تهران- ایرنا- بر اساس یک پژوهش، زنانِ دارای تجربه ازدواج زودهنگام علاوه بر مسائل مختلف فردی و زناشویی ممکن است آسیب‌هایی چون اضطراب و گوشه‌گیری اجتماعی، رها کردن تحصیل و عدم اشتغال و وابستگی اقتصادی را نیز تجربه کنند.

صحبت کردن در مورد «ازدواج کودکان» که به پدیده «کودک‌همسری» معروف شده آن هم در هزاره سوم میلادی و با توجه به سراشیبی‌های جمعیتی، شاید از دید بسیاری از شهروندان جوامع شهری دیگر ضرورت چندانی نداشته باشد ولی آمار بالای این پدیده در برخی جوامع، توجه به این مساله را گریزناپذیر می‌کند.

ازدواج افراد زیر سن قانونی به طور پراکنده در تمامی نقاط جهان وجود دارد ولی آمارها نشان می‌دهد که میزان آن در اروپا، آمریکای شمالی و غرب آسیا به نسبت جنوب آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین بیشتر است.

در ایران، ماده ۱۰۴۱ قانون مدنی در مورد سن ازدواج می‌گوید که عقد نکاح دختر قبل از رسیدن به ۱۳ سال تمام شمسی و پسر قبل از رسیدن به ۱۵ سال تمام شمسی منوط است به اذن ولی به شرط رعایت مصلحت با تشخیص دادگاه صالح. این در حالی است که از دید بسیاری از ناظران، کارشناسان حقوقی و فعالان مدنی شرط اذن ولی در این ماده راه را برای بسیاری از خانواده باز گذاشته تا فرزندانشان را در سنینی حتی کمتر از ۱۳ سال هم وادار به ازدواج کنند.

افزایش طلاق، کودک‌بیوه‌گی، رشد کودکان بی‌سرپرست و بد سرپرست، عدم اشتغال و باز ماندن از تحصیل، سوءاستفاده جنسی از دختران، تداوم چرخه فقر و فحشا، افزایش بیماری‌های جسمی و جنسی و روحی از آثار ازدواج نارس است

به گزارش رسانه‌ها و بر اساس داده‌های مرکز آمار ایران، از زمستان سال ۱۴۰۰ تا آخر پاییز سال ۱۴۰۱ دست‌کم ۲۷ هزار و ۴۴۸ مورد ازدواج دختران زیر ۱۵ سال در نقاط مختلف ایران به وقوع پیوسته است؛ ارقامی که نسبت به سال‌های قبل از آن کاهشی ملموس نشان می‌دهد.

بر مبنای آمار سازمان ثبت احوال، حدود ۴۰ هزار و ۴۰۴ دختر کمتر از ۱۵ سال و حدود ۲۱۴ هزار و ۸۶ دختر بین ۱۵ تا ۱۹ سال در سال ۱۳۹۳ ازدواج کرده‌اند و حدود ۳۷ هزار و ۱۱۷ دختر کمتر از ۱۵ سال و ۱۹۶ هزار و ۵۹۲ دختر بین ۱۵ تا ۱۹ سال در سال ۹۴. در این آمار سن پسران زیر ۲۰ سال گزارش شده است.

ازدواج در سن پایین در هر دو جنس زن و مرد اتفاق می‌افتد و ممکن است برای هر یک آثار و تبعات خاص خود را به همراه آورد. از دید بسیاری از کارشناسان، چارچوب‌های قانونی در این پدیده نباید تنها ملاک قرار گیرد و از ابعاد گوناگون اجتماعی و روانی باید نگریسته شود.

پیامدهای ازدواج نارَس برای دختران یا حتی پسران، خانواده‌هایشان و جوامع آن‌ها قابل توجه است. برخی سیاستگذاران با توجه به الزامات جمعیتی پیش روی کشور و ضرورت‌های فرزندآوری، این پیامدها را به طور کلی نادیده می‌گیرند حال آن که این تبعات می‌تواند تبعات منفی جمعیتی به بار آورد.

