سرگئی لاوروف وزیر خارجه روسیه در تازه ترین مصاحبه خود و در آستانه سال میلادی جدید به نکات جدیدی درباره جنگ غزه اشاره کرده که کمی تامل برانگیز است. وزیر خارجه روسیه در مصاحبه با شبکه روسیه ۲۴ می گوید «اهدافی که بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل از جنگ غزه اعلام کرده، در خصوص از بین بردن حماس به عنوان یک گروه نظامی و اصولاً به عنوان یک سازمان، شبیه غیرنظامی کردن (باریکه غزه) است...این بسیار شبیه اهداف ما در اوکراین است».
وزیر خارجه روسیه این را نیز گفت که «ما باید مراقب تاریخ مشترک خود با اسرائیل، و قبل از هر چیز، مبارزه با نازیها باشیم. این چیزی است که حقیقتاً ما را از نظر تاریخی متحد میکند». اعلام این مواضع از سوی وزیر امورخارجه روسیه این پرسش را ایجاد می کند که آیا مواضع روسیه در قبال جنگ غزه تغییر کرده است؟ آیا مواضع روسیه به رژیم صهیونیستی نزدیک تر شده است؟
ماجرای روس ها و موضوع فلسطین همواره یک روند زیگزاگی و سینوسی را طی کرده است؛ روسها در سال ۲۰۰۶میلادی یعنی پیش از انقلابهای عربی، وقتی در غزه جنبش سیاسی حماس برنده انتخابات شد و به قدرت رسید، ایجاد و گسترش روابط با رهبران حماس را آغاز کردند. این در حالی بود که از دید آمریکاییها، حماس یک سازمان تروریستی برآورد میشد. گسترش روابط بین روسیه و حماس، بیانگر افزایش شکاف و اختلاف نظر در مورد مساله فلسطین در میان روسیه و آمریکا و البته کشورهای غربی بوده است.
روسیه از دهه نخست ۲۰۰۰ و از زمان به قدرت رسیدن پوتین در مسکو تلاش کرده از نظر اقتصادی و فروش تسلیحات، بتواند بازارهای منطقه را به دست آورد. بازارهایی که بهطور سنتی در اختیار آمریکاییها بود. یکی از محورهای سیاست خاورمیانهای روسیه، تلاش برای ایفای نقش موثر در مساله فلسطین است. برخی تحلیلگران، حمایت روسیه از حماس، حزبالله یا فتح را در چارچوب روابط روسیه با ایالات متحده آمریکا و به نوعی حمایت از جهتگیریهای ضدآمریکایی آنها تحلیل می کنند.
همچنین موضوع اختلاف روسیه و آمریکا در حوزه مرزهای سرزمینی روسیه، منطقه خارج نزدیک و جمهوری های بازمانده از اتحاد جماهیر شوروی یکی از مهمترین موارد تاثیرگذار بر سیاست خاورمیانه ای مسکو و تحولات فلسطین بوده است. در تمامی این سالها نفی اشغال، توسعه سرزمینی و اهمیت ندادن اسرائیل به قطعنامههای سازمان ملل در سیاستهای روسیه جایگاه موثری داشته است.
از دیگر سو، وجود اقلیتی یهودی قدرتمند در روسیه و روس تبارهای یهودی در سرزمین های اشغالی باعث شده تا دو طرف روابط نزدیکی داشته باشند. این اقلیتها و لابیها تا زمان جنگ اوکراین در حوزه سیاسی- اقتصادی، در تنظیم روابط تلآویو و مسکو، بسیار تاثیرگذار بودند که جنگ غزه آن را به شدت تحت تاثیر قرار داد.
تشکیل دولت یهود، روس ها را عملا در شرایط پیچیده ای قرار داد اگرچه در آن زمان اتحاد جماهیر شوروی نقش بسیار تعیینکننده ای در چنین روندی داشت و دولت اتحاد شوروی به شکل رسمی و به شکل عملی از نخستین کشورهایی بود که اسرائیل را به رسمیت شناخت اما پس از فروپاشی شوروی، روسیه با تمرکز بر فرایند صلح، ایده دو دولت و قطعنامههای شورای امنیت تلاش کرد از اهرم پرقدرت روس تبارهای اسرائیلی برای اجرایی سازی این سیاست استفاده کند. در این قالب به نظر می رسد که روس ها ضمن اینکه از رژیم صهیونیستی میخواهند به قطعنامههای سازمان ملل و رعایت حقوق انسانی مردم فلسطین تن دهند که در همان حال از حماس و گروه های فلسطینی خواستهاند مبارزه علیه این رژیم را نیز کنار گذاشته و قراردادهای صلح را بپذیرند.
مسکو در چند دهه گذشته این سیاست دوسویه را ادامه داده است. در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ و باوجود شکل گیری روابط شخصی میان ترامپ و پوتین و همزمان با اجرای طرح صلح «ابراهیم» میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی، روسیه در چارچوب تداوم سیاست دو سویه، روابط خود با حماس را گسترش داد و کوشید با تمرکز بر نقش حزبالله و حماس بهعنوان نیروهای اجتماعی و سیاسی مشروع و قانونی، بر روند صلح و تندادن همه طرفهای درگیر در این منطقه به استانداردهای بینالمللی، نقش خودش را پیش ببرد.
به طور کلی سیاست روسیه در قبال تحولات فلسطین از دو مسیر عبور می کند؛ نخست رویکرد روس تبارهای یهودی که بر حمایت گرایی از اسرائیل تاکید دارد و دیگری در چارچوب رویکرد مقابله با افراط گرایان یهودی خواهان حمایت از حقوق فلسطینی هاست. در قالب چنین رویکرد دوسویه ای است که روسیه در موضوع جنگ غزه تلاش می کند منافع ملی خود را در همراهی با اسرائیل و همراهی با گروه های فلسطینی پیگیری کند.