تهران- ایرنا- پس از «سی‌وسه روز» سینمای مقاومت ایران شجاعانه تر روایت می‌کند و به سراغ ناگفته‌ها می‌رود. از «ابوزینب» تا «به وقت شام» و «‌امپراطور جهنم» هر کدام داستانی به این جریان افزودند و حالا پس از چند سال «قلب رقه» نماینده این سینماست تا مستقیم‌تر ایرانیان را در مقابل داعش هدف بگیرد.

به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، تاریخ دیرینه سینمای مقاومت در ایران از همان روزهای پس از جنگ آغاز می‌شود. جایی که سینماگران ایرانی اهمیت جنگ در تمام دنیا خصوصا کشورهای منطقه را پس از ۸ سال جنگ تن به تن با عراق درک و فیلم‌هایی با مضمون مقاومت در منطقه به سینمای ایران راه پیدا کردند. از سرب، آتش پنهان و اثر ماندگار سیف الله داد یعنی بازمانده تا چشمان آبی زهرا، زخم زیتون، تولدی دیگر و شکارچی شنبه که همگی تا پیش از دهه ۹۰، سینمای مقاومت ایران را با مضمون جنگ رژیم صهیونسیتی در منطقه با محوریت ایران و کشورهای همسایه شامل می‌شدند.

سی و سه روز به کارگردانی جمال شورجه

از سال ۱۳۸۸ اما با اکران فیلم سی‌وسه‌روز به کارگردانی جمال شورجه رنگ و بوی سینمای مقاومت به سمت متفاوتی تغییر کرد. طی ده سال گذشته که حملات داعش به سوریه و عراق صورت گرفت، ایران ناخواسته وارد جنگی شد که تبعات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی مهمی داشت. این جنگ اما در فیلم و سریال‌ها نمود چندانی نداشت تا اینکه با فیلم شورجه مسیر روایت‌های متفاوتی به سینمای مقاومت باز می‌شود.

سی و سه روز روایتی واقعی از مقاومت یک روستای مجاور با اسرائیل است که از حمله اسرائیلی‌ها به دیگر جناح‌های مقاومت جلوگیری می‌کند. شورجه در این فیلم از واقعه ای نادیده گرفته شده حرف می‌زند که برای ایرانیان به عنوان محور مقاومت در منطقه بسیار مهم و حیاتی است.

او داستان عروسی یک زوج را در روستایی مرزی روایت می‌کند که همزمان می‌شود با حضور دو افسر اسرائیلی در خاک لبنان و اسارت آنان به دست جوانان این کشور. جنگ پیش بینی شده اسرائیل علیه لبنان با این اتفاق، زودتر از موعد مقرر آغاز می‌شود. سی و سه روز باعث شد که فیلم‌های سینمای مقاومت در دهه ۹۰ هرچند کم تعدادتر از سال‌های پیشین اما شجاعانه‌تر روایت کنند.

ابوزینب به کارگردانی علی غفاری

سی و سه روز باعث شد که فیلم‌های سینمای مقاومت در دهه ۹۰ هرچند کم تعدادتر از سال‌های پیشین اما شجاعانه‌تر روایت کنند ابوزینب در سی‌‍وسومین جشنواره فیلم فجر فیلم دیگری بود که بیشتر از فارسی بودن به مولفه های فرمی و محتوایی اثر جنبه عربی می‌بخشید. این فیلم به کارگردانی علی غفاری در مورد رشادت عامر کلاش است و غفاری برشی از تاریخ لبنان را پس از جنگ ۱۹۸۲ با اسرائیل و ظهور فالانژیست‌ها به صورت دراماتیک تشریح کرده است. فیلمی که روی سیاه‌ترین برش از تاریخ لبنان دست گذاشته و دلایل استقرار حزب الله در لبنان را برای مخاطب روشن‌تر می‌کند.

در ادامه فیلم هایی که جنگ منطقه را از زاویه دید لبنان روایت می‌کند، شهابی از جنس نور به کارگردانی محمد اسلاملو تولید شد. فیلمی داستانی با رگه های مستند که در سی‌ودومین جشنواره به نمایش درآمد. نیمه‌مستند بودن و همچنین ترکیب داستان در این فیلم و همراهی با یک مستندساز برای روایت ماجرا، از نقاط متمایز کننده این فیلم نسبت به دیگر فیلم‌های ساخته شده در سینمای مقاومت و روایت جنگ ۳۳ روزه لبنان است.