«تجربه زیسته بانوان از پیامدهای کودک‌همسری؛ یک مطالعه کیفی پدیدار شناختی» (۱) عنوان یکی از پژوهش‌هایی است که در مورد این پدیده به انجام رسیده است. جامعه پژوهشی هم شامل ۱۵ زن دارای تجربه ازدواج در سنین پایین در مناطق ۲۲ گانه استان تهران در سال ۱۳۹۹ بوده که تجربه ۲ سال زندگی مشترک داشته‌اند. در ادامه بخشی از این پژوهش را می‌خوانیم؛

پدیده‌ای با پیامدهای چندگانه و چندوجهی

مشکلات پدیده موسوم به کودک‌همسری صرفا شامل مشکلات روانی یا جسمانی زودگذر نیست. شناسایی پیامدهای ناشی از این پدیده می‌تواند زمینه‌ساز طراحی و اجرای برنامه‌هایی برای کاهش و پیشگیری اثرات آن باشد.

۱.سطح فردی

ازدواج در سن پایین به دلیل شرایطی که ایجاد می‌کند می‌تواند در سطح فردی مشکلاتی ایجاد کند که چه بسا تا پایان عمر گریبان‌گیر باشد. مشارکت‌کنندگان در مصاحبه‌های این پژوهش بیان داشتند که ازدواج در سن پایین موجب کاهش سطح سلامت روانی و نیز باعث بروز مشکلات جسمانی برای آنها شده است. پیامدهای فردی درواقع به مشکلاتی که زنان دارای تجربه کودک‌همسری در سطح بدنی و روانی به‌واسطه تجربه این نوع پیوند زناشویی داشتند اشاره دارد؛ بنابراین در این سطح فردی زنان دارای تجربه کودک‌همسری ناراحتی و آشفتگی‌هایی را تجربه می‌کردند که در کدگذاری مقوله‌های شاخه‌ای آن شامل افسردگی و اضطراب، حسرت کودکی ازدست‌رفته و نیز مشکلات جسمانی بود.

افسردگی و اضطراب: بر اساس اظهارات مشارکت‌کنندگان، کودک‌همسری به دلیل جدا کردن فرد از زندگی روزمره خود و نیز عدم تحقق آمال و آرزوها باعث بروز حالت‌های افسردگی و اضطراب در زنان دارای تجربه کودک‌همسری شده است. نبود تقویت کننده‌های مثبت و نیز تجربه شرایط تنش‌زا باعث می‌شود که این افراد مستعد افسردگی شوند و حتی افکار خودکشی در سر بپرورانند. قرار گرفتن آنها در یک محیط جدید و عدم آگاهی از نحوه تطابق و سازگاری با چنین محیطی موجب تجربه اضطراب می‌شود.

حسرت کودکی ازدست‌رفته: بدون شک انسان نیازمند این است که دوران زندگی خود را به ترتیب طی کند و بعد از رشد هر دوره به دوره بعدی وارد شود. زنان دارای تجربه کودک‌همسری به دلیل پیوند زناشویی در سن کم نتوانسته‌اند با دوران کودکی و نوجوانی خود ارتباط قوی برقرار کرده و اکنون که بزرگتر شده‌اند خلا آن دوران را در زندگی خود احساس می‌کنند. بر اساس مصاحبه‌های انجام شده، زنان شرکت‌کننده نسبت به این دوره حسرت خورده و اعتقاد داشتند که جای خالی این دوران را همیشه در زندگی خود احساس می‌کنند.

مشکلات جسمانی: پیوند زناشویی در سن کم می‌تواند مشکلات جسمانی را برای زنان به دنبال داشته باشد. ممکن است این ناراحتی‌ها ناشی از مشکلات روانی یا هر شرایط دیگری باشد که جسم آنها نتواند آن را تاب بیاورد. به‌هرحال بر اساس نظرات مشارکت‌کنندگان، برخی از مشکلات جسمانی در آنها از زمانی شروع شده است که آنان نقش همسری را پذیرفته‌اند.

انسان نیازمند این است که دوران زندگی خود را به ترتیب طی کند و بعد از رشد هر دوره به دوره بعدی وارد شود. زنان دارای تجربه ازدواج نارس به دلیل پیوند زناشویی در سن کم نتوانسته‌اند با دوران کودکی و نوجوانی خود ارتباط قوی برقرار کرده و اکنون که بزرگتر شده‌اند خلا آن دوران را در زندگی خود احساس می‌کنند

۲. پیامدهای زناشویی

پذیرش نقش همسری و مادری برای یک کودک به دلیل عدم آمادگی‌های لازم بدون شک می‌تواند دارای پیامدهایی باشد. وقتی کودکی در چنین نقش‌هایی قرار می‌گیرد به دلیل عدم آگاهی، فقدان آمادگی و حس مسئولیت‌پذیری پایین نمی‌تواند به‌درستی نقش‌های خود را اجرا کند و از طرفی به دلیل انتظاراتی که از وی به عنوان یک همسر یا مادر می‌رود، بدون شک در یک چرخه باعث بروز آسیب‌هایی می‌شود.

