گروه جامعه ایرنا - ۲۶ مرداد ۱۴۰۱ رییس میز ایران در سازمان جاسوسی اسراییل یعنی موساد معارفه شد؛ رسانههای غربی سعی کردند با گفتن اینکه برای نخستین بار یک زن رییس میز ایران شده، واقعیت دیگری را بپوشانند. رییس قبلی این میز که یکی از مهمترین بخشهای این سازمان جاسوسی است، پنج سال در این سمت بود اما رژیم صهیونیستی برای سه هفته این تغییر را رسانهای نکرد.
این تغییر و تحول حاشیه یک خبر بزرگتر بود؛ خبری که تا مدتها از چشم جهان پنهان مانده و رسانههای غربی تمام تلاش خود را کرده بودند که با هیاهو این خبر بزرگ را پنهان کند.
رژیم صهیونیستی در تلافی رخداد و زلزلهای که ایران به راه انداخته بود، نه فقط رییس میز ایران که همه اعضای اصلی میز را هم بیرون انداخته بود؛ به راستی چه اتفاقی افتاده بود که صهیونیستها چنین دچار نگرانی شده بودند و پشت پرده چه حادثهای رخ داده بود که این رژیم سراسیمه دست به پاکسازی زده بود؟
این گزارش، روایت بزرگترین بمب رژیم صهیونیستی است که هیچ وقت منفجر نشد؛ عملیاتی که در محافل اطلاعاتی رژیم به آن میگفتند: «عملیات بزرگ»
آغاز یک مرداد پرحادثه از تهران
اول مرداد ۱۴۰۱ وزارت اطلاعات ایران از دستگیری چند تروریست مرتبط با موساد خبر داد و روز پنجم مرداد در اعلامیهای دیگری توضیح داد که این تروریستها به کدام گروه تعلق و چه برنامهای در ایران داشتند.
بیشتر بخوانید:
درست از فردای بیانیه دوم بود که شبکه تلویزیونی بیبیسی فارسی به مخاطبین خود القا کرد چنین تروریستهایی که با موساد در ارتباط باشند، وجود خارجی ندارند! حتی خبرنگار ژیار گل خبرنگار مرتبط با رژیم صهیونیستی و گروهکهای تجزیهطلب در این گزارش چند دستگیری مختلف توسط چند نهاد امنیتی ایران را به یکدیگر مرتبط کرد تا شاید بتواند خبر اصلی را پنهان کند.
درست در همان روز شبکه صهیونیستی اینترنشنال نیز با عبدالله مهتدی سرکرده گروه کومله در مصاحبهای مدعی شد که اطلاعیه صادر شده از سوی ایران بی اساس است و افراد دستگیر شده ربطی به موساد ندارند.
اما مگر چه اتفاقی افتاده بود که ارتباط تروریستهای دستگیر شده با موساد باید انکار میشد؟ داستان این تروریستهای دستگیر شده چه بود؟
تابستان ۱۴۰۰ و طرح ریزی عملیات بزرگ
ماجرا از سال قبل از آن آغاز شد؛ تابستان ۱۴۰۰ مقر سازمان جاسوسی اسراییل یا همان موساد شاهد یک تغییر و تحول بود. رییس موساد ۶ سال این مسئولیت را به عهده داشت و حالا جای خود را به معاونش میداد؛ دیوید بارنیا از زمستان قبل که فهمیده بود قرار است جایگزین کوهن شود، برای شروع به کار خود و اثبات لیاقتش حاکم صهیونیستها به یک عملیات خارقالعاده نیاز داشت طراحی این عملیات با مهمترین بخش موساد یعنی میز ایران بود.
در این مدت یک نقطه مهم برای عملیات آینده انتخاب میشود یک مرکز حساس صنعتی در اصفهان؛ بارنیا در این مرکز حساس صنعتی انفجاری میخواهد که صدای مهیبش را همه رسانههای غربی بتوانند پوشش دهند.
