به گزارش حوزه سیاست خارجی ایرنا، حمله موشکی سپاه پاسداران به مقر موساد و داعش در سوریه و اربیل عراق معنا و پیام خاص خود را در معادلات فعلی منطقه تولید میکند.
بامداد سهشنبه موشکهای بالستیک خیبرشکن ایران در پاسخ اولیه به عملیات تروریستی گروهک تکفیری داعش در گلزار شهدای کرمان که توسط شاخه خراسان این گروهک تروریستی انجام گرفت، عقبه لجستیکی و مراکز آموزشی آنها را در ادلب سوریه در فاصله ای ۱۲۰۰ کیلومتری هدف قرار داد. همزمان چند فروند موشک بالستیک از غرب ایران برای هدف قرار دادن مقر موساد در اربیل عراق به پرواز درآمد تا پاسخی اولیه به ترور فرماندهان مقاومت در منطقه توسط رژیم صهیونیستی باشد.
همزمانی حمله ترکیبی ایران با اصابت موشک کروز یمنی به کشتی آمریکایی Gibraltar Eagle در خلیج عدن (که برای اولین بار صورت گرفت)، ورود مقاومت لبنان به حملات کیفی به مراکز نظامی اسرائیل در جبهه شمالی(که در حمله به پایگاه مرون به عنوان یکی از بزرگترین مراکز کنترل و رصد نظامی اسراییل خود را نشان داد) و همچنین اتفاق امنیتی در مرزهای سرزمین اشغالی با مصر، حاوی پیام معناداری در کشاکش رخدادهای منطقهای است که درجه تنش در آن به نقطه جوش یک درگیری گسترده و تمام عیار رسیده است.
در کوران اتفاقات سرنوشت ساز غرب آسیا، رونمایی از بسته عملیاتی جدید محور مقاومت در آغاز ماه چهارم جنگ غزه، نقش تعیین کنندهای در پایان این نبرد خواهد داشت و می تواند نقطه عزیمت خاورمیانه به سوی آرامش و پایان تشنج قرار بگیرد؛ مگر آنکه کابینه راست افراطی تل آویو و یا دولت فرومانده بایدن بخواهند با تنشزایی انبار باروت خاورمیانه را مشتعل کنند.
ورود ایران به معادله بازدارنگی از این جهت حائز اهمیت است که طی هفتههای اخیر احتمالا این ادراک در طرف آمریکایی-اسرائیلی شکل گرفته بود که تهران در وضعیت کنونی منطقه به دلیل برخی ملاحظات، تحت هر شرایطی از تحرکات سیاسی و دیپلماتیک به اقدام نظامی تغییر فاز نخواهد داد و پس از حملات اخیر آمریکا دخالت میدانی نخواهد کرد. با در نظر گرفتن این گزاره بود که آمریکا تصمیم گرفت از سیاست محتاطانه قبلی خود عدول کرده و به حجم مداخلات نظامی خود علیه محور مقاومت بیافزاید. در چنین کانسپتی عملیات نظامی ایران این معنای کلیدی را شکل داد که دست تهران برای اقدام نظامی بسته نیست. درست به همین خاطر ایران دامنه و برد حمله نظامی خود را به بالای ۱۲۰۰ کیلومتر رساند تا نشان دهد برای هر سناریویی آمادگی داشته و محاسبه هزینه-فایده خود را انجام داده است.
حمله موشکی ایران به عقبه تروریسم ساخته دست سازمانهای آمریکایی-عبری در شبی که «عقاب جبل الطارق» آمریکا در خلیج عدن با موشک کروز یمنی بدرقه شد، شاید جدیدترین شاهد مثال از آنچه باشد که نشریه انگلیسی گاردین در گزارش خود نوشت: آمریکا دیگر قدرت منطقه نیست؛ ایران است.
حمله هفته گذشته ائتلاف آمریکایی به یمن، هیچ کارکردی جز قرار دادن واشنگتن و منطقه در مارپیچ بحران نداشت. رییس جمهور زمینگیر آمریکا به عنوان فرمانده کل قوای ایالات متحده با فرمان حمله نسنجیده خود به یمن، تنها مکعب روبیک تنش در منطقه را پیچیدهتر کرد. حتی در داخل آمریکا تقابل با ارتش ملی یمن و مبارزان انصارالله که از یک جنگ سنگین هشت ساله سربلند بیرون آمده اند، یکی از بزرگترین اشتباهات راهبردی ایالات متحده ارزیابی شد و علامت سوال های زیادی در برابر آن قرار داده شد.
در روزهای ابتدایی پس از طوفان الاقصی و آغاز حمله ارتش صهیونیستی به نوار غزه، ایران و ایالات متحده تلاش کردند در مسیر سو محاسبه – Misscalculation- و لغزیدن به سوی یک جنگ تمام عیار قرار نگیرند. این مهم از همان مواضع اولیه مقامات آمریکایی مبنی بر اینکه شواهدی از نقش ایران در عملیات حماس در اسرائیل پیدا نشده و مواضع بعدی که تیم سیاست خارجی بایدن نسبت به اینکه خواهان درگیری با ایران و گسترش جنگ نیستند نمودار شد.
