به گزارش خبرنگار ایرنا، سید محمد جواد دیده ور سال ۱۳۳۴ دیده به جهان گشود و سالهای تحصیل مدرسهای خود را بیوقفه گذراند و پس از آن در هوانیروز ارتش شروع به کار کرد، اما از آنجا که رژیم پهلوی اختناقی سنگین را در رابطه با مسائل شرعی رقم زده بود، او خدمت در چنین فضایی را تاب نیاورد، استعفا داد و به کازرون بازگشت.
هنگامی که انقلاب اسلامی برای سرنگونی این رژیم جهل و جور آغاز شد، شهیدان سید مجمد جواد و سیدمحمدکاظم دیدهور دوشادوش دیگر انقلابیهای کازرون به مبارزه برخاستند و در همه تظاهرات و راهپیمای اعتراضی علیه شاه پهلوی حضور داشتند.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار جمهوری اسلامی، هنگام سازندگی بود؛ او با تشکیل جهاد سازندگی از نخستین کسانی بود که وظیه خود دانست در جهاد سازندگی شروع به خدمت کند.
همان جهاد سازندگی نیز سکوی حضور او در جهههای دفاع مقدس شد؛ محمدجواد دیدهور با گروهی که برای نخستین بار از سوی جهاد سازندگی عازم جبهه میشد پای به جنگ تحمیلی گذاشت و با ورودش به جبهه با لیاقتی که از خود نشان داد، فرماندهی رزمندگان کازرون به عهده او گذاشته شد.
با حماسهای که سید محمدجواد دیدهور در هویزه پس از یک محاصره از خود نشان داد، در میان رزمندگان شهرت بالایی یافت.
حدود ۲ ماه قبل از شروع عملیات المهدی بود که ترکشی به پای این رزمنده کازرونی اصابت کرد، پس از یک هفته معالجه در اهواز، او را به کازرون منتقل کردند اما پیش از اینکه بهبودی کامل پیدا کند باز عازم جبهه سوسنگرد شد و پس از آماده کردن نیروهایی که مسئولیتشان به عهده او بود و به دستان خود و با همراهی برادر شهیدش و چند تن از رزمندگان کانالی به طول چند کیلومتر در زیر آسفالت و همراه با چندین سنگر حفر کرد.
این برادر شهید در خاطرات خود نقل کرده که " ما یک روز قبل از عملیات المهدی همراه با برادرم سید محمد جواد و دو یا سه نفر دیگر در زیر خاکریز دشمن سنگر بهداری را حفر کردیم که یادم هست نمی شد از کلنگ یا تیشه استفاده کرد و ما به وسیله سر نیزه سنگر را آماده کردیم".
این رزمنده خستگی ناپذیر در روزهای پایان سال ۵۹ یعنی ۲۴ اسفندماه در نخستین عملیات بسیجی که از سوی رزمندگان دلیر اسلام آغاز شد و در آن ۱۳ رزمنده ایرانی شهید شدند، با اصابت ۲ تیر در گلو و زیربغل، آسمانی شد و به درجه بلند شهادت نائل آمد.
وصیتنامه روشنگرانه شهید محمدجواد دیده ور
شهید محمد جواد دیدهور در وصیت نامه خود نوشته است، با استفاده از آیات قرآن و رهنمودهای امام امت، در این برهه از تاریخ احساس کردم که بایست به ندای "هل من ناصر ینصرنی" امام حسین (ع) که بیش از هر زمان بگوش میرسد لبیک گفت و جای درنگ ندیدم.
او در ادامه نوشته است: به ملت قهرمان و شهید پرور ایران اسلامی تذکر میدهم که همواره پشتیبان روحانیت باشید به تمام ملت قهران و شهید پرور ایران اسلامی تذکر می دهم که همواره پشتیبان روحانیت باشید و در نماز وحدت آفرین مذهبی سیاسی جمعه شرکت و با عمل خویش مشت محکمی به دهان یاوه گویان بزنید.
این جوان شهید در وصیت نامه خود به همه مسئولان مملکتی اخطار میکند که در خط انقلاب و پشت سر امام باشند و بدانند که" این ملت شهید پرور بود که شما را بدانجا رسانید که در حکومت اسلامی همه خدمت گزار مردم برای رضای خدا هستند و از هیچ ابر قدرت پوشالی نترسید که ملتی که با دست خالی بر ژاندارم بزرگ منطقه پیروز شد پشتیبان شماست".
شهید سید محمد جولد دیدهور بیشتر سطرهای وصیت نامه خود را به روشنگری ملت در مسیر پایداری انقلاب اسلامی و مقابله با جریانهای مخرب سالهای نخست پیروزی، اختصاص داده و در بخشی از ان نوشته: من سازمان مجاهدین (منافقین) چریکهای فدائی، حزب دمکرات و کموله، ملی گراها و سایر گروهها و سازمانهایی که در چهره های مختلف مقابل انقلاب اسلامی ما ایستادهاند را محکوم میکنم و میدانم اینها که هیچ، به قول امام آمریکا، سر چشمه و ام الفساد قرن نیز هیچ غلطی نمیتواند بکند؛ ما به هیچ وجه نخواهیم گذاشت تجربه ای که در طول تاریخ به دست ما رسیده، تکرار شود.
قلم شهید آوینی برای رزمنده کازرونی
سید مرتضی آورینی درباره سید محمدجواد دیده ور نوشته است: هزار و چهارصد سال است که از بعثت آخرین پیامبر خدا گذشته است و در آغاز قرن پانزدهم هجری قمری، این نور وجود مبارک اوست که آخرین مراحل تحقق خویش را در جان این مجاهدان راه خدا باز میگذراند.
آقای شهیدان اهل قلم در ادامه نگاشته است: تو گویی همه تاریخ سپری شده تا این خورشیدهای عظیم در آسمان سیاه بشریت متولد شوند و عصر ظلمت را به پایان برسانند.
در ادامه این نوشته آمده است: گویی همه تاریخ سپری شده تا سید محمد جواد دیدهور پای به عرصه وجود گذارد و خود را در کشاکش حیات بیست و چند سالهاش تا آنجا بپرورد که استحقاق قبول جلوات حسنای حق را بیابد و عاقبت چون شعاعی از نور به شمس وجود محمدی الحاق یابد و جاودانه شود.
برادر شهیدان دیدهور از روزهای مبارزه میگوید
برادر شهیدان محمدکاظم و محمدجواد دیدهور خاطراتی از روزها و شبهای مبارزهی دوشادوشِ این سه برادر جوان و نوجوان با رژیم پهلوی بیان کرده است. او نقل میکند که " شبها که خسته و کوفته از تظاهرات برای خواب به رختخواب می رفتیم اما پیش از خواب هر کدام شروع به وصیت کردن میکردیم چون هیچکس از فردا خبر نداشت".
این برادر شهید ادامه میدهد: شبها جزء آن کسانی بودند که ندای مقدس لااله الله اله و الله اکبر را برای سرکوب دشمنان انقلاب بر پشت بام سر میدادند.
او میگوید: " میتوانم بگویم برادران شهیدم از همان وقت خود را آماده شهادت میکردند" .