به گزارش حوزه دفاعی و امنیتی ایرنا از تارنمای مرکز اسناد و تحقیقات دفاع مقدس، نامگذاری سال ۱۳۶۵ به سال سرنوشت و عدم موفقیت در عملیات کربلای ۴ بحران بزرگی را برای فرماندهان جنگ ایجاد کرده بود.
آقای هاشمی رفسنجانی بهعنوان فرمانده عالی، ادامه جنگ را بهشرط تضمین پیروزی مقبول میدانست و فرماندهان یگانهای سپاه نیز که از نتایج عملیات کربلای ۴ دچار فشار روحی بودند و نیز استحکامات شلمچه را غیرقابلعبور میدانستند، نهتنها تضمین پیروزی را میسر نمیدیدند، بلکه کسب موفقیت در شلمچه را امکانناپذیر ارزیابی میکردند.
اما در این میان فرمانده کل سپاه که از شکست در کربلای ۴، فقط ضعف دشمن در شلمچه را شناسایی کرده بود، از نادر افراد امیدواری بود که در جلسات تصمیمگیری بر اجرای عملیات در منطقه شلمچه اصرار میورزید.
به هر صورت عملیات کربلای ۵ در وضعیت بسیار دشواری طراحی و اجرای آن بلافاصله در ۱۹ دیماه سال ۱۳۶۵ آغاز شد که تا ۷ اسفند همان سال نیز ادامه یافت.
در این عملیات مواضع عراق در کانال پرورش ماهی، پنج ضلعی و شلمچه از سمت شمال مورد هجوم قرار گرفت و بسیاری از دژهای نفوذناپذیر تسخیر شد. فرصت دادن به نیروهای سپاه و واگذاری این منطقه به معنای تسلیم عراق و تحقق خواستههای جمهوری اسلامی ایران در جنگ بود؛ لذا عراق پذیرفت که برای سدکردن حرکت رزمندگان ایران بهای سنگینی بپردازد و با گسیل انبوه نیروهای خود به منطقهای با وسعت کم، در زیر آتش شدید و مؤثر نیروی خودی ایستادگی کنند.
بااینحال ارتش عراق نتوانست مانع از سقوط مواضع خود در شرق بصره شود و ۸۰ درصد از هدفهای عملیات کربلای ۵ تأمین شد. پیروزی ایران در این زمین، شمارش معکوس پایان جنگ را در پی داشت. عبور از استحکامات شرق بصره نشان داد، پیروزی ایران در هر وضعیت متصور است، لذا برای جلوگیری از شکست عراق تلاش گستردهای صورت گرفت که درنهایت به تصویب قطعنامه ۵۹۸ انجامید.
روایت سردار محمد نبی رودکی
محمد نبی رودکی فرمانده لشکر ۱۹ فجر شیراز در دوران دفاع مقدس در بخشی از کتاب تاریخ شفاهی خود، به روایت نقش این لشکر و سایر یگانها در عملیات کربلای ۵ پرداخته که به مناسبت سالروز این عملیات سرنوشتساز در دو قسمت منتشر میشود:
در عملیات کربلای ۵، قرارگاه نجف و قرارگاه قدس باید از جاده هشتی شکل عبور میکردند. قرارگاه کربلا هم جاده دژ را داشت و قرار بود وقتی به جاده اصلی شلمچه به بصره رسیدیم، همه از جاده شلمچه استفاده کنند.
لشکر ۱۹ فجر باید امکانات سنگرها و محل استقرار واحدهای مختلف لشکرهای ۱۰ سیدالشهدا (ع) ۳۱ عاشورا، ۴۱ ثارالله، ۳۳ المهدی، ۲۵ کربلا و ۱۸ الغدیر را تأمین میکرد. چون حضور ما در منطقه شلمچه به هنگام عملیات کربلای ۴، این امکان را برای ما فراهم کرده بود تا با آمادگی بیشتری مهیای نبرد در عملیات کربلای ۵ شویم.
طی جلساتی که فرمانده لشکرها در قرارگاه شهید قطبی لشکر ۱۹ فجر داشتند، این کار بهخوبی انجام شد. در همین فاصله کم چندروزه قبل از عملیات کربلای ۵، به معاونین لشکر دستور دادیم که بسیاری از سنگرها را در اختیار نیروهای لشکرهای خطشکن قرار دهند.