بزرگترین جنگ روانی علیه ایران قرار است با یک بمبگذاری بزرگ آغاز شود این مرکز صنعتی در اصفهان همه خصوصیات لازم برای ضربه موساد را دارد؛ اصفهان از سالها پیش به یکی از مراکز مهم صنعتی از جمله صنعت هوایی ایران تبدیل شده است آن هم در شرایطی که به دلیل تحریمها ایران امکان خرید هواپیمای غیر نظامی را ندارد.
در این مرکز در اصفهان، دانشمندان ایرانی با تولید یک آلیاژ خاص به شکل نورد سعی میکنند به فناوری بدنه هواپیما برسند؛ این مرکز برای صهیونیستها ایدهآل است چون غیرنظامی است و پوشش حفاظتی سختی ندارد و در عین حال ضربه به آن متمایز است.
صهیونیستها قصد دارند سراسر چرخه تولید را منهدم کنند؛ این مرکز به یک کارخانه بزرگ مواد شیمیایی نزدیک است و موج انفجار آن میتواند مناطق زیادی را تحت تاثیر قرار دهد. طبق برنامه صهیونیستها انفجار باید در یک روز کاری انجام شود؛ روزی که مهندسان و نیروهای فنی هم در مرکز حضور داشته باشند و با حداکثر تلفات انسانی، دانشمندان متخصص ایرانی هم حذف شوند.
اما این عملیات تاریخی را چه کسی باید انجام دهد؟ پاسخ به آن را باید در خاک همسایه غربی جستوجو کرد یعنی کردستان عراق، جایی که تجزیهطلبان کٌرد لانه گزینی کردهاند.
اقلیم کردستان، صحنه بازی صهیونیستها و خوش رقصی تجزیه طلبان
نگاهی به اعترافات چهار عضو گروهک کومله که در تور اطلاعاتی ایران گرفتار شدند و در انجام ماموریت صهیونیستی خود باز ماندند. پاسخ اصلی این سوال است. اینکه چرا کومله از میان گروهک های معاند انتخاب شده نیز پاسخ روشنی دارد.
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، گروهک کومله با هدف جدا کردن کردستان از خاک ایران تاسیس شده بود، در نوروز ۱۳۵۸ در سنندج مرکز استان کردستان جنگ خونینی علیه نیروهای انقلاب به راه انداخته و در مدت ۲۸ روز کشتار وسیعی علیه مردم کرد منطقه به وجود آورده بود. در آن زمان گروهک کومله برای ایجاد رعب در میان مردم به یک ترفند خوفناک متوسل میشد سر نیروهای مخالف خود را میبریدند و در انجام این کار شهرتی سیاه پیدا کرد؛ حتی در دوران تجاوز رژیم بعث عراق علیه ایران، صدام از حمله آنان به عنوان ابزاری علیه ایران استفاده میکرد و از این گروهک تروریستی حمایتهای مالی میکرد.
در تمام این سالها این گروهک یک حامی ثابت پیدا کرده بود: رژیم صهیونیستی؛ زیرا تجزیه و تبدیل ایران بزرگ به کشورهای کوچک، رویایی است که رژیم صهیونیستی حداقل چهل سال است در سر دارد این هدف مشترک باعث شده تا گروهکهای تروریستی غرب کشور و صهیونیستها دههها دست در دست هم سابقه همکاری داشته باشد.
برای همین عجیب نبود که در زمستان ۱۳۹۹ جاسوسان اطلاعاتی میز ایران با سران این گروهک تماس گرفتند و از او خواستند از میان زبدهترین نیروهای گروهک چند تیم چهار نفره را برای انجام تست و آزمونهای پذیرش برای یک عملیات بزرگ در اختیار موساد قرار دهد.
اعضای منتخب این تیم عبارت بودند:
محمد فرامرزی (سرتیم و هدایتگر تیم)
محسن مظلوم (مسئول نگهبانی از اطراف رانندگی و پشتیبانی تیم)
وفا آذربار (برادرزاده عبدالله آذربار)؛ نفر دوم گروهک کومله که وظیفه جاگذاری بمبها را در سوله مربوطه بر عهده داشت)
پژمان فاتحی (مسئول رفع موانع و درگیر شدن با افراد در صورت بروز مشکل)
افراد دیگری هم انتخاب شده بودند و با این تصور که در اشراف اطلاعاتی ایران را ندارند، به زندگی عادی خود برگشتند تا بعداً برای عملیاتهای دیگر به موساد معرفی شوند.
