اینکه فیلمساز بخواهد قصه عاشقانهای را در دل جنایتهای داعش روایت کند و به لحاظ استراتژیک بخشی از رشادت های فرماندهان ایرانی در منطقه را در این بستر به تصویر بکشد با توجه به شرایط موجود فیلمسازی در سینمای ایران، اگر این فضاسازی ها غیر قابل باور شود، اگر اعتقاد پشت عمل چاشنی کار نباشد، پرداختن به سوژه های این مدلی به کاریکاتور تبدیل می شود.
اما خیر الله تقیانیپور و تیم همراهش با اشراف کامل بر موقعیت و فضاسازیهای باورپذیر یک غیر ممکن را به درستی و خوبی ممکن کردند. فیلم کارگردانی سرپا و جانداری دارد، التهاب در موقعیت را با بهرهگیری از فنون اصولی در کارگردانی و بهره گیری درست از دستاوردهای فنی با یک طراحی صحنه درخشان و لوکیشن های مرتبط با محوریت قصه، فیلمبرداری خوش رنگ و لعاب و بهره گیری از جلوه های بصری قابل باور فیلم ساختند که این درک عمیق و آگاهی نسبت به این اصول برای یک فیلمساز اول ستودنی و قابل تقدیر است. فیلم به لحاظ تولیدی، فیلم سختی است.
قلب رقه یک بازیگر زن به اسم شادی مختاری دارد که در جدی ترین حضورش در مقام بازیگر زن حضور تازه دارد و با تسلط بر لهجه و گویش عربی از عهده نقش بیرون می آید، بیشتر بازی این بازیگر با چشمها است و زیر پوشیه عربی و این امکان محدودیت های برای بازیگر ایجاد میکند و نقش سختی را به عنوان یک بازیگر زن در جهان مردانه فیلم ایفا می کند. او قطعا یکی از نامزدهای نقش اول زن سیمرغ باید باشد که اگر چنین نشود قطعا هیات داوری سختی های این نقش را نادیده گرفته است.
در مقابل شهرام حقیقت دوست هم در مقام بازیگر حضور ویژه ای دارد و توانسته است نقش باور پذیری را بعد از مدت ها ایفا کند و به جد می توان گفت، جای او در این مدت در سینما خالی بود، بازیگری است که ظرفیت های ویژه ای دارد.
قلب رقه فیلم مهمی در سینمای ایران است و باز هم تاکید میکنم که تجربه تئاتری کارگردانش بر این مهم می افزاید و با ادبیات روان تر شاید به توان گفت که این بار تئاتر به کمک سینما آمده است برای خلق میزانسن های درست و جدی تر در مدیوم سینما که این هم به عقبه کارگردانش باز میگردد.