به گزارش خبرنگار فرهنگی ایرنا، کاخ جشنواره چهل و دوم فیلم فجر در حالی قدم به «آغاز شد» اکران ها گذاشت و میزبان صدها منتقد و رسانه ای و عوامل ایرانی و حتی سبزه پوست گشاده روی بنگالی شد، که اثر چندانی از رنگ و رخ این رویداد بر چهره نداشت.
کارها طبق روال همیشه مشابه، دقیقه نودی شده و توفیقش همچنان حاصل نشده بود، پوسترهای چندانی از جشنواره بر دیوارهای لابی مرکز همایشها خودنمایی نمیکرد و غرفههایی که برای رسانهها تعبیه شده بود، هیچ سروشکلی نداشت مسأله ای که گریبانگیر ساعت اکران ها و تاخیر حدود نیم ساعت زنجیروار تا پایان شب هم شد.
در ادامه اما روند بهبود خیلی سریع سرعت گرفت بهطوریکه تا قبل از غروب، هم کار نمای داخلی لابی تمام شده بود و هم غرفهها و استودیوها، با تجهیز شدن، کار خود را آغاز کردند.
فیلمهای روز اول چهلودومین جشنواره فیلم فجر در کاخ جشنواره برج میلاد همه آبستن غم بودند. نخستین اثر که فتحباب جشنواره امسال شد، به معضل فقر و نداری و آسیب های آن در کشوری متعلق به شرق آسیا یعنی بنگلادش می پرداخت که با توجه به غریبه بودن بستر جغرافیایی قصه، کمی القای اغراق به مخاطب می داد و توجه را به این سمت می برد که کارگردان بیش از حد برای اثرگذاری و تلنگر بر احساسات مخاطب، سیاه نمایی داشته است.
تلاش کارگردان برای نمایش افراطی آدم های سفیدی که همچنان در شرایط فقر شدید مثبت مانده و همچنان هم اتفاق خاصی رخ نمی دهد تا مخاطب را در جایی غافلگیر کند و داستان را به سمت یک پندآموزی نخ نما شده منقضی می برد. قصه ای که نیازی به لوکیشن بیگانه نداشت و می توانست در کشور خودمان هم موضوعیت داشته باشد اما فرای این موارد، پاک و نجیب ماندن فرشته میان فضای بی در و پیکر و دور از منطق اجتماع نمایش داده شده و عشق ساده او و امجد و صمیمیت با دیطا و مادرش، قشنگی هایی هم داشت که به مخاطب حس لطیفی می بخشید.
حضور بازیگران بنگلادشی دروغ های زیبا در کاخ جشنواره هم البته از قشنگی های دیگر راجع به این اثر بود.
دومین اکران روز نخست به شکار حلزون اختصاص یافت؛ اثری که علاوه بر قصه نهچندان قوی، انتخاب بازیگران مناسبی هم نداشت، میمیک مثبت مرحوم حسام محمودی که با کاراکتر منفی پسر دکتر همخوانی زیادی نداشت و حسین پاکدل در نقش قاضی بازنشسته که نتوانسته بود با مخاطب ارتباط بگیرد، در این اثر هم ترجیح کارگردان بهکارگیری شخصیت های صرفا سفید و سیاه بود و همچنان به روال اکثر آثار سینمایی ما فاقد شخصیت های خاکستری.
تمام قصه به جز یکی، دو صحنه کوتاه در یک لوکیشن ثابت می گذرد که اثر را بیشتر شبیه یک فیلم کوتاه کرده است تا بلند سینمایی. اما شکار حلزون قشنگی هایی هم در دل روایت دارد، دیالوگی که بین دکتر و قاضی بازنشسته (حسین پاکدل) رد و بدل می شود و دکتر در جایگاه جامعه او را به چالش صحت قضاوت هایش می کشد عاقبت قاضی و فرزند ناخلفی که می تواند کفه سنگین را در درست یا غلط بودن عقاید و رویه رفتاری قاضی مشخص کند، آتش زدن حاصل یک عمر قضاوت های قاضی و غیره که بی اعتقاد راسخ به آنها نبود و بازی خوب نیره را می توان از مثبت های این اثر برشمرد هرچند که مخاطب تا لحاظ پایانی فیلم، همچنان منتظر یک قصه غافلگیری بود و چنین اتفاقی نیفتاد.
اثر سوم روز اول جشنواره اما فیلمی ترکیبی در ژانر کمدی، اجتماعی و درام بود. اثری که از سوی اهالی رسانه و مخاطبان تا حدودی انگ سفارشی خورد. قصه ای که به رغم تصور موفقیت به لحاظ حضور بازیگرانی حدودا چهره همچون سینا مهراد، پردیس احمدیه، فرهاد آییش و گوهر خیراندیش در ارتباط گیری با مخاطب به توفیق چندانی دست نیافت.
دو روز دیرتر همزمان به معضلات جورواجور اجتماعی سر می زد و تلاش داشت در یک روایت، حرف ها و هشدارهای مختلف آموزنده ای بدهد؛ از جدی گرفتن بچه دار شدن تا عاقبت نزول گیری و اعتماد بی پایه به وکیل و وجود خرافات سنتی و فشارهای گهگاه غیرمنطقی والدین و قبح سقط و ...
دو روز دیرتر زیادی به سمت یک اثر آموزشی متمایل شده بود و این مخاطب را میان وجه کمدی ماجرا و درام سرگردان میکرد اما با این حال آنچه این اثر را در سبد قضاوت منصفانه تر قرار می دهد اکران آینده سراسری آن بر پرده سینماهاست.
اما آخرین اثر اکران شده شب نخست میلاد، ظاهر فیلمی ساخته شده در شمال کشور است که بن مایه اش، روایتی کلیشه ای از عشق است. عشق ظاهر پسر سربازی که جرات مطرح کردن عشقش را ندارد و تا نیمه فیلم به یکنواختی این عدم توان می گذرد و نمایش زندگی پیرمرد و پیرزنی که زندگی آنها در تک اتاقک گلی بالای تپه، کمی غیرمنطقی می نماید.
اولین ساخته بلند عامری که تولیدات قبلی اش در قالب فیلم کوتاه بوده در نهایت فاصله چندانی در پرداخت و روایت با همان آثار کوتاه ندارد و قصه به صورت حوصله سر بری به سر می رسد.
نخستین روز جشنواره با اکران این چهار اثر میان هیاهوی اهالی رسانه و آسمان برفی میلاد و کاج های برفک زده اش به خاتمه رسید تا کاخ به خواب رود و مهیای روز دوم شود.
البته این روز، خالی از حواشی نیز نبود. از تعویق اکرانها گرفته که سبب شد تا هر فیلم، تقریبا با ۴۰ دقیقه تاخیر پخش شود تا عصبانی شدن اصغر نعیمی که به دلیل نداشتن کارت، اجازه ورود به سالن نمایش فیلمش را به او نمیدادند.
همچنین در روز نخست جشنواره، درددلهای الناز شاکردوست که برای فیلم بیبدن به پردیس کورش رفته بود، توجه مخاطبان بسیاری را به خود جلب کرد.
روز نخست جشنواره فیلم فجر، سرشار از خبر بود و تنور آن را حسابی گرم کرد تا با این رخدادها، به سراغ روز دوم و اتفاقات آن برویم.