تقریبا چهار تروریست منتخب قبلا عملیاتهای تروریستی متعددی از جمله مین گذاری علیه مرزبانان و شهروندان کُرد ایرانی را در کارنامه خود داشتند که قربانی این مینها معمولا کودکان و کولبران مناطق مرزی بودند.
این بار ماموریت پیش روی این چهار نفر در سطحی کاملا متفاوت انجام میشد؛ آنها باید آموزشهای خاصی را برای یک هدف دشوار میدیدند و محل آموزش هم باید جای دوردست که صهیونیستها تصور میکردند هیچیک از نیروهای اطلاعاتی ایران از وجودش مطلع نباشند، انتخاب میشد؛ جایی در یک قاره دیگر.
قاره آفریقا؛ محل آموزش تروریستها
صهیونیستها سالهاست که در آفریقا یک مافیای بزرگ قاچاق غیرقانونی عاج و الماس و دیگر اشیای گرانبها را شکل دادهاند؛ در سالهای جنگ داخلی در آفریقا، صهیونیستها با فروش سلاح و هزینه کردن دلارهای آمریکایی، از گروهکهای مختلف مسلح داخل آفریقا حمایت کردند تا در آتش اختلافات و تنازعات بدهند؛ هرچه جنگهای داخلی بیشتر میشد صهیونیستها راحتتر میتوانستند به شبکه مافیای قاچاق الماس و اشیای گرانبها توسعه ببخشند و سران قبایل مسلح را بخرند.
به تدریج رژیم صهیونیستی توانست با حمایت از ارتشهای قبیلهای در دل آفریقا یگانهای جاسوسی و آموزشی تاسیس کند تا از مهمترین مراکز حضور ماموران موساد باشند؛ مامورانی که با پوشش تاجر و جهانگرد به آن پایگاهها میروند.
آموزش انواع اقدامات تروریستی، جاسوسی، ارسال و انهدام اطلاعات
آموزش دیگری که در دوره اولیه به تروریستها داده میشد، شامل طرز استفاده از تکنولوژیهای روز مانند ویندوز قرمز و ابزارهای ارتباط امن سایبری با افسران دشمن بود. اسپیکرهای مجزای کوچکی هم همراه تروریستها بود که «مموری»ها در آن جاسازی میشد؛ جاسازی از طریق استفاده از آچارهای که در جهت معکوس حرکت میکرد بخش دیگری از آموزش کار با ابزار جاسوسی بود.
در این دوره تروریستها به طور تخصصی آموزش کار با کیت پیشرفته تغییر چهره را میبینند به طوری که بتوانند سر و صورت خود را به طور کامل با تجهیزاتی غیرعادی تغییر دهند و حتی اگر چهره آنان در دوربین ثبت میشد، به هیچ وجه قابل شناسایی نباشند.
آموزش تخصصی تیراندازی در موقعیتهای مختلف یکی دیگر از آموزشهایی بود که در دوره اولیه داده میشد؛ اسلحه اصلی آنان سلاح کمری گلاک بود که در اتریش ساخته میشد و یکی از سلاحهای مورد استفاده برای نیروهای امنیتی بیش از ۴۸ کشور جهان به شمار میرفت.
خشاب گلاک هفده گلوله نه میلیمتری در خود جای میدهد و خشابهای بزرگتری با ۲۴ یا ۳۳ گلوله هم تامین شده بود که مشخص بود برای تیراندازی متعدد به کار میرفت؛ نسخه تاکتیکی این سلاح به تجهیزات مادون قرمز و لیزری برای نشانهگیری مجهز میشود و در مجموع یکی از کارآمدترین سلاحهای کمری جهان است.
بعد از این دوره یک ماهه، هر چهار نفر به اقلیم کردستان برگشتند در تمام این مدت این چهار تروریست از هرگونه گفتوگو حتی با عزیزترین کسان خود منع شده بودند. صهیونیستها تهدیدکرد بودند که هرگونه درز اطلاعات به خانواده حتی منجر به مرگ اعضای خانواده آنان خواهد شد.