زنان دارای تجربه کودک همسر عنوان داشتند که آنان نمی‌دانستند باید در چنین نقش‌هایی چه کاری انجام دهند و اینکه نمی‌توانستند بعضی از تکالیف این نقش‌ها را اجرا کنند و در مقابل، دیگران آنها را تحت فشار قرار می‌دادند تا آنها تکالیف خود را اجرا کنند که این وضعیت با آسیب‌هایی همراه بود. پیامدهای زناشویی دارای مقوله‌های شاخه‌ای چون بهره‌کشی جنسی و بارداری ناخواسته، خشونت خانگی، عدم برخورداری از قدرت، عدم توانایی اجرای تکالیف و نیز دلزدگی و میل به طلاق بود.

بهره‌کشی جنسی و بارداری ناخواسته: رفتارهای جنسی یکی از مشکلات زوج‌های دارای کودک‌همسری است. عموما در این نوع روابط به دلیل عدم آگاهی و تجربه پایین انتظارات زیادی از زوج کم سن وجود دارد و زنان دارای تجربه کودک‌همسری در این وضعیت آشفتگی و ناراحتی زیادی را متحمل می‌شوند. در این وضعیت و بر اساس مصاحبه، زنان عموما توسط همسر خود مورد بهره‌کشی جنسی قرار می‌گرفتند بدون اینکه رضایتی داشته باشند یا از وی در مورد چنین رابطه‌ای سوال کنند. همچنین به دلیل عدم آگاهی و دسترسی به لوازم جلوگیری، در سن پایین باردار می‌شدند که خیلی زود آنان را وارد نقش مادری می‌کردند. چنین وضعیتی عمدتا بدون خواست و خوشنودی زنان صورت می‌گیرد و آنان مجبور می‌شوند تن به خواسته‌های شوهر بدهند.

خشونت خانگی: خشونت خانگی به آزارها و پرخاشگری‌های بدنی و روانی اشاره دارد که کودک‌همسران از سوی همسر خود یا خانواده وی دریافت می‌کنند. بر اساس مصاحبه مشخص شد که این زنان در بدو پیوند زناشویی مورد خشونت شوهر و خانواده وی قرار می‌گرفتند و چه‌بسا انواع خشونت‌های بدنی و روانی را نیز متحمل می‌شدند. آنان به دلیل سن پایین و عدم قدرت نمی‌توانند در برابر این پرخاشگری‌ها ایستادگی کنند و از آنجایی که تقریبا از سوی خانواده خود حمایتی نمی‌شوند به راحتی اسیر این خشونت‌ها می‌شوند. آنان ناچار هستند در برابر زورگویی‌های شوهر و خانواده وی تاب بیاورند و از خود دفاعی نکنند.

عدم برخورداری از قدرت: عموما زنان کودک‌همسر از قدرت پایینی در رابطه زناشویی برخوردارند. قدرت، به توانایی تصمیم‌گیری و نیز هدایت مسیر و جریان زندگی اشاره دارد. بر اساس مصاحبه مشخص شد که این زنان عموما در تمامی ابعاد زندگی تابع شوهر و نیز خانواده وی هستند و اجازه تصمیم‌گیری ندارند. آنها باید در تمامی ابعاد مطیع همسر خود باشند چراکه انحراف از این وضعیت باعث تنبیه آنان می‌شود؛ بنابراین خواست و اراده آنها مهم نیست و همسر مسیر زندگی آنان را تعیین می‌کند.

