تهران- ایرنا- این کلونی‌ها به برزخی می‌مانند که در مرز شهر و ناشهر قرار گرفته‌اند؛ از سویی مطرودین مانند معتادان و ورشکستگان و ... را فرومـی‌بلعند و از سویی دیگر، پذیرای مهاجرانی هستند که هنوز صلاحیت‌های مقتضی شهر به‌ویژه بنیه اقتصادی لازم برای مسکن‌گزینی در شهر را ندارند.

از دید مالکان برخی گاراژها، بهترین راه‌حلی که در وضعیت بلاتکلیفی اختلافات ارثی مانع از بلاانتفاع شدن مطلق ملک می‌شود، حفظ و توسعه اتاقک‌سازی و کسب درآمد از اجاره‌بهای آنها بوده؛ ساختار معیوبی که سال به سال بازتولید شده است

بر اساس تجربه تاریخی بشر، «توسعه» همواره دو رو دارد؛ یکی بهبود امکانات و شاخص‌های رفاهی برای عده‌ای و دوم تجربه مراتبی از «به حاشیه رانده شدن» برای عده‌ای دیگر. پروژه توسعه در ایران معاصر نیز از این تابع پیروی می‌کند. از دهه چهل شمسی به این سو، موج‌های پیاپی مهاجرت و رشد شتابان شهرنشینی در ایران، زیست حاشیه‌ای در مجاورت شهرها را افزایش داده است.

رشد غیرقابل‌مهار سکونتگاه‌های شهری-حاشیه‌ای نشان مـی‌دهد که «فاصله اجتماعی» بین گروه‌های مختلف شهروندان طی دهه‌ها به طرز فزاینده‌ای عُمق یافته اسـت. یکی از جلوه‌های متمایز حاشیه‌نشینی در تهران، اجتماعات مسکونـی یا «کلونی‌هایی» هستند که هرچند در درون بافت شهری جوانه زده‌اند، ولی چه به لحاظ فرم و ساختار و چه به لحاظ زیست روزمره‌ای که در آنها جریان دارد، با شهر پیرامون خود بیگانه‌اند.

«صابر جعفری کافی آبادی»، «بهروز روستاخیز» و «مجتبی عبدی» در اسفند ۱۴۰۱ در مقاله‌ای با عنوان «زیست در حاشیه؛ مطالعه‌ای مردم‌نگارانه بر زیست روزمره حاشیه‌نشینان محله سعیدآباد تهران» که در نشریه «بررسی مسائل اجتماعی ایران» به چاپ رسید از رویکرد مردم‌نگارانه و با اتخاذ یک «نگاه از درون»، بر جریان زیست روزمره در این کلونی‌ها پرتو افکنده و کندوکاوی پدیدارشناسانه را بر تجربیات زیسته ساکنان آنها شکل دادند که در ادامه به صورت اجمالی به یافته‌های آن می‌پردازیم؛

۱.وضعیت مسکن و فضای زندگی

این پژوهش حاصل حضور پژوهشگران در بین اتاقک‌نشین‌های چند گاراژ در منطقه ۱۸ تهران حوالی شادآباد است؛ گاراژهایی بدون هرگونه پیش‌اندیشی معمارانه یا لحاظ اقتضائات زندگی انسان شهری که کاربری نخستیـن آنها تعمیرگاهی بوده اسـت. جدای از تأکید مدیران شهری بر آنکه این فضاها می‌بایست جزئی از محدوده رسمی فضای سبز باشند و تملک آنها نامشروع است، سالهاست که وارثان یکی از این گاراژها با یکدیگر بر سر انحصار ورثه دعوا دارند و به‌نظر مالکان، بهترین راه‌حلی که در این وضعیت بلاتکلیفی، مانع از بلاانتفاع شدن مطلق این ملک می‌شد، حفظ و توسعه اتاقک‌سازی و کسب درآمد از اجاره‌بهای آنها بوده است؛ ساختار معیوبی که سال به سال بازتولید شده است.

