت بسیاردارد که آمریکایی ها درسه جبهه اوکراین وفلسطین و تاحدودی دریای چین جنوبی حضور دارندو ناچار خواهند شد شرائط جدید درآمریکای جنوبی ودرحیات خلوت خویش را به لیست جبهه های درگیری خود اضافه کنند.
اگر این اتفاق بیفتد، علاوه براز دست دادن بخش زیادی از تمرکز وتوان نظامی و...آمریکا، دامنه جنگ به سرعت به کشورهای آمریکای جنوبی و شمالی در نقطه دیگری از جهان گسترش خواهد یافت.
و این بار مقاومت بین المللی درمقابل مداخلات آمریکایی واشغالگری های تاریخی آنان شکل جدیدتری به خودخواهد گرفت ودراقصی نقاط جهان قدرت نوظهور هسته های مقاومت جهانی رخ مینماید.
ازهم اکنون نیز برخی نشانهها ی آن هویدا شده و علاوه برآن اعتراضات گسترده مردمی درنقاط مختلف و درحمایت از مقاومت فلسطینی خود برهان قاطعی است که عدم توانایی آمریکا در تحقق اهداف خود و شکست در رویارویی با مقاومتهای مشروع منطقه غرب آسیا را بهعنوان یک الگو وتجربه موفق و قابل تحقق برای دیگر کشورها و مناطق جهان مطرح کرده است.
گرچه این نکته موضوع نگرانیهای بیشترنظام سلطه ونهادهای همسوی آنان را فراهم آورده وآنان را به تکاپو ودست وپازدن های بی سرانجام سوق داده است.
به نظر می رسد، سرعت و گسترش فرآیند آمریکا زدایی در منطقه غرب آسیا بعد از عملیات طوفان الاقصی به حدی قوّت گرفته است که مرزهای جدیدی برای بازپس گیری حقوق وایجاد موازنه و تعادل قدرت در مناطق دیگر جهان درنسبت با نظام سلطه ترسیم شده است.
بنابراین چارچوب تأثیرات روند آمریکازدایی علاوه بر محدوده منطقهای غرب آسیا وبه ویژه کشورهای محور مقاومت منطقه، از ابعاد جهانی و روابط بینالمللی نیز قطعا فراتر خواهد رفت.