تهران- ایرنا- منتقد و پژوهشگر سینما معتقد است: فیلم‌هایی مانند «جنگل پرتقال» می‌توانند میان فضای سینمای کمدی و آسیب‌های اجتماعی شکاف ایجاد کنند یعنی اینکه نه ما را به سمت کمدی‌های معمول این روزهای سینمای ایران و نه به طرف فیلم‌هایی ببرند که با مسائل و معضلات اجتماعی در این ۴۰ و اندی سال گذشته، شکل غالبی در فیلمسازی ایران محسوب می‌شوند.

رامتین شهبازی در گفت وگو با خبرنگار فرهنگی ایرنا درباره اولین اثر بلند سینمایی آرمان خوانساریان با عنوان جنگل پرتقال گفت: این فیلم در مجموع فیلم خوبی است. این فیلم در راهی که قدم می‌زند توانسته به موفقیت برسد؛ به هرحال ما از یک فیلمساز انتظار داریم به چند عامل توجه داشته باشد و آن عوامل به‌صورت ناخودآگاه روی ذهن مخاطب تاثیرگذار خواهند بود.

این مدرس دانشگاه افزود: یکی از این عوامل، لحن و مود (حال) فیلم است. فارغ از سایر عواملی که در این فیلم حائز اهمیت هستند باید گفت «جنگل پرتقال» مود خوبی دارد و در واقع خوش‌مود است؛ بنابراین مخاطب با این مود خوب ارتباط برقرار می‌کند و این ویژگی باعث می‌شود شاید برخی از نقصان‌های موجود در فیلم که بعضی تکنیکی و بعضی دیگر که ممکن است برای منِ رامتین شهبازی سلیقه‌ای باشد را نبیند.

مترجم کتاب «اِرنانی» در ادامه به نگاهی سینماتیک به این فیلم پرداخت و بیان کرد: «جنگل پرتقال» فیلمی متفاوت نسبت به قاطبه فیلم‌هایی است که ما امروز در سینمای ایران می‌بینیم. امروز در سینما شاهد فیلم‌های کمدی هستیم که به هرحال مخاطبان خاص خود را هم دارند و به علت استقبال اقتصادی که از آنها شده به تولید انبوه رسیده‌اند و بازار سینمای ایران را در دست گرفته‌اند.

شهبازی ادامه داد: از سوی دیگر تمایل به سمت تولید فیلم‌هایی است که آنها را به‌عنوان فیلم‌های آسیب‌های اجتماعی می‌شناسیم و به غلط به آنها ژانر اجتماعی گفته می‌شود. ما چیزی به‌نام ژانر اجتماعی در سینما نداریم بلکه این آثار، فیلم‌های آسیب‌های اجتماعی هستند و همیشه هم محلی هستند برای پز دادن جریان سینما تا گفته شود ما سینمایی پویا و فعال بوده‌ایم. جریان سینما که می‌گویم مقصودم دولت و یا شخص خاصی نیست بلکه این هم در نوع خود یک مود برای سینما محسوب می‌شود.

این مدرس دانشگاه خاطرنشان کرد: فیلم‌هایی مانند «جنگل پرتقال» می‌توانند در این دو فضا که از آنها نام بردم، شکاف ایجاد کنند. یعنی اینکه نه ما را به سمت کمدی‌هایی ببرند که به هر حال برای صنعت سینما لازم هستند زیرا چراغ سینما را روشن نگاه داشته‌اند و نه به طرف فیلم‌هایی بروند که با مسائل و معضلات اجتماعی که به‌خصوص در این ۴۰ و اندی سال گذشته، شکل غالبی در فیلمسازی ایران محسوب می‌شوند.

رامتین شهبازی

وی درباره کارگردان فیلم «جنگل پرتقال» گفت: آرمان خوانساریان در کار خود تبحر دارد. او به‌عنوان یک فیلمساز جوان و کسی که اولین فیلم بلند خود را ساخته است، شاید می‌توانست با فیلم‌های آسیب‌های اجتماعی معروف‌تر شود اما سمت آنها نرفته و فیلمی شاعرانه انتخاب کرده است؛ همچنین سعی کرده در فضایی با ویژگی‌های آدمی در این سن و این نسل آن را بسازد.