روندا و دومین دوره آموزشی تروریست ها
پس از مدتی این چهار نفر برای دوره تخصصی دوباره راهی یک اردوگاه در آفریقا شدند این بار در کشور رواندا. بر اساس اعترافات اعضای این تیم تروریستی در روآندا یک ماکت از مرکز صنعتی اصفهان بر اساس نقشه ماهوارهای ساخته شده بود؛ درست مثل کارخانهای که قرار بود بمب گذاری انجام شود.
این چهار تروریست هر روز بارها و در مجموع بیش از ۷۰ بار در این ماکت عملیات اصلی را تمرین میکردند. به آنها گفته شده بود آنقدر تمرین میکنید که کار در این کارخانه خیلی برایتان راحت باشد.
ابتدا تروریستها باید آژیر خطر کارخانه را تحت کنترل درمیآوردند و سپس راههای ورود و خروج به کارخانه را کاملا کنترل میکردند. بخشی از این مرحله نیازمند تجهیزات الکترونیکی داشت که میتوانست آژیر و درهای اتوماتیک را تحت کنترل درآورد.
در کنار در اصلی کارخانه، مکانهایی برای جاسازی هشت بمب بزرگ مشخص شده بود؛ این هشت بمب از یک تکنولوژی کاملا جدید و ناآشنا استفاده میکرد که با وجود اندازه نسبتاً معمول و قابل جاسازی میتوانست انفجاری چند برابر حد طبیعی ایجاد کرده و کارخانه و محیط اطراف را در یک چشم بهم زدن از روی زمین محو کند.
البته بعد از عملیات تجهیزات باقیمانده را هم با یک اسپری خاص نابود میکردند که روی اسناد و ابزارها افشانده میشد و این وسایل را به شکل یک توده بیشکل و خمیر مانند درمیآورد تا ردی از تکنولوژی به کار رفته در این عملیات به جا نماند.
بالاخره این مرحله از تمرینات بعد از یک ماه به پایان رسید؛ چهار تروریست به اقلیم کردستان برگشتند تا منتظر خبر جدید بمانند.
در همین زمان دیوید بارنیا رسما جایگزین یوسین در موساد شد؛ او از ۱۹۹۶ میلادی فرماندهی واحدهای عملیاتی در داخل و خارج اسراییل را بر عهده داشت. بارنیا در قدم اول فرشاد مسئول مستقیم تیم عملیاتی را کنار گذاشت و بهزاد افسر اطلاعاتی نزدیک به خود را مامور مستقیم این عملیات کرد.
سفر به تانزانیا و یک دیدار غیرمنتظره با رییس موساد
اعضای این تیم چهار نفره در بهار ۱۴۰۱ برای آخرین بار به تانزانیا یکی دیگر از کشورهای آفریقایی رفتند تا آخرین آموزشها را انجام دهند؛ در آنجا بود که متوجه حضور یک مهمان ویژه شدند؛ مهمانی که در واقع میزبان اصلی این چهار نفر بود؛ دیوید بارنیا که به تازگی به ریاست موساد رسیده بود.
او حالا شخصاً به آن پایگاه آموزشی آمده بود تا با صحبتهایش به تروریستها روحیه داده و آنان را به موفقیت عملیات دلگرم کند. او کاملا امیدوار بود که در اولین عملیاتش علیه ایران که اسمش را عملیات بزرگ گذاشته بود به یک موفقیت بزرگ هم میرسد. در این دوره نقشهها برای آخرین تغییرات در محل انجام عملیات دچار تحولاتی شده بود و دوره بیشتر یادآوری بود.
همزمان با آخرین دوره آموزشی در تانزانیا، افسران موساد با فردی به نام آزاد در اقلیم کردستان و فردی به نام امید در غرب ایران هماهنگیهای لازم را انجام دادند. آزاد این چهار تروریست را باید به مرز می رساند.
