جدیدترین ساخته حسین نمازی، با الگوبرداری کامل از فیلم قبلی این کارگردان ساخته شده است. شادروان؛ فیلم لوباجتی که توانست با فروش بسیارخوب خود، سودآوری مناسبی برای طرفهای تولید و اکران داشته باشد. حالا احتمالا این عامل، انگیزهای شد تا کارگردان، با الگوبرداری مستقیم و صریح از روی شادروان، به سهسوار برسد.
در شهسوار، دو نیمه داستانی متفاوت وجود دارد؛ نیمه نخست که به مخفی کردن مرگ داشی مربوط است و در نیمه دوم، بحث گرفتن دیه پیش میآید. فیلمنامه تا همین مرحله سیناپس، خوب پیش میرود اما نتوانسته هسته روایی خود را با این دو نیمه، پروال کرده و به داستانی گیرا برسد.
فیلم ظاهرا اثری کمدی است اما تمام بار کمیک فیلم روی چند تکهپرانی نهچندان جذاب سوار است که نمیتواند آن اثرگذاری حداقلی را بر روی مخاطب داشته باشد. حتی داستان در ورود به مباحث فرعی و داستانکها نیز مقاومتی عجیب از خود نشان داده و ترجیح میدهد همین خط صاف روایی را به سرمنزل خود برساند.
رمزگشایی کارتونی فیلم که در شادروان با خالی بودن حساب پدر، در ذوق میزد و فرآیندی ضددرام بود، حالا اینجا در شهسوار با کودکانهترین شکل ممکن تکرار شد تا مطمئن باشیم که اندیشه چندانی پشت این سوژه و تحلیل آن وجود ندارد.
نکته عجیب آنکه وقتی فیلم به دلایلی چون سودآوری ساخته شده، چرا نویسنده و کارگردان باید بر روی چنین سوژه سختی که در حلبیآباد میگذرد سرمایهگذاری کرده و نتواند از این محیط مستعد، حداقل آن خنده ذاتی را بگیرد. شهسوار به اندازهای در جهت عکس این فرآیند حرکت میکند که به زحمت بتوان به آن عنوان فیلم کمدی را اطلاق کرد.
در این نقطه، باید برای حسین نمازی نگران بود. کارگردان مستعدی که با آپاندیس، شروع خوبی را در سینما تجربه کرد و در ادامه با شادروان، غافلگیریهای بزرگی را رقم زد. اما حالا انتخاب این سوژه و گونه، مسیر انحرافی کارنامه کاری اوست که حیثیت حرفهای وی را نشانه گرفته است. آنچه مسجل است آنکه شهسوار هیچ دستاوردی برای نمازی و دیگر عوامل این فیلم ندارد.