داستان فیلم نو و غیرتکراری است: عشق یک کارگر ساختمانی به سینما و نوشتن فیلمنامه هایش توسط دوست کارگر دیگرش چون سواد ندارد! یک گروه پنج نفره که عشقشان سینما است و شغلشان کارگری.
خط داستان جای پرداخت شخصیت های مختلف را داشت اما عملا در فیلم با یک مشت تیپ و نه شخصیت پرداخت شده روبهروییم که بیننده نه با آنها همذات پنداری می کند و نه به کارهای خنده دارشان می خندد.
جلیل نمونه تکراری و نخ نما شده جوان آرزومند شهرستانی است که قرار است لهجه اش بیننده را بخنداند. توجه کنید که اگر جلیل ترک زبان نبود و از هر دیار دیگری بود تغییری در روند داستان حاصل می شد؟ خیر.
التفات و شهباز و ایوب و بایرام و سایرین هم همین طور. ترک زبان بودن حیدر پدر هم گویا به این دلیل است که قرار بوده از اول رضا ناجی نقش او را به عهده بگیرد و اینجاست که ادا درآوردن های فاطمه مسعودی فر برای ایفای نقش همسر جلیل ناکام است و حسابی توی ذوق می زند. باقی شخصیت پردازی های داستان هم از این دست هستند: یک زن فداکار که عاشق است و به خاطر شوهرش حاضر است نان خشک بخورد، پدری که منطق سرش نمی شود و لجباز است، لاتی که یکهو عاشق می شود و سربه راه و عاقبت به خیری که در انتظار همه اشخاص داستان وجود دارد.
داستان روایت کلاسیک دارد و ارکان این گونه روایت در داستان تا حدودی رعایت شده است: نقطه عطف و ماجراهای پیش برنده داستان هم به درستی در جای خود قرار گرفته اند اما بی رمقند و آن قدر پرداخت ضعیف دارند که واقعا برای بیننده مهم نیست جلیل از کجا قرار است پول ساخت فیلم خود را در بیاورد یا اصلا چه اهمیتی دارد که ناصر لات به راه راست هدایت می شود و اصلا چه مهم است که این فیلم بر اساس واقعیت است یا خیر؟ برخی سکانس های فیلم خوب از کار درآمده اند مثل جایزه گرفتن جلیل در جشنواره فجر و مجری که قرار است بیننده را یاد حسین پاکدل بیندازد و البته که موفق هم بوده و سکانس های مربوط به حضور رضوانی ممیز ارشاد با بازی خوب امید روحانی.
اما بقیه شوخی ها مثل جمله «ارسلان عرق خورد» و «فیلم بازی کرد» حیدر در هر جمعی برای جلوگیری از سینماگر شدن جلیل گرفته تا شوخی های کلامی ناصر و دیگران.
صحنه آرایی و گریم در خدمت فیلم هستند و بازی ها کاملا به دو دسته تقسیم شده اند: یا خوب هستند یا بد! تورج الوند تمام تلاشش را به کار برده و می توان گفت که در این زمینه موفق هم بوده است، رضا ناجی که همان همیشگی است، حسین عابدینی و بهنام تشکر و امید روحانی هم نقش را از کار درآورده اند، اما مسعودی فر و برق نورد واقعا در نقش های خود بسیار ضعیف ظاهر شده اند. هردو گویش خاصی دارند که اتفاقا هر دو به یک اندازه در ادای آن ناکارآمد ظاهر شده اند و یک بازی بیرونی تکراری را به نمایش می گذارند.
به هر روی طاهر فر در تجربه نخست می تواند نمره قبولی را کسب کند و بیننده را امیدوار کند که در آثار بعدی خود بهتر و خیره کننده تر ظاهر شود.