خط حد لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع) در منطقه پنجضلعی، در ضلع شرقی به سمت شلمچه بود که ما قبل از عملیات کربلای ۴، در این محور در دژ شرقی، یک تیم اطلاعات با مسئولیت هاشم شیخی فرستادیم، متوجه شدیم که اصلاً در اینجا امکان شکستن خط وجود ندارد و این معبر را حذف کردیم. به همین خاطر هم سردار فضلی میگفت که اینجا شکستن خط سخت است، اما تکلیف است و ما میرویم.
قبل از شروع عملیات کربلای ۵، قرار بر این شد که اگر آنها نتوانستند خط را بشکنند، ما که خط را شکستیم، یکی از گردانهایشان بیاید و از ما عبور کند و آنها بتوانند از اینطرف با مسیری که این گردان برایشان باز میکند، حمله کنند و وارد دژ بشوند که اکثر گردانهایشان از اینجا آمدند؛ یعنی نه از خود دژ، بلکه از جاده هشتی آمدند.
رمز ژاله-گوگرد را هم بین دو لشکر ۱۰ سیدالشهدا و ۱۹ فجر تعیین کردیم تا شب که ما خط را شکستیم و قرار شد لشکر ۱۰ از ما عبور کند، این رمز بین گردانها برای شناسایی استفاده شود.
من نیمهشب که اعلام کردم ما خط را شکستهایم، لشکر ۱۰ سیدالشهدا (ع)، یک گردان از آنطرف فرستاد. اتفاق مشابهی هم میان ما و لشکر ۳۱ عاشورا افتاد.
شب عملیات، قرارگاه تاکتیکی شهید قطبی را قرارگاه لشکر ۳۱ عاشورا و ۱۹ فجر قرار دادیم و هر دو فرمانده لشکر در آنجا بودیم. نزدیکیهای صبح، بعد از شکستن خط، هردو به منطقه پنجضلعی رفتیم.
در حد لشکر ۱۹ فجر، ما شناساییهایی را که از قبل داشتیم، مجدداً ادامه دادیم و به سهولت به مواضع و خاکریز اول دشمن رسیدیم.
به دلیل موفقیتی که در مقابله با رزمندگان ایرانی در عملیات کربلای ۴ برای عراقیها اتفاق افتاده بود، باور نداشتند که در این فاصله اندک، ما در آنجا عملیات اجرا کنیم؛ لذا هوشیاری بالایی نداشتند. من نمیگویم هوشیار نبودند؛ چونکه کمینهای شناور هم اضافه کرده بودند، اما به آن سطح از هوشیاری نرسیده بودند که بدانند ما دوباره میخواهیم عملیات اجرا کنیم.
آن شب که ما خط کربلای ۵ را شکستیم، همه تردید داشتیم؛ چون عراقیها یک آمادگی نسبی پیداکرده و سنگرهای کمین روی آبگرفتگی شرق بصره و منطقه کوت سواری و پاسگاه بوبیان ایجاد کرده بودند.
چند هکتار زمین زیر آب بود. در جلوی خط، کمینهای ثابت داشت. در بین موانع، چهل ردیف سیمخاردار و هشت پری بود. در فاصله بین کربلای ۴ و ۵، عراقیها کمینهای شناور اضافه کرده و خطشان را مستحکمتر کرده بودند.
ورود غواصها به آب با بدرقه قرآن
شب که غواصها یکییکی در آب میرفتند، من ایستاده بودم و قرآن بالای سرشان گرفته بودم. یکی از غواصها برگشت و حلالیت طلبید.
به او گفتم تو ما را شفاعت کن، تو پیشتازی و جلوی همه میروی! پسر باجناغم به نام محسن اوجی هم غواص بود، برگشت، گفت: حاج نبی، من هم دارم میروم. گفتم برو بهسلامت! انشاءالله اگر بهشت رفتی، ما را یادت نرود؛ البته ایشان به شهادت نرسید.
شکسته شدن خط توسط غواصها
بههرحال غواصها با یک روحیه مضاعفی آماده شدند و مثل کربلای ۴ خط را شکستند. بلافاصله در همان ساعات اولیه موج دوم گردانهای قایقسوار را وارد کردیم.
در عملیات کربلای ۵، با تجربهای که از کربلای ۴ به دست آمد، یک حوضچهای پیشبینی کردیم و همه قایقها را در آنجا گذاشتیم. این حوضچه ابتدا خشک بود و آب نداشت.
شب عملیات دیواره دژ را شکافتیم، آبگرفتگی به این حوضچه وارد شد و قایقها روی آب قرار گرفتند. تعدادی از قایقها را هم با جرثقیل در آب گذاشتیم.