عدم توانایی اجرای تکالیف: برای اجرای وظایف و تکالیف در نقش‌های مختلفی چون همسری، مادری، عروس و سایر نقش‌ها، وجود حداقل آگاهی و توانایی‌های بدنی و روانی ضروری است. زنان دارای تجربه کودک همسری به دلیل نداشتن چنین توانایی‌هایی نمی‌توانند مسئولیت‌های خود را به‌درستی انجام دهند و این باعث بروز مشکلاتی می‌شود. عدم طی کردن جامعه‌پذیری و قرار گرفتن آنها در موقعیت‌هایی که متناسب با ظرفیت آنها نیست می‌تواند باعث عدم اجرای تکالیف یا مسئولیت‌های آنان شود.

دلزدگی و میل به طلاق: از آنجا که علاقه و خواست فرد در پدیده کودک‌همسری نقشی ندارد، چنین وضعیتی باعث بروز دلزدگی زناشویی و میل به طلاق یا اقدام به آن می‌شود. عدم عشق و علاقه، خشونت، مشکلاتی بدنی و روانی و سایر پیامدها می‌تواند باعث شود تا فرد نتواند پیوند زناشویی را تاب بیاورد و ااگر هم تاب بیاورد به دلیل اجبارهای بیرونی و اجتماعی است. بر اساس مصاحبه مشخص شد که زنان از پیوند زناشویی خود به هیچ وجه رضایتی ندارند و به شدت خواهان جدایی و طلاق هستند.

۳ . پیامدهای اجتماعی

کودک‌همسری به دلیل عدم تناسب با مقتضیات جامعه می‌تواند برای کودک پیامدهای اجتماعی به همراه داشته باشد. پیامدهای اجتماعی به مشکلات و آسیب‌های اجتماعی اشاره دارد که فرد به دلیل قرار گرفتن در نقش کودک‌همسری آن را تجربه می‌کند. کودک‌همسری می‌تواند در تعاملات شخص با دیگران آسیب‌هایی به وجود بیاورد. این آسیب‌ها یا پیامدهای اجتماعی متشکل از دو مقوله شاخه‌ای اضطراب اجتماعی و گوشه‌گیری اجتماعی است.

اضطراب اجتماعی: اضطراب اجتماعی بیانگر ترس و اضطراب کودک همسر از تعامل با دیگران است. به دلیل انتظارات دیگران و نیز اضطراب فرد از برخورد با دیگران، وی ممکن است دچار اضطراب اجتماعی شود. به عبارتی دیگران انتظار دارند که چون وی حالا نقش همسری و مادری دارد باید رفتارش نیز همانند بزرگسالان باشد و این انتظارات باعث برو مشکلاتی می‌شود. از طرفی فرد کودک همسر نیز به دلیل این انتظارات و نیز ترس از قرار گرفتن در محیطی غریبه و ناآشنا و عدم کسب مهارت‌های لازم از حضور در برابر دیگران و تعامل با آنها اجتناب می‌کند.

گوشه‌گیری اجتماعی: کودک‌همسری به دلیل دور کردن کودک از دنیای خودش، می‌تواند زمینه‌ساز گوشه‌گیری اجتماعی او شود. دور کردن از محیط و فضای کودکی و قرار دادن وی در محیط بزرگسالانه می‌تواند بستری برای گوشه‌گیری بیشتر او از همسالان فراهم کند و وی را وارد دنیایی کند که او نتواند به‌خوبی با آن تعامل کند.

برای اجرای وظایف و تکالیف در نقش‌های مختلفی چون همسری، مادری، عروس و سایر نقش‌ها، وجود حداقل آگاهی و توانایی‌های بدنی و روانی ضروری است. زنان دارای تجربه ازدواج زودهنگام به دلیل نداشتن چنین توانایی‌هایی نمی‌توانند مسئولیت‌های خود را به‌درستی انجام دهند و این خود باعث بروز مشکلاتی می‌شود

۴. پیامدهای فرهنگی

پیامدهای فرهنگی به پیامدها و آسیب‌های فرهنگی اشاره دارد که کودک همسر ممکن است متحمل شود؛ آسیب‌هایی که باعث کاهش رشد و آگاهی فرد می‌شود. کودک‌همسری باعث محروم شدن کودک از حقوق فردی خود شده و این محرومیت می‌تواند برای وی پیامدهایی داشته باشد. عموما این پدیده باعث محروم شدن فرد از تحصیل و در نتیجه رکود وی می‌شود

زنان دارای تجربه ازدواج در سن پایان عنوان داشتند که پیوند زناشویی آنها باعث محروم شدنشان از تحصیل و سوادآموزی شده است. درواقع پیوند زناشویی باعث شده تا آنها نقش‌های جدید به عهده بگیرند و درنتیجه این نقش‌ها و فضای موجود مانع از تحصیل آنها شود.