در این گاراژها، علاوه بر اینکه ضایعات جمع‌آوری‌شده از سر و کول افراد بالا می‌رود، گاه برخی از اندک وسایل اضافی خانواده‌ها نیز به دلیل کوچک بودن بیش ازحد اتاقک‌ها در کنج سقف‌ها جای‌دهی می‌شوند

وضعیت مسکن و فضاهای زندگی اغلب فضاهای مسکونی ۲ گاراژ مورد بررسی به شکل اتاقک‌هایی حدود ده الی پانزده متری و نماد یک بافت مسکونی پرتراکم هستند. در این گاراژها، علاوه بر اینکه ضایعات جمع‌آوری‌شده از سر و کول افراد بالا می‌رود، گاه برخی از اندک وسایل اضافی خانواده‌ها نیز به دلیل کوچک بودن بیش ازحد اتاقک‌ها در کنج سقف‌ها جای‌دهی می‌شوند. این یعنی آنکه ساکنان هیچ بخشی از اندک فضای در اختیار خود را بلا استفاده نمی‌گذارند.

ابتدایی‌ترین ملاحظات مربوط به خدمات شهری از قبیل آب، برق، گاز و تلفن در این اتاقک‌سازی‌ها لحاظ نشده‌اند. داخل هیچ یک از این اتاق‌ها لوله‌کشی آب وجود ندارد و سیم‌کشی‌ها نیز همه روکار، ناشیانه و پرخطرند و مخاطره هر لحظه در کمین اهالی و به‌ویژه کودکان این مناطق است. لوله‌های گازی که اخیرا کشیده شده بدون لحاظ هرگونه استانداردهای متعارفند و کم‌خطرتر از سیم‌های برق نیستند.

ابتدایی‌ترین ملاحظات مربوط به خدمات شهری از قبیل آب، برق، گاز و تلفن در این اتاقک‌سازی‌ها لحاظ نشده‌اند. داخل هیچ یک از این اتاق‌ها لوله‌کشی آب وجود ندارد و سیم‌کشی‌ها نیز همه روکار، ناشیانه و پرخطرند. لوله‌های گازی که اخیرا کشیده شده هم کم‌خطرتر از سیم‌های برق نیستند

بی‌ثباتی و آسیب‌پذیری سقف‌های اتاقک‌ها وضعیتی دلهره‌آور دارد که ساکنان، بعضا این اضطراب را با پوشاندن سقف از درون اتاقک با پارچه یا گچکاری، حداقل به‌لحاظ بصری برای خود فرونشانده‌اند. قوام اصلی سقف‌ها به یونولیت‌هایی است که با میله‌های آهنی یا تیرهای چوبی و بعضا با تیرآهن به‌شیوه‌ای دور از اصول معماری مهار شده‌اند.

الف) فضای فراغتی

یکی از مواهبی که کلونی‌های مورد بررسی ما دارند، پارک و فضای سبزی است که درست روبه‌روی آنها قرار دارد.

برای نوجوانانی که امکان تهیه گوشی‌های هوشمند را داشته باشند، البته فضای مجازی، جذابترین محیط برای گذران اوقات فراغت است. ساختن جهانی دیگر در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی با هویتی جدید و بدون نشانی از فرودستی‌های ناشی از زندگی در اتاقک‌های این گاراژها، اشکالی دیگری از این مکانیزم فرار برای نوجوانان به‌ویژه دختران است.

عدم اشتغال یا شغل‌های ناپایدار و امنیت شغلی پایین برای سرپرستان خانوار، غرق شدن مادران در سامان دادن به مسائل و مشکلات جاری زندگی در خانواده‌های پرجمعیت در اتاقک‌های کوچک و عدم وجود امکانات حداقلی برای کودکان و نوجوانان (حتی جای خلوتی برای ساعتی درس خواندن) و... موجب درهم‌آمیختگی مرزهای اوقات اشتغال و تحصیل و کار و فراغت در این کلونی‌ها شده است.

ساختن جهانی دیگر در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی با هویتی جدید و بدون نشانی از فرودستی‌های ناشی از زندگی در اتاقک‌های این گاراژها، اشکالی از مکانیزم فرار برای نوجوانان به‌ویژه دختران است

مادران اغلب مجالی برای اندیشیدن به اینکه اوقات خود را به چه انحای دیگری می‌توانند بگذرانند، ندارند. فراغت برای تمام گروه‌های سنی وقت یا مجالی است که بتوانند زندگی را که در آن به‌سر می‌برند فراموش کنند. اعتیاد و مصرف مواد مخدر افراطی و خطرناک‌ترین شکلی است که می‌تواند خواسته این اتاقک‌نشینان را برآورده سازد. برخی هم قلیان‌سرا را برای فراموش کردن موقتی تیره‌روزی‌های خود انتخاب می‌کنند. برای برخی اما سرگرمی‌هـا اشکال عجیب‌تری به خود مـی‌گیرد؛ نگهداری از حیوانات درون همان اتاقکی که در آن زندگی مـی‌کنند.

