علی در غدیر تاریخی شکافتن دیوار کعبه است و طفل نوزاد، علی و غدیر تاریخی و انذر عشیرتک الاقربین است، علی و غدیر تاریخی ذکر فتی و ذوالفقار است، علی و غدیر تاریخی داستان خندق و ضربه نهائی بر تر از کونین است، علی و غدیر تاریخی جهاز اشتران کنار برکه ای در بیابان و معرفی منتخب الهی و اصلح خلق برای جانشینی پیامبر است، علی و غدیر تاریخی کندن درب خیبر است، علی و غدیر تاریخی تفسیر انفسکم در آیه مباهله است، علی و غدیر تاریخی مشخص شدن ضمیر «کم» در آیه تطهیر است غدیر تاریخی یوءتون ذکات در رکوع است، علی و غدیر تاریخی محبوس در یک عبا یا نهایتاً در یک خانه کوچک ولی پراز نور و مملو از صفا و توحید است، علی و غدیر تاریخی اطعام یتیم و مسکین و اسیر در اوج گرسنگی است، علی و غدیر تاریخی صرفاً نقل تاریخ یک تولد است، که همه آن چه در تاریخ است علی و غدیر است و ذکر و قول علی و غدیر تاریخی ولی «متزلت تام علی علوی» نیست.
و ناخواهان و بعضاً دشمنان غدیر علوی آرزوی ماندن آنرا در قفسه راکد و غیر پویای تاریخ دارند. یا نهایتاً آن فضایل را دکلمه وار و بی وقفه و با یک نفس در مدح مداحان کم فهم و بعضاً نا فهم است اگر فقط به علی و غدیر تاریخی بسنده کنیم یک حوض آب پاک و زلال ولی دست نخورده وراکد است.
حبس علی و غدیر در تاریخ و استناد به اسناد و در جا زدن در همان محور، ظلم مضاعف است به علی و غدیر و دور و دور کردن هر چه بیشتر نسل هاست از این خورشید تا به ابد تابان ولی غدیرعلوی جاری در رگهای انسانیت میراث فکری و فرهنگی عظیم بشریت است. که غدیر عصری و دوران است و پویا و ملموس و هر زمانی و هر مکانی پیام اخلاق و معنویت علوی در روحانیت اسلام است.
تفسیر بلند عرفانی و عاشقانه از خدا و از جهان، از رابطه خدا با جهان و رابطه انسان با خداست.
نمونه عینی قانون طلائی اخلاق اجتماعی است که فقط در تفسیر علوی از اسلام می توان یافت: «اجعل نفسک میزاناً فیما بینک و بین غیرک فاحب لغیرک ما تحب لنفسک و اکره له ما تکره لها و استقبح من نفسک ما تستقبحه من غیرک»(همان اصلی که امروز مسیحیت این قدر روی آن تبلیغ می کند و آن را اصل زرین تعلیمات مسیح می داند، و دین شناسان غربی هم به خاطر بی اطلاعی از نسخه علوی اسلام هم آواز با کلیسا می پندارند که آن مختص مسیحیت است و در هیچ دین و آئین دیگری نیست).
جهان بینی علوی این است که؛ هر انسانی «اما اخ لک فی الدین او نظیر لک فی الخلق».
دعای علوی راز و نیاز محب و محبوب: «الهی ان اخذتنی بجرمی اخذتک بعفوک و ان اخذتنی بذنوبی اخذتک بمغفرتک وان ادخلتنی النار اعلمت اهلها انی احبک».
خداشناسی علوی راه یافتن به حضرت دوست که: «ألست تراه فی وقتک هذا؟».
عرفان آن ذوب در محبوب که: «لا حجاب بینه و بین خلقه غیر خلقه».
پیامبر شناسی علوی: «بعث فیهم رسله لیثیروا لهم دفائن العقول».
نظام اجتماعی علوی: «لن تقدس امه لا یؤخذ للضعیف فیها حقه من القوی غیر متعتع».
نظام جنگ و صلحش: «اللهم احقن دمائنا و دمائهم و اصلح ذات بیننا و بینهم».
نگرش تاریخی علوی: «ولا تنقض سنه صالحه عمل بها صدور هذه الامه».
پیامش به انسانها: «لا تکن عبد غیرک و قد خلقک الله حراً».
حکومتش بر انسانها: « واجعل العدل سیفک».
احترام آن به آزادی و استقلال فکری: «لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقله اهله».
اینهاست که تفسیر ما و مکتب فکری ما را از مکتبها و اندیشه های اسلامی دیگر مشخص و ممتاز می کند نه صرف ذکر چند واقعه در گذشته ها، یا چند نقل و روایت که احیاناً می تواند مورد نقد و تشکیک قرار گیرد، یا دعوی وقوع عجائب محیرالعقول که امروز نمی توان بر خرد هیچ انسان فرهیخته تحصیلکرده ای تحمیل کرد.
هر کس کمترین آشنایی با گفتمان مذهبی معاصر دنیا داشته باشد می داند که امروز میزان داوری در باره ارزش هر پیام و مکتب، محتوای آن است و درجه توفیق آن در انسان سازی و در ایجاد یک جامعه پاک اخلاقی.
پیام علوی اینهاست نه فقط تبرا و سبّ و لعن چهار ضرب، یا گذاشتن امام در کارگاه معجزه سازی. آیا این خیلی هنرست که تشیع را جوری معرفی کنیم که هانری کربنها آن را بازمانده آئین های جادو محور ادوار نخستین تاریخ بشریت،با ترکیبی از عقائد مانوی و ثنویت گرا و آرمانهای فرجام باوری و نجات باوری در ادوار متأخرتر، بشناسند و بشناسانند؟ آیا فراهم ساختن بستر این گونه تحلیلها از مکتب پاک اهل بیت(ع)، خدمت به آرمان اهل بیت(ع) است؟
و غدیر علوی دستور العمل تفسیر اسماء است و چراغ راه مسیر صیرورت بشر الی الله است.