زن و جایگاه او در عالمِ هستی از جهات مختلف همواره مورد توجه حوزههای مختلف پژوهشی بوده و ارائه تفسیری دقیق از جایگاه زنان در بینش اسلام همواره یکی از دشوارترین امور در حوزه تحقیقات اسلامی است.
به نظر میرسد در این زمینه میتوان با رجوع به سنت حکمی و عرفان اسلامی، به رویکردی دقیق و نزدیک به حقیقت دست یافت.
از دید ابن عربی، مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز میتوانند به این مقامات نائل شوند اما چون اغلب مردانند که در این مسیر قرار میگیرند، اسمشان بیشتر ذکر شده است
«طاهره کمالیزاده» دانشیار گروه فلسفه اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در مقالهای با عنوان «زن در ساحت دوگانههای اسلامی»[۱] به تبیین و تحلیل جایگاه و نقش تکوینی زن در نظام توحیدی اسلامی و بررسی این مساله پرداخته که طبق تعالیم و آموزههای معنوی و حکمی آیا نقش ایدهآل زنان امری اتفاقی و تاریخی و برساخته قوانین اعتباری اجتماعی است یا امری تکوینی و حقیقی؟ در ادامه گزیدهای از این پژوهش را میخوانیم:
«مردان را از حیث انسانیت، بر زنان درجهای نیست»
در بینش حکمی اسلامی که ملهم از آیات الهی است، زوجیت یکی از قوانین حاکم بر نظام آفرینش است. در متون حکمی و عرفانیِ اسلام نیز هم در حقیقت انسانیت، میان زن و مرد تفاوتی نیست و در قوس صعود و مسیر رشد و کمال انسانی نیز یکی بر دیگری رجحان ندارد.
محیالدین ابن عربی از عرفای بهنام و اولیاء الهی در این درباره تصریح داشته است: «بدان که انسانیت حقیقتی است واحد و جامع مرد و زن، از این رو مردان را از حیث انسانیت، بر زنان درجهای نیست».
طبق نظر وی، مقامات عرفانی نیز اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز میتوانند بدین مقامات نائل شوند اما چون اغلب مردانند که دراین مسیر قرار میگیرند، اسم آنها بیشتر ذکر شده است: «این مقامات (عرفانی) مخصوص مردان نیست به زنان نیز تعلق دارد اما به دلیل غلبه (کثرت) مردان به اسم رجال از آن یاد می شود».
قاعده زوجیت و تجلی توحید در دوقطبی بودن
آفریدگار جهان بر این امر تصریح داشته است که «و من کل شئ خلقنا زوجین لعلکم تذکرون». بنابراین «ما سویاالله» زوج است و این زوجیت از زوجیت در مرتبه اسماء و صفات الهی نشأت میگیرد.
در ارتباط با زوجیت، دوقطبی بودن اصلِ بنیادینی است که توحید، خود را از طریق آن متجلی میسازد
این قانون حاکی از نوعی تفکر دوقطبی است که میخواهد نشان دهد چگونه همه چیز در مفهوم حقیقت مطلق، به هم مرتبطند. طبق این نظر همه کیفیات از آنجا که مبادی و اصول یکسانی را متجلّی میسازند، در برخی از مراتب، روابط متقابلی دارند که میتوان آنها را به مثابه یک دو قطبی درنظر گرفت.
همین روابط متقابل و تناظرها است که مورد علاقه خاص کیهانشناسیاند و از طریق آنها میتوان وحدت کل را به دست آورد و بدون آنها کمیات و کثرات جهان بیمعنی خواهند بود. با توجه به قاعده زوجیت، بخش عمدهای از جهانشناسی اسلامی، بر پایه مکمل بودن یا دوقطبی بودنِ اصل فاعل و قابل نهاده شده است
در نظر اول دو قطبیها ممکن است مقابل هم به نظر برسند اما اگر از مرتبهای بالاتر به آنها بنگریم، آنها را مکمل خواهیم یافت و در مرتبهای بالاتر، هردو به اصلی واحد باز میگردند و استقرار توحید نشان میدهد که خود دوقطبی بودن، اصلِ بنیادینی است که توحید، خود را از طریق آن متجلی میسازد.