بازی‌های خوب در «جنگل پرتقال» از جمله نقاط قوت فیلم است

شهبازی در ادامه به بیان نقاط قوت فیلم پرداخت و عنوان کرد: بازی‌های خوب در «جنگل پرتقال» از جمله نقاط قوت فیلم است. بازی‌ها در این فیلم به حفظ حس و حال آن یاری می رساند؛ به‌خصوص اینکه ما از ذهن سهراب بهاریان به شخصیت‌ها نزدیک می‌شویم و در واقع شخصیت‌ها آن چیزی نیستند که ما می‌بینیم. این دوگانگی در بازی واقعی که بازیگران نسبت به نقش‌شان ارائه می‌کنند، متفاوت و خوب است. خانم سارا بهرامی و آقای میرسعید مولویان بازی‌های خوبی دارند. آقای مسعود امینی‌تیرانی فیلمبرداری خوبی داشته و در حقیقت فیلم را با استفاده از حال و هوا، رنگ‌ها و کلیت آن، می‌توان یک فیلم رنگی و خوشحال دید.

به لحاظ بصری و تصویرسازی و چه از نظر داستان‌گویی، قصه از روال خود خارج می‌شوداین پژوهشگر سینمایی به نقاط ضعف این فیلم هم اشاره کرد و گفت: «جنگل پرتقال» دو نقطه ضعف هم دارد که اندازه موفقیت آنها می‌تواند برای خوانساریان خطرناک باشد و او باید به این نکات دقت کند. اول اینکه یک دوپاره‌گی لحنی در فیلم رخ می‌دهد. من فصل مهمانی را دوست ندارم چراکه با مابقی فیلم همسان نیست. این فصل می‌توانست یک اجرای دیگر در فضایی دیگر داشته باشد. فیلم از فضایی واقعی وارد یک فضای تقریبا غیرواقعی می‌شود و مخاطب خود را هم گیج می‌کند. چه به لحاظ بصری و تصویرسازی و چه از نظر داستان‌گویی، قصه از روال خود خارج می‌شود. این موضوع کمی برایم عجیب بود که چرا کارگردان با تبحری که از او دیده‌ایم این کار را کرده است که البته مشکل به فیلمنامه برمی‌گردد.

شهبازی اضافه کرد: مسئله بعدی که کمی ذهن من را با خود درگیر کرده این است که فیلم با الگوی دهه شصتی همراه است. شخصیتی در فیلم داریم که دست به یک عمل غیر اخلاقی می‌زند. آدمی خودخواه و مغرور که هیچ کس را قبول ندارد و به افرادی آسیب رسانده است. او در ادامه و در یک سیر تحولی دگرگون و به یک آدم خوب تبدیل می‌شود. نشانه‌هایی که کارگردان در این‌جا قرار داده به عقیده من برای سینمای سال ۱۴۰۲ کمی قدیمی است. به‌عنوان مثال تراشیدن سر، تغییر ظاهری، استفاده نکردن از تاپیک مو و... به شکل مکانیکی در فیلم اتفاق می‌افتند.

وی در پایان تاکید کرد: البته ناگفته نماند که بن‌مایه این تغییر خوب است. اینکه آدمی بد تبدیل به آدمی خوب شود اتفاق خوشایندی است اما نحوه داستان‌گویی و این روند تغییر، شاخک‌هایی دراماتیک مربوط به سینمای دهه ۶۰ است. من به لحاظ مفهومی مخالف خوب شدن یک آدم بد نیستم ولی بحث ما از نظر الگوهای روایی است که در این الگوها من انتظار دارم فیلم کمی جسورتر باشد و با یک‌سری نوآوری مارا جلو ببرد؛ در مجموع لحن فیلم خوب است و آرمان خوانساریان این کار سخت را خیلی خوب به انجام رسانده و برای فیلم اول گام درستی برداشته است.