آغاز انتقال تروریستها و تجهیزاتشان به خاک ایران
کولبرهای ناآگاه همیشه از سوی سردستههای آگاه خود مورد سوءاستفاده قرار میگیرند. سوءاستفاده بیشتر از سوی سرکردگان قاچاقچی که کولبرها را هدایت میکنند، انجام میگیرد. یکی از سوءاستفادههای رایج از کولبرها قاچاق کالاهای غیرقانونی مانند اصلاح یا تجهیزات بمب است که برای تروریستها و گروههای خلافکار در داخل ایران کاربرد زیادی دارد اما گاه به جای تسلیحات برای تروریستها این خود تروریستها هستند که با کولبرها وارد ایران میشوند.
این بار نیز در مرز، کولبری به نام آزاد این چهار تروریست را در بین کولبرهای دیگر از پیچ وخم کوهستان ایران عبور داد؛ به هر یک از این چهار نفر وسایل شخصی نیز تحویل داد. برای این افراد کارت ملی طوری جعل شده بود که در صورت استعلام اطلاعات آن شبیه به اطلاعات شهروندان واقعی تایید میشد و هیچکس به جعلی بودن آن شک نمیکرد.
برای تکمیل مدارک کارت بانکی جعلی هم در میان تجهیزات وجود داشت که اگر ماموران امنیتی به هویت آنان شک کرده و مدارکشان را بررسی می کردند، با دیدن کارت بانکی از هویت آنان مطمئن می شدند.
کوچکترین جزییات ایمنی در این عملیات بررسی و برایش طراحی شده بود تمام این وسایل همراه با خود تروریستها در اختیار آزاد قرار گرفته تا آنان را از مرز عبور دهد طوری که به زعم خودشان از دید نیروهای مرزبانی ایران پنهان بمانند.
آزاد در سمت عراقی مرز زیر نظر سرکردهای به نام سعید بود و از سوی مرز ایران زیر نظر سرکرده دیگری به اسم امید قرار داشت. آزاد تروریستها و تجهیزات آنان را در این طرف مرز و در یک نقطه امن به امید تحویل داد و امید نیز آنان را به خانه امن منتقل کرد.
صبح روز بعد طبق فرمان ماموران موساد این چهار نفر به دو گروه دو نفره تقسیم شدند؛ گروه اول به طور مستقیم وارد اصفهان شد اما گروه دوم در همدان و ساوه چند ساعت توقف کرد و سپس راهی اصفهان شد.
حالا پشتیبانهای عملیات باید یکی یکی ظاهر شوند؛ اولین پشتیبان فردی بود که تحت پوشش اجاره خانه برای جهانگردان خارجی یک خانه را برای آنها اجاره کرده و کلید را پشت پلاک گذاشته بود.
این چهار نفر در خانه مستقر شدند و حالا باید در یکی از پارکینگهای اصفهان به کمک پشتیبان بعدی دو خودرو برای تردد تحویل میگرفتند. در واقع او پشتیبان شده بود تا به اسم خودش ماشینها را خریداری کرده و در اصفهان تحویل تروریستها بدهد.
بعد از تحویل خانه و خودرو، حالا باید تلفنهای همراه را هم تحویل میگرفتند؛ آنان برای هر کاری از یک تلفن جداگانه استفاده میکردند. هیچ یک از این سه گروه یعنی کسانی که خانه، خودرو و تلفنها را فراهم کرده بودند از ارتباط این افراد با موساد خبر نداشتند اما به طمع پول حاضر شده بودند دست به کارهای غیرعادی بزنند.
اما پشتیبان بعدی کاملا با افسران موساد هماهنگ بود. راننده نیسان که پیشاپیش خانواده خود را از کشور خارج کرده بود و برای روز عملیات بلیت پرواز خارجی گرفته بود؛ او باید از یکی از شهرهای کوچک استان اصفهان تعدادی مبل و اسپیکر بزرگ و چند ابزار را به یکی از مناطق اصفهان میرساند.
برنامه اصلی این بود که این افراد فقط بمب گذاری کرده و سپس این بمبها به وسیله ماهواره فعال شود.
