به گزارش ایرنا، پای درد و دل جانبازان و اسرای دوران دفاع مقدس که می نشینی اگر چه گلایه های به حقی نیز دارند که نیاز است به آن توجه شود اما هرگز از مسیری که برای حفاظت از انقلاب ، نظام، مردم و خاکشان متحمل سختی های زندان های بعثی شده اند پشیمان نیستند و با تمام وجود به آن افتخار می کنند.
وقتی در صحبت را با آزاده و جانباز باقر رنجبر باز می کنم به یاد آن روزها، هم رزمان شهید و اسیرش اشک می ریزد و از حماسه های آنها در دوران اسارت می گوید.
در اولین سال اسارتمان، اولین ماه مبارک رمضان در مرداد ماه ۱۳۶۱ بود که بسیار گرم و طاقت فرسا بود. همه روزه قبل از اینکه درب آسایشگاه بسته شود، سهم شوربا (سوپ) ما برای افطاری توسط مأمورین تحویل داده میشد و شب در آسایشگاه را برای وقت سحری باز می کردند.
دستانش را به هم می پیچاند و با آهی که از دل بر می آید می گوید : انگار همین دیروز بود. ایمانمان آن قدر قوی که انگار نه انگار در اسارت هستیم. خدا را با تمام وجود حس می کردیم و فقط دلمان برای موفقیت های رزمندگان اسلام در جبهه ها شور می زد.
رنجبر ادامه می دهد: هر آسایشگاه تقریبا ۱۵۰ نفر بودیم که به گروه ۱۰ نفر تقسیم می شدیم، برای گرفتن سحری ۱۰ نفر از بچهها به سمت آشپزخانه می رفتند و معمولا برای اینکه غذا تا سحر گرم بماند آن را لای پتو میپیچاندیم.
تلاش بی وقفه اسرای قبل از ما در آسایشگاه باعث شده بود که عراقیها صبحانه و ناهار را در ماه رمضان، شب ها تقسیم کنند، سهمیه افطاری هر نفر چند قاشق غذاخوری شوربا (سوپ) و سحری ۵ قاشق غذاخوری پلو و سه قاشق غذاخوری خورشت بود که اگر خورشت بود، یه تکه گوشت بسیار کوچک و اگر مرغ بود یک ران یا نصف سینه برای یک نفر و ۲ نان ساندویچی سهمیه داشتیم.
این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه می دهد: گاهی وقتها با چاشنی کتک و با چاشنی فحش و توهین همراه بود، افطارمان را با چای و آب باز میکردیم و بعد از اقامه نماز و تعقیبات و ذکر دعای افطار، شوربا را میخوردیم.
رنجبر می گوید: هوا بسیار گرم و طاقت فرسا بود و اوایل نبودن امکانات سرمایشی و بسته بودن درب آسایشگاه برای مدتها و عدم دسترسی به سرویس بهداشتی و آب غیر بهداشتی، اکثر دوستان را گرفتار مرضهای عفونی مثل، اسهال و استفراغ و تب و لرز شدید میکرد و در این شرایط اسف بار روزه گرفتن بسیار سخت بود، آنچه تحمل بچهها را بالا برده بود حاکی از معنویت بسیار بالای برادران بود که این ایام را سپری می کردند.
وی عنوان می کند: برادران بخاطر اینکه از وجود مرضهای متفاوت به دور باشند افطاری و سحری خیلی کم میخوردند.
از این آزاده جانباز سرافزار می پرسم بزرگترین مشکل شما و سایر اسرا چه بود؟ که می گوید: یکی از مشکلات عمده دوستان در ماه مبارک رمضان این بود، درب آسایشگاه تا مدتها باز نمی شد، گرمی هوا و کمبود اکسیژن شرایط بسیار طاقت فرسایی را برایمان به وجود آورده بود جز صبر و تحمل چارهای نداشتیم.
رنجبر بیان می کند: در هر آسایشگاه ۲ عدد ظرف سفالی نسبتا بزرگ (حبانه) از آب داشتیم که نقش نسبتا خنک کنندهای برای رفع تشنگی برادران داشت،پارچههای سفید رنگ که معمولا مأموران بعثی در آشپزخانه دور گوشتهای گوسفند میکردند برای خیس کردن را جهت پوشاندن دور حبانه یا همان ظرف آب استفاده میکردیم تا به این صورت آب موجود خنک بماند.
عکس اسرا در موصل (شهری در شمال عراق) نشسته سمت چپ اولین نفر آزاده حاج باقر رنجبر
وی ادامه می دهد: آب هم به دلیل کمبود، سهمیه بندی کرده بودیم، وقت افطاری یک لیوان نسبتا خنک سهمیه هر نفر بود، نوشیدن چنین آبی موقع افطار خیلی لذت بخش و گوارا بود.برای رفع نیازهای اولیه مان در آسایشگاه با تلاش دوستان به دور از چشم عراقیها یک شلنگ آب از حمام بیرون وارد آسایشگاه کرده بودیم، گرچه میدانستیم اگر مأموران اطلاع مییافتند حسابی تنبه میشدیم.
رنجبر از فضای روحانی سوله اسارتش می گوید: در این ماه پر خیر و برکت الهی بچهها از خواندن قرآن غافل نبودند، تعداد بسیار کمی از کتابهای قرآن که در آسایشگاه وجود داشت به نوبت استفاده می شد پس از قرآن که هر نفر موظف بود که یک جزء قرآن را تلاوت نماید قبل از اذان مغرب با صدای یکی از دوستان عنوان زیبای ربنا قرائت می شد و پس از آن وقت اذان یک نفر اقامه نماز می کرد.
وی ادامه می دهد: نماز را به جماعت نمیتوانستیم اقامه کنیم، چون ممنوع بود و هر نفر به صورت فرادا در سر جای خود نمازش را اقامه می کرد، پس از نماز با ذکر دعای افطار که بسیار لحظه لذت بخشی بود روزه خود را باز میکردیم و بعد از صرف افطار مراسم قرائت قرآن و دعای افتتاح که بچهها اوایل با استفاده از کاغذ پاکت سیمانی توسط حافظانی که در بین ما بودند، تهیه و نوشته بودند، برگزار میکردیم.
این آزاده بوشهری بیان می کند: این چنین برنامههایی تحت شدیدترین مسائل امنیتی انجام می شد که به این منظور ۲ یا سه نگهبان اول و آخر آسایشگاه مستقر می شدند که اگر مأموران عراقی به آسایشگاه نزدیک شدند، اعلام وضعیت قرمز داده شود و بچهها به حالت معمول همیشگی خود بنشینند. امید میرود که این اسقامت ها و صبوری دوستان در اسارت سخت رژیم بعث مورد عنایت خدواند قرار بگیرد.
عکس اسرا در موصل (شهری در شمال عراق)،نشسته سمت چپ، آزاده حاج باقر رنجبر