ریسمانی نزدیک‌تر از رگ ساخته مسعود اطیابی فیلم دیگری است که دوباره به سراغ لبنان می‌رود و داستان زندگی یک خانواده لبنانی را روایت می‌کند که در ۱۶ سال اشغال جنوب لبنان با اتفاقات و مشکلات گوناگونی دست و پنجه نرم می‌کنند.

این فیلم که در سال ۹۰ تولید شده اثری اقتباسی است که از رمانی به همین نام به نویسندگی عبدالقدوس الامین برگرفته شده است. داستان زندگی یک خانواده لبنانی در طول ۱۶ سال اشغال جنوب لبنان دستمایه این فیلم است که درواقع نگاهی به مقاومت مردم در این کشور دارد. مسعود اطیابی کارگردان اثر، برای این فیلم توانست جایزه بهترین فیلم بیداری اسلامی سی‌امین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر را از آن خود کند.

همچنین در سومین دهه پس از جنگ، فیلم‌های دیگری نیز بر پرده نقره ای سینمای ایران نمایش داده شد که محور مقاومت در منطقه را هدف می‌گرفت. فیلم‌هایی که بیشتر بر اساس داستان‌های واقعی روایت می‌شدند و تمرکز خود را بر بخش‌های ناگفته جنگ منطقه گذاشته بودند. به علاوه نقش ایرانیان در روایت این قصه ها پررنگ‌تر می‌شود و حضور موثرتری به خود می‌گیرد.

فیلم جشن تولد به کارگردانی عباس لاجوردی درباره یک خانواده سوری در دمشق ساخته شد که در شب تولد دخترشان با حمله تکفیری‌ها مواجه می‌شوند. این خانواده توسط تکفیری‌ها به اسارت گرفته می‌شوند اما دو ایرانی که برای زیارت به دمشق آمده‌اند این خانواده سوری را نجات می‌دهند. این اولین فیلم این کارگردان بود که در بخش نگاه نو سی و چهارمین جشنواره فیلم فجر نیز نمایش داده شد.

به وقت شام به کارگردانی ابراهیم حاتمی کیا

پس از این فیلم ابراهیم حاتمی کیا به سراغ سوژه دیگری درباره حضور داعش در سوریه رفت و به وقت شام را به سی‌وششمین جشنواره فیلم فجر رساند. این فیلم نقش ایرانیان در سوریه و زیر آتش داعش را به وضوح نشان می‌دهد و مخاطب را نیز با مردم آواره سوری همراه می‌کند. تخصص و کارآمدی نیروهای ایرانی در جنگ با داعش در این فیلم به تصویر می‌کشد و آن را جزو ماندگارترین آثار سینمای مقاومت در یک دهه اخیر قرار می‌دهد.

در همان سال که به وقت شام در بخش سودای سیمرغ جشنواره سی و ششم حضور داشت، امپراطور جهنم نیز نماینده دیگری از سینمای مقاومت بود که علیرغم موضوع مشابه با به وقت شام درباره گروه داعش، داستان متفاوت شکل‌گیری این گروه را روایت می‌کرد.

پرویز شیخ طادی کارگردان این فیلم که پیش تر شکارچی شنبه را درباره اشغال فلسطین توسط صهیونیست‌ها ساخته بود در این فیلم نیز دوباره با بازی علی نصیریان در نقش اصلی به جنایات خاندان آل سعود و ریشه‌های رشد و گسترش گروه داعش و جریان‌های تکفیری و افراطی در منطقه، اروپا و آمریکا می‌پردازد.

قلب رقه به کارگردانی خیرالله تقیانی‌پور

در جشنواره چهل‌ودوم و شش سال پس از رونق سینمای مقاومت در جشنواره فجر، قلب رقه به کارگردانی خیرالله تقیانی پور دوباره قرار است جریان مقاومت را در سینمای ایران زنده سازد. فیلمی که مانند نامش قلب سوریه را هدف گرفته است و آنچه می‌تواند این فیلم را از باقی فیلم‌های سینمای مقاومت متمایز کند، شکل پرداخت متفاوت و قصه‌ای کمتر گفته شده در این‌باره است تا بتواند تولیدات را درباره این موضوع مهم به جریان بیندازد.