تا اینجا این کار همه چیز بینقض و طبق نقشه پیشرفت هر چهار نفر در نقطه مورد نظر مستقر شده و بمبها را هم دریافت کرده بودند؛ تنها یک مرحله از کار مانده بود و آن جاگذاری بمبها در داخل مرکز حساس صنعتی بود.
آغاز عملیات و دستگیری همه تروریستها
علاوه بر رییس موساد که از نزدیک تحولات را بررسی میکرد، جاسوسان موساد حتی روی تیتر خبر عملیات بزرگ در ایران کار میکردند تا رسانههای جهان این خبر را به نقل از منابع آگاه منتشر کنند. وقتی شروع عملیات فرا رسید، روی دستگاه ویندوز قرمز برای چهار تروریست مستقر در اصفهان دستور آغاز عملیات در دو گروه جداگانه صادر شد.
با صدور این فرمان، حافظان امنیت در ایران حالا باید اقدام به دستگیری میکردند. بقیه اعضای تیمهای پشتیبانی که در تهیه تجهیزات کمک رسانده بودند نیز یکی پس از دیگری بازداشت شدند. در تمام این مدت صهیونیستها متحیر مانده بودند که چه اتفاقی افتاد از کجا ضربه خوردند. در راهروهای موساد همه با شک و تردید به یکدیگر نگاه میکردند.
زلزله در ارکان موساد آغاز شد و همه میدانستند معنای این ضربه چیست. بلافاصله پس از ضربه، دیوید بارنیا که به جای افتخار یک لکه ننگ در کارنامه آغاز کارش به جا گذاشته بود، رییس میز ایران در موساد را که ۶ سال در مقامش بود، برکنار کرد.
رسانههای غربی تا سه هفته خبر برکناریها در مسکوت نگه داشتند تا بالاخره این خبر را به شکل خبر انتصاب نخستین زن رییس میز ایران در موساد پخش کنند.
با شکست عملیات بزرگ موساد، وزارت اطلاعات در دو بیانیه ماجرا را برای شهروندان ایرانی روشن کرد و از دستگیری شبکهای از سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی در کشور خبر داد.
بر اساس اطلاعیه وزارت اطلاعات شبکهای از عوامل سازمان جاسوسی تیم صهیونیستی که از طریق یکی از کشورهای همسایه با عوامل سازمان جاسوسی تروریستی موساد در ارتباط بوده و از اقلیم کردستان وارد کشور شده بودند در عملیات چند مرحلهای و پیشدستانه سربازان نام امام زمان(عج) به دام افتادند.
بلافاصله بیبیسی فارسی و اینترنشنال و سایر رسانهها دست به کار شدند تا خبر پیروزی سربازان گمنام امام زمان(عج) را محو کنند. عبدالله مهتدی سرکرده این گروه در مصاحبهای با اینترنشنال هر نوع ارتباط بین کومله و موساد را کتمان میکرد.
اما سوالی که برای صهیونیستها بی پاسخ ماند، این بود که آیا این عملیات و همه افسران در ایران از همان لحظه شروع در تور اشراف اطلاعاتی ایران قرار داشتند؟ آیا تروریستها در تمام مدتی که در منزل امن خودشان در اصفهان بودند باز هم زیر نظر سربازان گمنام رصد میشدند؟ و یا در تمام مدتی که تروریستها در خیابانهای اصفهان مطابق دستورالعملهای افسران موساد با تغییر قیافه راه میرفتند، دوربینهای امنیتی ایران آنان را زیر نظر گرفته بودند؟
افتضاح بزرگتر برای صهیونیستها این بود که در جریان همین عملیات بخش بزرگی از شبکه جاسوسی آنها در منطقه برای سازمانهای اطلاعاتی ایران آشکار شد؛ برای همین بود که دیوید بارنیا بعد از شکست عملیات بزرگ تمام میز ایران را کنار گذاشت چون رژیم اشغالگر قدس دیگر نمیتوانست نسبت به سلامت امنیتی هیچ یک از کارکنان این نیز مطمئن باشد.
حتی این احتمال هم میرفت که خود بهراد یا یکی از افسران نزدیک به او در پوشش فرماندهی عملیات از منابع اطلاعاتی ایرانیها بوده باشد.