مظاهر زوجیت و نمادهای آن در متون عرفانی و حکمی
کیفیات مربوط به تنزیه و تشبیه یا غضب و رحمت یا به بیانی دیگر اسماء جلالی و اسماء جمالی خداوند نیز اغلب تحت عنوان تقابلها یا تضادهای دوقطبی مکمل در متون حکمی و عرفانی مورد بحث قرار گرفتهاند.
بعد از مرتبه ذات حضرت حق که مرتبه احدیت و مبرّا از تنزیه و تشبیه است، مرتبه تعین اول قرار دارد که مرتبه اسماء و صفات و مرتبه تنزیه و تشبیه است و راجع به دو صفت جمال و جلال که منشأ سایر صفات الهی و مبدأ نظام آفرینش است. به عبارتی در نظام توحیدی اسلام، تمام دوگانگیها ناشی از مبدأ واحد و راجع به او است
زوجیت و ازدواج متافیزیکی به کرّات مورد تصریح حکمای مسلمان قرار گرفته است
پس از زوجیت در مرتبه اسماء و صفات الهی، زوجیت یا دوگانگی در مرتبه کیهانی ظهور پیدا میکند و تجلی مییابد که آیه شریفه «و ما از هر چیزی، جفتی آفریدیم باشد تا متذکر شوند» بدان تصریح میدارد؛ بنابراین بر اساس قاعده زوجیت، ما سویاالله نیز باید جفت باشد، یعنی از دو حقیقت متفاوت، اما مکمل تشکیل شده باشد. در عالم کبیر نیز اولین و جامعترین دوگانه، زوج آسمان و زمین است.
حقایق آسمانی، روحانیاند و زمین به آنها صورت جسمانی میبخشد. بدین ترتیب روح، که معادلِ آسمان در عالم صغیرِ انسان است، بدون جسمی که برای او در حکم ابزار و وسیله عمل میکند، نمیتواند کاری انجام دهد.
زوجیت و ازدواج متافیزیکی به کرّات مورد تصریح حکمای مسلمان قرار گرفته است. شهابالدین سهروردی ایجاد انوار قاهر عرضی (رب النوعها) را بر اساس روابط و نسب دوگانه محبت و قهر بین انوار قاهر طولی و اشعههای آنها و به نحو ازدواج متافیزیکی تحلیل میکند.
با توجه به تناظر عوالم، زوجیت در مبادی متافیزیکی تا لایههای درونی کیهانی و در نهایت عالم طبیعی و انسانی همه جا حضور، جریان و سریان دارد. بنابر این زوجیت (زن و مرد) در عالم انسانی تنها یک نمونه از حقیقت دوقطبی نظام توحیدی اسلامی محسوب میشود.
زن در سنت عرفانی
در سنت عرفان اسلامی، مردان و زنان در اصل انسان بودن با هم اشتراک دارند و اختلاف و افتراقشان تنها در ذکورت و انوثت (مرد یا زن بودن) است که امر عارضی است و داخل در جوهره و اصل وجود انسان نیست. همچنان که اشاره شد، از دید شیخ اکبر (ابن عربی) «بدان که انسانیت حقیقتی است واحد و جامع مرد و زن، از این رو مردان را از حیث انسانیت بر زنان برتری نیست».
هر عارفی که خواستار وصال به رب خود است وجود زن هادی او است و زن آینهای است که مرد در آن صورت الهی خویش را میبیند
قیصری از شارحین مکتب ابن عربی بر این مطلب تاکید دارد که از نظر حقیقت بین زن و مرد امتیازی نیست و حقیقت زن عین حقیقت مرد است و و فقط از جهت تعین و تشخص از یکدیگر متمایزند و چون اصل هر دو یکی است و از نظر حقیقت بین آنها تمایزی نیست، همه مقامهایی که برای مرد متصور است، نیل به آنها مقدور زن نیز خواهد بود.
طبق نظر برخی شارحین، حکمت خلقت همین است که حق میخواست خود را ببیند پس آدمی را آیینه جمال خویش قرار داد (خلق آدم علی صورته) و زن را نیمه و جزء وجود مرد.