راهبرد کاخ سفید البته از یک نقص عمده رنج می برد. واشنگتن در شرایطی خواهان گشوده نشدن جبهه جنگی تازه ای در خاورمیانه نبود که خود فرمان هدایت اتاق جنگ ارتش صهیونیست ها را به طور مستقیم عهده دار شد.
از همین رو، اقدام نظامی آمریکا علیه یمن ناشی از این واقعیت بود که راهبرد کاخ سفید در ۱۰۰ روز گذشته بیخاصیت شد. دولت بایدن در جنگ غزه از یک سیاست دوستونی بهره گرفت؛ در یک طرف دست ماشین جنگی اسرائیل را برای درهم کوبیدن غزه و ارتکاب نسلکُشی رژیم آپارتاید علیه مردم غزه باز گذاشت و در طرف دیگر، کانال دیپلماسی را با این هدف فعال کرد که از ورود «شبکه مقاومت» به مناقشه جلوگیری کرده و با کلیدواژه «خویشتنداری» اطراف اسرائیل را خلوت کند.
در این راستا، دستگاه سیاست خارجی آمریکا با استفاده از دیپلماسی «بک چنل» پیامهای متعددی برای ایران و اعضای مقاومت فرستاد، با این مضمون که واشنگتن قصد ایجاد درگیری نداشته و عدم گسترش جنگ غزه به جبهههای دیگر، ضرورت دارد. تمامی کوشش های شبانهروزی «آنتونی بلینکن» وزیر امور خارجه آمریکا در ۴ دور سفر منطقهای خود به غرب آسیا به اطمینان حاصل کردن از این امر اختصاص پیدا کرد.
با این شرایط، بر خلاف آنچه که پنتاگون در هدف گذاری حملات نظامی خود در عراق و یمن به منظور «تحمیل بازدارندگی» به مقاومت ترسیم کرد، تحولات منطقه در روزهای بعد نشان داد آمریکا دچار سوءمحاسبه شده است. این اقدام نظامی دولت بایدن، نه نشان از تحمیل «بازدارندگی» مورد نظر خود به مقاومت را داشت و نه توانست ارتش یمن را از راهبرد خود در دریای سرخ و بابالمندب منصرف کند. ۲ حمله سنگین یمنیها به ناوشکن آمریکایی و کشتی این کشور در خلیج عدن با پرچم جزایر مارشال گواه این ادعاست.
ساعاتی قبل از آنکه ایران ۲۴ موشک بالستیک خود را آماده شلیک کند، تهران تلاش کرد از زبان دیپلماسی دورنمای تحولات آتی را برای آمریکا و انگلستان ترسیم کند. جایی که حسین امیرعبداللهیان در نشست خبری مشترک با وزیر خارجه هند تصریح کرد: کاخ سفید نمیتواند از تمایل خود برای عدم توسعه جنگ در منطقه سخن بگوید و به ما و دیگران پیام دهد اما همزمان اقدام به توسعه جنگ در دریای سرخ و علیه یمن کند.
مسئول ارشد سیاست خارجی ایران در حضور همتای هندی خود متذکر شد: به آمریکا و انگلیس هشدار میدهیم جنگ علیه یمن را فورا متوقف کنند. به آمریکا و اسرائیل هشدار میدهیم جنگ و نسلکشی علیه غزه را متوقف کنند.
رئیس دستگاه دیپلماسی ایران همچنین برای همه طرف ها روشن کرد ایران همواره بر پرهیز از توسعه جنگ تأکید داشته است.
وزیر امور خارجه ایران به حامیان غربی تل آویو تفهیم کرد امنیت کشتیرانی در دریای سرخ فقط با توقف جنگ در غزه است که تامین خواهد شد. امیرعبداللهیان این مطلب را اینگونه بیان کرد: مقامات صنعا در سفر ۲ هفته پیش یکی از مقامات عالیرتبه خود به تهران به ما اطمینان دادند در مسیر امنیت دریانوردی هیچ اخلالی ایجاد نخواهند کرد، ولی موضع آنها این است تا زمانی که جنگ و نسلکشی علیه غزه ادامه دارد نسبت به ممانعت از تردد کشتیهای رژیم اسرائیل یا کشتیهایی که به سمت بنادر اسرائیل حرکت میکنند، اقدام خواهند کرد. دیپلمات ارشد ایرانی در نهایت با کنایه به طرف غربی یادآور شد: یمن بخشی از واقعیت و امنیت منطقه غرب آسیاست.
حمله موشکی نیروهای مسلح ایران در روزهایی که یک چهارم نظامیان صهیونیستی از غزه خارج شده و وزیر جنگ اسرائیل از خاتمه یافتن جنگ در شمال نوار غزه صحبت می کند به اندازه کافی معنادار است. پیام تهران واضح بود: ورود مستقیم ایران به اتفاقات منطقه، به عنوان یک «نیروی سوم» و در قالب یک عنصر موازنه بخش، معادلات کنونی غرب آسیا را کاملا تغییر میدهد.