با شکست بزرگ، رخنه کردن ترس و وحشت در عمق موساد فقط به میز ایران محدود نماند هراس بزرگتر اما از آن کلیت رژیم صهیونیستی است که با این میزان از نفوذ ایران در عمق موساد نمیتواند از آینده موجودیت خود مطمئن باشد و این همان عملیات بزرگی است که سربازان گمنام امام زمان(عج) با لطف خداوند و توسل به خاندان عصمت و طهارت توانستند در عمق را اجرا کنند.
تاوان وطن فروشی و همکاری با صهیونیستها
حدود ۱۸ ماه پس از شکست مفتضحانه «عملیات بزرگ»، صبح روز دوشنبه نهم بهمن ۱۴۰۲ حکم اعدام چهار عضو تیم عملیاتی سازمان جاسوسی رژیم صهیونیستی اجرا شد؛ این افراد نه تنها با گروهک تروریستی کومله مرتبط بودند و در اعترافات خود به این نکته اذعان داشتند، بلکه عامدانه و آگاهانه قدم در مسیر صهیونیست ها گذاشتند و با شبکه های جاسوسی که به دنبال براندازی جمهوری اسلامی ایران هستند، هم پیمان شدند.
آنان میدانستند که قدم در چه راهی گذاشتند؛ آگاهانه خیانت به ایران و اقدام تروریستی برای موساد و اسرائیل را در پیش گرفتند و بر خلاف آنچه در رسانههای معاند و وابسته به صهیونیستها القا میشود، به هیچ عنوان زندانی سیاسی نبودند.
پس از اتمام تحقیقات مقدماتی در دادسرا، جمعآوری ادله و مستندات، احراز جرم و تفهیم اتهام به هریک از متهمان، پرونده آنان برای صدور رای به دادگاه انقلاب اسلامی ارجاع شد و این دادگاه این عناوین اتهامی را برای آنان تشخیص داد:
الف) همکاری اطلاعاتی به نفع رژیم غاصب صهیونیستی
ب) تشکیل و مدیریت گروهک تروریستی با هدف برهم زدن امنیت کشور
پ) عضویت گروهک تروریستی با هدف برهم زدن امنیت کشور
بر اساس رای دادگاه با توجه به محتویات پرونده، اقرارهای متهمان و مستندات موجود و همچنین شیوه ارتکاب جرم و آثار زیانبار اقدامات آنها با ملاحظه بستر وسیع و عمق جنایت و آگاهی متهمان از اهداف و آسیب به امنیت مردم با استناد به مواد قانونی مربوطه هریک از متهمان را به مجازتهای زیر محکوم کرد:
- بابت همکاری با رژیم صهیونیستی به استناد ماده ۶ قانون مقابله با اقدامات خصمانه رژیم صهیونیستی علیه صلح و امنیت، که هرگونه همکاری اطلاعاتی یا جاسوسی به نفع رژیم صهیونیستی را در حکم محاربه و افساد فیالارض اعلام کرده است به «اعدام»
- بابت تشکیل دسته تروریستی به تحمل ۱۰ سال حبس تعزیری
- بابت عضویت در گروهک تروریستی کومله به تحمل ۵ سال حبس تعزیری و ضبط اموال کشف شده از متهمان
از آنجا که رأی صادره قابل فرجامخواهی بود، وکلای تسخیری متهمان درخواست فرجامخواهی کردند و پرونده جهت رسیدگی مجدد به دیوان عالی کشور ارجاع شد. شعبه رسیدگیکننده به پرونده در دیوان عالی کشور، پس از تشکیل جلسه و ملاحظه اوراق پرونده و نظریه کتبی دادیار دیوان عالی و باتوجه به اینکه وکلای مدافع و متهمان، ایراد و اشکال موثری که بتواند براساس حکم صادره، خدشه و خللی وارد کند تا موجب نقض رای شود، ابراز نکردند، بزهکاری و افساد فیالارض چهار متهم اصلی پرونده را محرز دانست و ضمن رد فرجامخواهی متهمان، حکم صادره از دادگاه انقلاب مبنی بر اعدام چهار متهم را تأیید کرد.