«مصطفی رزاقکریمی» بیش از آنکه در سینمای داستانی برای ساخت فیلمهایی همچون «حس پنهان»، «خاطراتی برای تمام فصول» و «یاد و یادگار» شناخته شود، بعد از پروژه «بانوی قدس ایران» نزد سینمادوستان شناخته شد و به شهرت رسید؛ مستندی که با پرداخت به زندگی همسر امام خمینی (ره) دیده شد و در زمان خود، مخاطبان زیادی برای تماشای آن حاضر شدند.
رزاقکریمی امسال و در امتداد پروژه گذشته خود، مستند «احمد» را روانه جشنواره سینما حقیقت کرده که به همان اندازه «بانوی قدس ایران»، بحثبرانگیز بوده و هست و از زمان نمایش تا نخستین اکران، حرف و حدیثها و نظرهای متنوع و متناقض درباره آن ادامه دارد.
مستند احمد، روایت زندگی «سیداحمد خمینی» فرزند دوم بنیانگذار جمهوری اسلامی است که پس از درگذشت «آقا مصطفی» فرزند ارشد امام راحل، همه امور سیاسی و خانوادگی بیت امام با نظارت و هماهنگی او انجام میشد؛ از این رو، شخصیت سیداحمد یکی از موثرترین و در عین حال مهجورترین شخصیتهای تاریخ سیاسی ایران معاصر است که علاوه بر ناشناختهبودن شخصیت او برای نسلهای تازه، شبههها و شایعههای زیادی نیز پیرامون سیداحمد مطرح شده است.
تحلیل مستند
مستند احمد در ابتدا و پیش از تولید، با چند چالش مهم روبهرو بوده است: نخست اینکه کدام بخش یا بخشهای زندگی احمد خمینی قرار بوده در این اثر برجسته شود و دوم اینکه تا چه میزان شایعهها و شبههها پیرامون شخصیت فرزند دوم امام در این مستند مطرح و به آن پاسخ داده میشود.
رزاقکریمی در مستند احمد قصد داشته جدا از احساساتگرایی غلیظ، جنجالها و هیجانهای مرسوم، فضایی را درباره سیداحمد به تصویر بکشد که مخاطب نامانوس و ناآشنا با سید احمد، شناختی ابتدایی و درخور از شخصیت فردی و کنشگری سیاسیاش پیدا کند.
به نظر نمیرسد رزاقکریمی در مقام سازنده اثر، ادعا داشته باشد که در مستند احمد قرار است همه شئونات و بخشهای زندگی احمد خمینی پرداخته و توضیح داده و همه شبههها رفع و رجوع شود؛ از این رو باید در ابتدا، مواجههمان را با مستند شناختی و مضمونگرا مشخص کنیم که بیش از هر چیز در پی شناساندن وجوه کلی زندگی احمد خمینی است و قرار نیست با طرح ادعاهای محرمانه، پرداختهای جنجالی و ایحاد احساسات غلیظ و هیجانی، مخاطب را به سمت و سوی خاصی کشانده شود. اما مستند احمد بیش از هر چیز دنبال القای چه مضامینی بوده است؟
سید احمد، یار نزدیک امام
شاید نزدیکترین مضمونی که مخاطب از مستند احمد دریافت کند، این است که سیداحمد چقدر به امام نزدیک بوده و رابطه این دو فراتر از یک رابطه پدر و پسری بلکه یک رابطه عمیق عاطفی بوده و سید احمد از یک دورانی، زمامدار و ادارهکننده همه امور مربوط به امام بوده و امام نیز در همه امور اعتماد و اعتقاد کامل به فرزند خود داشته است.
این ارتباط و نزدیکی امام و سیداحمد از میان مصاحبهها تا به صحنه آوردن کنشها(میزانسن) در حال انتقال به مخاطب است: جایی که سیدحسن خمینی به نقل از پدرش میگوید، اگر پدربزرگش رهبر انقلاب هم نبود رابطه سیداحمد و امام آنقدر قوی و نزدیک بود تا قابهایی که به صورت بسته از صورت امام و سید احمد نشان تماشاگر داده میشود، القای مضمون نزدیکی احمد به امام در فرم و محتوای نزدیک و دور مستند عجین و تنیده شده، به تصویر درآید.