ب)فضای کاری

یکی از مهم‌ترین و پرطرفدارترین مشاغل در این کلونی‌ها جمع‌آوری و فروش ضایعات اسـت. نزدیکی این محل به محل‌های انباشت ضایعات و قراضه‌ها و البته مراکز ساماندهی زباله‌های شهری، کارکرد اقتصادی مضاعفی را علاوه بر سکونت برای ساکنان این اتاقک‌ها که اغلب مهارت‌های شغلی چندانی ندارند، فراهم کرده است. فضای زندگی بسیاری از این گاراژنشینان، به شدت با موقعیت شهری این گاراژها به عنوان جایی مناسب در دسترسی به قراضه‌ها و ضایعات گره خورده است.

به صحن خانه‌ها که سر می‌زنیم، هر وقت بساط کاری برپاست، بخشی از خانواده پای آنند؛ روزی بسته‌بندی گیره‌های آویز و روز دیگر بسته‌بندی مواد غذایی و غیرغذایی و به‌طور کلی، بسته‌بندی هر آنچه با دست انسان امکان‌پذیر باشد. خانواده‌ها در حیاط کلونی نیز برخی اوقات که صاحبخانه حضور نداشته باشد، در تفکیک ضایعات و آماده‌سازی آنها برای فروش کمک می‌کنند.

فضای زندگی بسیاری از این گاراژنشینان، به شدت با موقعیت شهری این گاراژها به عنوان جایی مناسب در دسترسی به قراضه‌ها و ضایعات گره خورده است

ج)فضای قدسی

از اتاقک‌نشینان درباره حضور در مکان‌های مذهبی که می‌پرسیم، بیش از پاسخ‌های مکانی مشخص، پاسخ‌های زمانی و تقویمی عایدمان می‌شود. معنای مکان‌های مذهبی برای ایشان به شدت آمیخته با دلالت‌های زمانی و تقویم مذهبی است. محرم و رمضان و نیمه شعبان و... یا به تعبیری نقاط عطف تقویم مذهبی تداعی‌گر حضور جسته‌وگریخته ایشان در مساجد یا هیئت‌های عزاداری است؛ این هیئت‌ها در عین حال تداعی‌گر نذری‌هایی است که فراموش این کلونی‌نشین‌ها نمی‌شود.

درون گاراژها فضای مشخص مذهبی و قدسی وجود ندارد و فقط در برخی از اتاق‌ها نشانه‌ها و سمبل‌های اعتقادات مذهبی را می‌توان دید. البته این نمادها و سمبل‌ها بیش از دلالت‌های دینی و مذهبی، دلالت‌های زیبایی‌شناختی و تزیینی برای اتاقک‌نشینان دارند.

۲. مناسبات اجتماعی و نظام هنجاری-ارزشی

بی‌تردید بخشی از آنچه زندگی حاشیه‌نشینان را معنی‌دار می‌کند، ناظر به مناسبات اجتماعی و نظام‌های هنجاری- ارزشی بخصوصی است که از خلال این مناسبات در فضاهای زیست روزمره جاری و ساری است. با اتخاذ رویکرد نگاه از درون، این مناسبات و نظام هنجاری- ارزشی بسط یافته در دل زیست روزمره حاشیه‌نشینان مورد کندوکاو قرار گرفت.

به رغم تراکم مادی موجود، روابط چندان گرمی میان ساکنان کلونی وجود ندارد. تنها جایی که ایشان را همدل و هماهنگ و هم‌صدا می‌یابیم، موقعیت‌هایی است که در مواجهه با خیّران کوچک‌ترین امکانی را برای تحصیل منابع مادی اعم از خوراک و پوشاک و کمک‌های مالی و... از دست نمی‌دهند

الف)مناسبات اقتصادی مبتنی بر تحصیل منابع نه تقسیم کار

دل‌مشغولی اصلی ساکنان این کلونی‌ها زیست شکننده‌ای است که در آن به سر می‌برند. حیات آنان به‌واسطه بنیان اقتصادی بسیار ضعیف، هر آن در آستانه فروپاشی است. احساس عدم‌امنیت اتاقک‌نشین‌ها درباره ابتدایی‌ترین حوایج زندگی، ما را در خلال مباحثات خود درباره صورت‌بندی وجوه اجتماعی زندگی ایشان به الگویی با عنوان «تعامل بر اساس تقسیم و تحصیل منابع، نه تقسیم کار» رساند.