زن در تجلی اوصاف الهی کاملتر از مرد است؟
با عنایت به اینکه صفات لطیف و جمالی که با تشبیه خداوند مرتبطند، خداوند را نسبت به مخلوقات قابل میسازند و این قابلیت و اجابت از جانب خداوند، ریشه هر قابلیت و اجابتی در عالم است. از سویی دیگر بدون شک خداوند نسبت به عالم، فاعل است. پس هر فاعلیتی فاعلیت او را منعکس میسازد.
ابن عربی در فص محمدیه پس از تحلیل جایگاه محبت و انوثت، نظریه برتری زن را در تجلی صفات الهی و جریان و سریان انوثت را در جهانشناسی اسلامی ارائه میدهد. ابن عربی زن را آیینه فاعلیت و منفعلیت حق میداند.
زن به خاطر مظهریت جمالش برای مرد یادآور معشوق ازلی است پس هیچ آینهای برای مرد در سیر صعودی و روحانیاش زلالتر از زن نیست و هر عارفی که خواستار وصال به رب خود است وجود زن هادی او است و زن آینهای است که مرد در آن صورت الهی خویش را میبیند.
زن و مقامات عرفانی
در اصل سلوک و حقیقت که ولایت است بین زن و مرد تفاوتی نیست اما در برخی از آثار اجرایی آن یعنی نبوت و رسالت تشریعی فرق است. یعنی زن نمیتواند پیامبر و صاحب شریعت بشود که یک کار اجرایی است و مرد توان آن را دارد
در سنت عرفان اسلامی، چون زن و مرد در حقیقت انسانیت مشترکند و انوثت و ذکورت امری عارضی است، هر دو میتوانند مقامات عرفانی را طی کنند و نیل به مقامات عرفانی اختصاص به مردان ندارد بلکه زنان نیز میتوانند بدین مقامات نائل شوند.
در اسفار اربعه سالکان، سالک اعم از زن و مرد است. در درجات سفر سوم و چهارم که درجات ولایت است و در اصل و حقیقت که ولایت است بین زن و مرد تفاوتی نیست. اما در برخی از آثار اجرایی آن یعنی نبوت و رسالت تشریعی فرق است. یعنی زن نمیتواند پیامبر و صاحب شریعت بشود که یک کار اجرایی است و مرد توان آن را دارد. لیکن بعد از ختم نبوت تشریعی و پایان پذیرفتن رسالت تشریعی، این راه برای همگان بسته شده است، خواه زن خواه مرد.
کمالات انسانی در پرتو عبادت و اطاعت حق است و این دو میان زن و مرد مشترک است و در نتیجه راه تکامل آنان نیز مشترک است. براساس این بیان هر انسانی اگر بخواهد میتواند به مقام کشف و شهود حقیقت نایل آید زیرا همه انسانها قابلیت تهذیب نفس و قطع علایق از دنیا و توجه کامل به خدا را دارند، چه زن باشد و چه مرد.
نتیجهگیری و ماحصل کلام
در نظام توحیدی اسلام، تمام دوگانگیها ناشی از مبدأ واحد و راجع به او است. لذا زن و مرد هر دو تجلی اسماء و صفات الهیاند، اما زن در مظهریت حضرت حق در تجلی اوصاف الهی کاملتر از مرد است زیرا زن به تنهایی دو وجه فاعلی و انفعالی آفرینش را در خود جمع دارد اما مرد تنها واجد جنبه فاعلی است.
بنابراین بررسی جایگاه زوجیت و رموز انوثیت در نظام الهی و کیهانی و بررسی دیدگاههای حکما و عرفای اسلامی نسبت به جایگاه زن در این نظام کلی جایگاه و نقش تکوینی زن در نظام توحیدی اسلامی را روشن میسازد که جایگاه واقعی زنان، طبق تعالیم معنوی و حکمی نه امری اتفاقی و تاریخی و نه برساخته قوانین اعتباری اجتماعی، بلکه امری تکوینی و حقیقی است و این حوزه به عنوان مباحث بنیادی بیش از مباحث روبنایی اجتماعی، سیاسی و تاریخی و... یا دست کم همتراز آنها مستلزم پژوهشهای مستقل و مفصل است.
پینوشت
[۱] طاهره کمالیزاده، «زن در ساحت دوگانههای اسلامی»، فصلنامه پژوهشنامه زنان، سال ۱۴، شماره ۲، سال ۱۴۰۲