خیلی با سرعت در دل شب این کار را انجام دادیم. ما تجربه شکستن خط در کربلای ۴ را داشتیم و در کربلای ۵ هم از آن تجربه استفاده کردیم.
بر اساس جدول روشنایی، برآورد ما این بود که ساعت ۱:۳۰ دقیقه تا ۲ بامداد، ماه غروب میکند، اما حدود ساعت ۱:۱۵ دقیقه، تیربارهای عراقی، تیراندازی روی سطح آب را شروع کردند. شلیکهای سنگین آنها را با چشم میدیدیم.
به ادوات لشکر گفتیم، سنگرهای لب خط را که قبلاً آماج بندی کرده بودیم، بزنید. با صدها گلوله خمپاره ۱۲۰ و ۸۱ و توپخانه لشکری شروع به شلیک کرده و یک پوشش آتش برای نیروهای درگیر ایجاد کردیم.
تعدادی از نیروهای ما در آب به شهادت رسیدند که در رأس آنها شهید سید محمد کدخدا فرمانده گردان غواص امام حسین (ع)، امانالله عباسی؛ فرمانده گردان غواص حضرت رسول (ص) و یکی از جانشینان ایشان، شهید محمد کشتکار؛ فرمانده گروهان غواص بودند.
وقتی گردانهای غواص خط را شکستند، گردان امام مهدی (عج) به فرماندهی آقای علی قنبر زاده و گردان امام حسین (ع) به فرماندهی آقای رنجبر، در موج دوم از خط عبور کردند.
گردان حضرت زینب (س) به فرماندهی آقای کاظم پدیدار و گردان حضرت رسول (ص) به فرماندهی آقای علی سجادیان هم که تجدید سازمان شده بودند، صبح عملیات از خط عبور کرده و وارد پنجضلعی شدند.
دوباره ما مقر تیپ ۱۱۱ عراق را گرفتیم. لشکر ۳۱ عاشورا از یک جناح آمد، ما هم از روبرو و از جناح چپ به این منطقه وارد شدیم.
نام این مقر را ابوذر گذاشتیم و مقر تاکتیکی را در آنجا برپا کردیم، اما بعد مقر اورژانس مرکزی شلمچه شد. در آنجا برادرمان آقای مسلم شیرافکن همراه ما بود که مجروح شد.
تعدادی از مجروحین را به سیمخاردار آویزان کرده بودند تا در آب خفه نشوند و بعد تخلیه شوند. مابقی نیروها به خط رسیدند و اعلام کردند که ما خط را گرفتهایم و بلافاصله موج دوم گردانهای آبی-خاکی با قایق حرکت کردند. یک گردان دیگر هم سوار بر خشایار بودند که از اینطرف دژ و آبگرفتگی به سمت عراق حرکتشان را ادامه دادند.
بههرحال، در مرحله اول تا قبل از ظهر، جادهای را که به مقر تیپ عراق میخورد، ما و لشکر عاشورا، یک پنجضلعی کوچک را در دل پنجضلعی بزرگ تصرف کردیم.
در همین فاصله، لشکرهای دیگر هم آمدند و عبور کردند و بدون تأمل از این محورها که تصرفشده بود و تأمین داشت، به سمت کانال ده پلی عملیات، راه را ادامه دادند و برای پاکسازی معطل نشدند.
در شکستن خط، الحاق نیروهای خودمان بهخوبی انجام شد و اگرچه یک مقدار طول کشید تا با لشکر ۳۱ عاشورا الحاق انجام شود، اما مشکل اساسی نداشتیم.
در عملیات کربلای ۵ با سرعت به جلو رفتیم. شناسایی خوب و تجربه بچهها خیلی به ما کمک کرد.
لشکر ۱۹ فجر، علمدار عملیات کربلای ۵
لشکر ۱۹ فجر پرچمدار و علمدار عملیات کربلای ۵ بود؛ چون ما در شکستن خط در کربلای ۴ موفق بودیم و پس از پیگیری و اصرار زیاد مبنی بر انجام کربلای ۵ در منطقه عملیاتی کربلای ۴ و مجدداً شکستن خط در کربلای ۵، آقای محسن رضایی پرچم گنبد علی بن موسیالرضا (ع) را به لشکر ۱۹ فجر دادند و همانطور که لشکر ۲۵ کربلا در عملیات والفجر ۸، پرچم مقدس امام رضا (ع) را بر منارههای مسجد فاو به اهتزاز درآورده بود، ما هم آن را در منطقه پنجضلعی بالای پاسگاه کوت سواری عراق نصبکرده و به اهتزاز درآوردیم.