به رغم تراکم مادی موجود و فضای محدودی که اهالی کلونی‌ها را در برخوردهای بی‌شمار با یکدیگر قرار می‌دهد، روابط چندان گرمی میان ساکنان کلونی وجود ندارد. تنها جایی که ایشان را همدل و هماهنگ و هم‌صدا می‌یابیم، موقعیت‌هایی است که در مواجهه با اشخاص و خیّران و نهادهای رسمی و غیررسمی بیرونی، کوچکترین امکانی را برای تحصیل منابع مادی (اعم از خوراک و پوشاک و کمک‌های مالی و...) از دست نمی‌دهند.

چنین موقعیت‌هایی تجلی‌گاه هم‌صدایی آنها بر سر هویت فرودستشان است. آنها در این موقعیت‌ها دست به دست هم می‌دهند تا وخامت شرایط زندگی خود را هر چه بیشتر نشان دهند و به فراخور آن حمایت و کمک بیشتری جلب کنند. پس از جلب منابع مادی، نوبت به توزیع و تقسیم منابع عاید شده می‌رسد. نزاع‌ها و سعایت‌ها به حدی می‌رسد که انگار نه انگار این اتاقک‌نشین‌ها قرار است ساعتی بعد دوباره باهم روبه‌رو شوند. ائتلاف‌ها در چنین موقعیت‌هایی شکل می‌گیرند: زابلی‌ها علیه افغان‌ها و افغان‌ها به‌نحوی متقابل.

ب) مناسبات خانوادگی

شکل خانواده‌ها در این گاراژها متشکل از خانواده‌های هسته‌ای (متشکل از والدین و فرزندان) و خانواده‌های گسترده (متشکل از والدین، فرزندان، عروس‌ها و نوه‌ها) است.

آگاهی‌های جنسی بالا به واسطه زیستِ بیش از حد نزدیک خانواده‌ها و دسترسی به گوشی‌های هوشمند در پساذهن نسل‌های مختلف کلونی‌ها در آستانه طغیان است

اتاقک‌هایی کوچک و خانواده‌هایی نوعا با حداقل سه فرزند و زن وشوهرهای جوان و دختران و پسران نوجوانی که در محیطی چنین کوچک، بیش از وضعیت متعارف جامعه به یکدیگر نزدیکند و آگاهی جنسی بالایی که از طرز لباس پوشیدن و نگاه‌ها و البته گوشی‌های هوشمندی که اغلب نوجوانان این کلونی‌ها از آن برخوردارند، معلوم است و ... همه و همه از ناگفته‌هایی پرده برمی‌دارد که در پساذهن ساکنان نسل‌های مختلف این کلونی‌ها چون آتشی زیر خاکستر جا خوش کرده و هر آن در آستانه طغیان است.

در خانواده‌هایی که فرزندان پسر نیز شاغلند و از قضا درآمدی بیش از پدر دارند، پسران در ساختار قدرت، شانه‌به‌شانه پدر می‌زنند

ج) مناسبات قدرت و سلسله مراتب

اقتدار ساختار قدرت در خانواده‌های مختلف اتاقک‌نشین این کلونی‌ها صورت‌های متفاوتی به خود می‌گیرد، اما بر منطق واحدی استوار است؛ جایگاه فرد در نظام معاش خانواده.

سرپرستان خانوار غالبا در رأس هرم قدرت قرار دارند چراکه بیش‌وکم بنیان اقتصادی خانواده‌ها بر کار و نان‌آوری ایشان متکی است. در خانواده‌هایی که فرزندان پسر نیز شاغلند و از قضا درآمدی بیش از پدر دارند، پسران در ساختار قدرت، شانه‌به‌شانه پدر می‌زنند و حتی در مواردی پدر نیز زیر سایه آنها سر می‌کند.