سید احمد و جریان سوم سیاسی
در بُعد مسائل سیاسی، شاید مشخصترین موضعگیری سازندگان که بارها نیز بر آن تاکید میشود این است که سید احمد شخصیتی فراجناحی بوده که مدام در حال ملاقات و ارتباط با جناحهای مختلف سیاسی است و همین تعامل میان مخالفان و منتقدان تا نزدیکان و دوستان، از احمد خمینی چهرهای کاریزماتیک و منحصر به فرد در سیاست ساخته که به حضور همه صداها در جامعه معتقد و مخالف اصلی تکصدایی در کشور است.
رزاقکریمی در مقام فیلمساز نیز تلاش کرده این خصوصیت سیداحمد را در روایتگری خود پیاده کند یعنی با دعوت از چهرههای سیاسی، سعی کرده صدا و نماینده جریان معترض را نیز در فیلم خود داشته باشد و با این کار اگرچه با مخالفت یک جریان خاص سیاسی روبهرو شده اما در نهایت پیام و روایت خود را ارائه کرده است.
سید احمد و شایعهها و شبهها
جنجالیترین و حساسیتبرانگیزترین بخش مستند پرداخت رزاقکریمی به شایعههای شخصی و سیاسی مربوط به سید احمد خمینی بوده؛ جاییکه مخاطبان انتظار دارند موارد متعدد و متناقضی که پیرامون زندگی احمدآقا مطرح میشود در مستند روایت شود: از نقش سیداحمد در عزل مرحوم منتظری و اعدامهای سال ۶۷ تا اتهام دستکاری احمدآقا در نامههای امام و شایعههایی که درباره دلیل فوت او مطرح شده است. برای نمونه «سیدمحمد خاتمی» در بخشی از مستند ادعا میکند اتهام دستکاری نامههای امام توسط سیداحمد نادرست و کذب است و در موارد دیگری نیز شاهد سخنان کوتاهی از مصاحبهشوندگان مستند هستیم.
نقد مستند
موضعگیری رزاقکریمی و شیوه مواجهه با رخدادها در مستند احمد، اصلیترین نقدی است که میتوان به مستند احمد وارد دانست؛ اینکه حجم تخصیص اطلاعات به افراد و رخدادها بر چه اساسی تعیینشده و برای مثال چرا اتهامهایی که سالهاست به بیت امام در خصوص دستکاری دستخط امام راحل توسط سیداحمد وارد میشود اینقدر سَرسَری و ساده رها میشود و پرداختی مستند و عمیق درباره آن انجام نمیشود.
سَرسَری رد شدن سازندگان از رخدادهای پر حرف و حدیت و اکتفا کردن آن به یک قسم و آیه و ادعا، مسالهای است که به پژوهشی و استنادی بودن این ادعاها خدشه وارد میکند. نقش سیداحمد در موارد جنجالی گفته شده و درگذشت خود او، اتفاقات مهم و تعیینکنندهای بودند که به پرداخت جدیتر و مستندتری نیاز داشتند تا علاوه بر اینکه مخاطب آگاه شود، اتهامهای مطرحشده نیز با سند و مدرک رد شود؛ این در حالی است که بیشتر این شبههها از سوی سازندگان یا به طور سرسری رد شده یا با ادعا و بدون سند، تکذیب شدند.
استفاده از طیفهای مختلف سیاسی و فکری در مستند همان قدر که میتواند بر فراجناحی بودن مستندساز صحه بگذارد همانقدر نیز میتواند حساس باشد؛ برای مثال حجم زمانی صحبتهایی که به آقایان «ناطق نوری» و «بادامچیان» به عنوان نمایندگان جناح راست حاکمیت اختصاص داده میشود قابل قیاس با امثال روحانی، خاتمی و همسر سید احمد خمینی نیست؛ اگرچه ممکن است این توجیه مطرح شود که اطلاعات و نزدیکی این افراد به سیداحمد بیشتر بوده اما مخاطب انتظار دارد عدالت سیاسی فقط به حضور صرف جناحهای سیاسی در فیلم محدود نشود و صحبتها و سخنان جریانهای مختلف نیز به عدالت تبیین و تفسیر شود.