۵. پیامدهای اقتصادی

پیامدهای اقتصادی به آسیب‌های اقتصادی اشاره دارد که مستقیم یا غیرمستقیم شخص به خاطر ازدواج در سن پایین ممکن است متحمل شود. به دلیل وجود محیط فقیر و نیز عدم شرایط کافی برای اشتغال، زنان کودک همسر، چاره‌ای جز پذیرش خانه‌داری ندارند. عدم اشتغال و وابستگی اقتصادی کامل به همسر از مقوله‌های شاخه‌ای پیامدهای اقتصادی است.

عدم اشتغال و وابستگی اقتصادی: زنان شرکت‌کننده در مصاحبه عنوان داشتند که محیط آنان پذیرای اشتغال آنان نبوده و خانواده خواستار این بوده‌اند که آنها در خانه مانده و کارهای خانه را انجام دهند. ممکن است این افراد به دلیل فقر، پیوند زناشویی کرده باشند و از آنجایی‌که نمی‌توانند کار کنند، از دید اقتصادی کاملا به شوهر وابسته می‌شوند. این عدم اشتغال و در نتیجه وابستگی اقتصادی به همسر از پیامدهای کودک‌همسری است. این پدیده باعث می‌شود تا آنها نتوانند مهارت‌های لازم را برای ورود به بازار کار کسب کنند و البته محیط آنان نیز به‌گونه‌ای است که شرایط اشتغال برای آنان چندان مهیا نیست.

چه باید کرد؟

برآیندها نشان می‌دهد که ازدواج در سن پایین می‌تواند مایه ایجاد آسیب‌هایی در زمینه‌های سلامت فردی و زناشویی شود. افزون بر این، زنان دارای این تجربه ممکن است آسیب‌هایی چون اضطراب و گوشه‌گیری اجتماعی، رها کردن تحصیل و عدم اشتغال و وابستگی اقتصادی را نیز تجربه کنند. با توجه به یافته‌های پژوهش، ازدواج در سن کم یک نوع پیوند زناشویی آسیب‌زا است و می‌تواند پیامدهای غیرقابل جبرانی بر زندگی فردی، زناشویی، خانوادگی و اجتماعی فرد وارد سازد. نتایج این پژوهش میتواند دارای تلویحات کاربردی فراوانی باشد.

افزایش طلاق، کودک بیوه‌گی، رشد کودکان بی‌سرپرست و بد سرپرست، عدم اشتغال و باز ماندن از تحصیل، سوءاستفاده جنسی از دختران، تداوم چرخه فقر و فحشا، افزایش بیماری‌های جسمی و جنسی و روحی از آثار ازدواج نارس است.

با توجه به این آسیب اجتماعی، ضرورت جدی دارد که قانونگذاران با مناسب‌سازی سن ازدواج از یک طرف و مسئولان و دست‌اندرکاران حوزه خانواده نسبت به پیشگیری و اقدامات مداخله‌گرایانه نسبت به کلیت این موضوع اقدام کنند. نکته مهم و اساسی دیگر این که باید سیاستگذاران جمعیتی توجه داشته باشند افزایش جمعیت و جوان‌سازی آن باید زوج‌هایی با سنین مناسب را هدفگذاری کند و نباید از ازدواج زودهنگام توقع فرزندآوری موفق داشت.

در خصوص افرادی که نارس ازدواج کرده‌اند هم باید گفت برای مقابله با پیامدهای چنین وضعیتی باید آموزش‌هایی برای زنان دارای تجربه ازدواج زودهنگام انجام شود. در این راستا ساخت و تدوین مداخلات آموزشی-درمانی و بررسی اثرات آن در ابعاد مختلف زندگی چنین زنانی می‌تواند حائز اهمیت باشد.

پی‌نوشت:

۱- هوشنگ علیبازی، اقبال زارعی و کوروش محمدی، «تجربه زیسته بانوان از پیامدهای کودک‌همسری؛ یک مطالعه کیفی پدیدار شناختی»، مشاوره و روان درمانی خانواده سال ۱۲ ، پاییز و زمستان ۱۴۰۱ ، شماره ۲