در عرصه عمومی، مهمترین اصل حاکم بر مناسبات رسمی و به‌ویژه عرصه قدرت و اعمال نفوذ، مالکیت است. تصمیم‌گیری درباره مسائل اصلی و حتی ابتدایی و ضروری گاراژها دست‌آخر باید با اراده مالکان همراه و همراستا باشد. این امر به شدت موجب احساس بیگانگی و حتی بی‌مسئولیتی ساکنان نسبت به سرنوشت گاراژهایی شده است که در آنها زندگی می‌کنند.

اعتیاد و مصرف مواد مخدر افراطی و خطرناک‌ترین شکلی است که می‌تواند خواسته این اتاقک‌نشینان را برآورده سازد. برخی هم قلیان‌سرا را برای فراموش کردن موقتی تیره‌روزی‌های خود انتخاب می‌کنند

د) باورداشت‌های اعتقادی و الگوهای رفتاری

باورهای مذهبی حضور بسیار کمرنگی در زندگی روزمره این اتاقک‌نشین‌ها دارد. آنها تقویم مذهبی را با نذوراتی که به فراخور ایام خاص راهی آنجا می‌شوند، متوجه می‌شوند. جز در ماه محرم، نمی‌توان کسی را در میان ایشان یافت که التزامی حتی نصفه‌ونیمه به حضور در اماکن یا محافل مذهبی داشته باشد.

تفاوت‌های مذهبی از قبیل شیعه و سنی جایگاه چندانی در هویت‌بخشی به کلونی‌نشینان ندارند. اما وضعیت چنین نیست که تفاوت‌های مذهبی در این گاراژها به هیچ نحو لحاظ نشوند. خیّرانی هستند که اصرار دارند نذورات و کمک‌هایشان فقط به دست سنی‌های ساکن این اتاقک‌ها برسد. مساله ازدواج را نیز باید در نظر گرفت. این مساله که دو نفر از دو مذهب نباید با یکدیگر ازدواج کنند، آن قدر روشن و بدیهی است که نه باید سخنی در باب آن گفت و نه آن را به عنوان بهانه‌ای برای صف‌بندی و غیرسازی دانست.

جمع‌بندی و نتیجه‌گیری

از بررسی به عمل آمده در پژوهش حاضر به روشنی برمی‌آید که بسیاری از تغییراتی که البته لازم به نظر می‌رسند، در عمل از حوزه اختیارات نهادهایی همچون شهرداری یا هر نهاد رسمی دیگری خارج است. تا وقتی فاصله اجتماعی- اقتصادی بین روستاها با شهرها و شهرها با یکدیگر، و نیز شکاف‌های طبقاتی بین گروه‌های مستقر در درون شهرها پابرجا باشند، سخن گفتن از ارائه راهبردهایی بنیادی برای حل مساله حاشیه‌نشینی، انتظاری بسیار خوشبینانه و البته تا حدود بسیار زیادی غیرواقعی است.

باورهای مذهبی حضور بسیار کمرنگی در زندگی روزمره این اتاقک‌نشین‌ها دارد. آنها تقویم مذهبی را با نذوراتی که به فراخور ایام خاص راهی آنجا می‌شوند، متوجه می‌شوند

در چنین شرایطی، شروع با یک «نگاه از درون» یا «امیک»، به نحوی که در پژوهش حاضر پی گرفته شد، چه بسا سرآغاز مناسبی برای «عمل» باشد.

تأکید چنین رویکردی در وهله نخست، تأکید بر ضرورت عبور از نگاه «کلیشه‌ای» و «یک‌دست‌انگار» به اجتماعات حاشیه‌ای است؛ بنابراین، ارائه هرگونه راهبرد را ناظر به احصاء و نظرداشت اقتضائات ویژه هر یک از این اجتماعات می‌داند. این در حالی است که رویه سیاستگذاری در ایران و برنامه‌ریزی در این خصوص، اغلب «اقدام» را مقدم بر «شناخت» دانسته است؛ اقدامی «از بالا به پائین» که «دولت» را به مثابه یک «نهاد فرادست» مکلف به مدیریت «حاشیه» ها به مثابه «فضاهای جغرافیایی پیرامونی» می‌کند؛ فضاهایی که گویی به لحاظ اجتماعی و فرهنگی نیز از اقتضائات یکسانی برخوردارند.

نگاه به موقعیت جغرافیایی و ادراک فضایی کلونی‌نشین‌های مورد بررسی نشان می‌دهد که ساکنان، زندگی خود را به صورت زندگـی کاملا جدا افتاده از شهر و محله‌های شهری تهران درک می‌کنند. این گاراژها، به‌لحاظ جغرافیایی از شهر گسیخته‌اند. این گسیختگی به حدی است که حتی بسیاری از اهالی محله‌های مجاور از حضور و وجود گاراژهایی با این تراکم جمعیتی بی‌اطلاع هستند. دسترسی‌های دشوار این اتاقک‌نشینان به شهر، حس جدا افتادگی و گسست نسبت به شهر را بر تجارب زیسته آنان تحمیل مـی‌کند.

این کلونی‌ها به برزخی می‌مانند که در مرز شهر و ناشهر قرار گرفته‌اند؛ از سویی مطرودین شهر مانند معتادان و ورشکستگان و ... را فرومـی‌بلعند و از سویی دیگر، پذیرای مهاجرانی هستند که هنوز صلاحیت‌های مقتضی شهر به‌ویژه بنیه اقتصادی لازم برای مسکن‌گزینی در شهر را ندارند.

مضاف بر وضعیت اقتصادی، بررسی وضعیت فرهنگی و اجتماعی ساکنان و سرمایه‌های فرهنگی و اجتماعی پائین ایشان، کوره‌راه‌های بدیل برای فراروی ایشان از وضعیت موجود را نیز مسدود می‌سازد. مردان خیلی زود تحصیل را رها می‌کنند و دختران هم که کوچکترین فرصت برای ازدواج و البته دست شستن از ادامه تحصیل را از دست نمی‌دهند.

روانِ رنجور زنان، ناشی از تجربه نابرابری‌های جنسیتی درون کلونی‌ها و انتظارات بالارفته‌ای که به‌واسطه مؤانست با رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی، حداقل تا سبک زندگی طبقه متوسط شهری ارتقاء یافته است، آستانه تحمل ایشان را به شدت پایین می‌آورد

روانِ رنجور زنان، ناشی از تجربه نابرابری‌های جنسیتی درون کلونی‌ها و انتظارات بالارفته‌ای که به‌واسطه مؤانست با رسانه‌ها و شبکه‌های مجازی، حدأقل تا سبک زندگی طبقه متوسط شهری ارتقاء یافته است، آستانه تحمل ایشان را برای یادآوری و تجربه دگرباره این نابرابری‌ها و شکست در برآورده ساختن انتظارات، به شدت پایین می‌آورد و به انزوای خودخواسته‌ای می‌انجامد که به رفتارهایی چون ترک تحصیل و خودداری از خروج از کلونی‌ها برای هر نوع تغییر و یادگیری و مهارت‌افزایی و... منجر می‌شود.

تعمیق فاصله روانی و اجتماعی با شهر و جامعه و بازتولید و تثبیت فرآیندهای منجر به حاشیه‌نشینی میراثی است که هر نسل از اتاقک‌نشینان گاراژها برای نسل بعدی بر جای می‌گذارند. یکی از اصلی‌ترین ویژگی‌های جامعه‌پذیری در چنین محیطی، تمنای راهیابی به شهر و در عین‌حال اطمینان نسبی از این امر است که تحقق چنین تمنایی عملا ناممکن است.

نظر به این توصیف پدیدارشناختی از وضعیت محل که مبتنی بر گزارش مردم‌نگاری از کلونی‌ها بود، به نظر می‌رسد راهبردهای اصلی که برای ارائه پیشنهاد در دستورکار قرار می‌گیرند، دست کم می‌بایست این چند هدف کلی را دنبال کنند: ایجاد تغییر و تحول در وضعیت اقتصادی با بالا بردن مهارت‌های شغلی؛ صیانت از مجاری ارتقای سرمایه‌های فرهنگی و اجتماعی ساکنین به‌ویژه نسل نوجوان؛ ترمیم رابطه اهالی با مدیریت شهری با اعتمادسازی متقابل از طریق ارائه برخی خدمات بنیادی.

پی‌نوشت:

صابر جعفری کافی آبادی، بهروز روستاخیز و مجتبی عبدی، «زیست در حاشیه؛ مطالعه‌ای مردم‌نگارانه بر زیست روزمره حاشیه‌نشینان محله سعیدآباد تهران»، بررسی مسائل اجتماعی ایران، دوره ۱۳، شماره ۲، اسفند ۱۴۰۱