تهران- ایرنا- «بهشت تبهکاران» به همان مشکل تاریخی آثاری از این دست مبتلا شد که ترافیک تردد آدم‌های بسیار و مهندسی دیالوگ‌گویی آنها، وجه تمرکز بر هسته مرکزی داستان را الکن کرده و مخاطب را خیلی زود نسبت به تماشای ادامه فیلم دلسرد می‌کند.

ساخت فیلم با موضوعاتی چون حوادث ملتهب انقلاب، همواره کاری دشوار در سینمای جهان به حساب می‌آمده است. این‌گونه آثار به لحاظ محتوایی، تلفیقی از خط‌وربط‌های چند گونه سینمایی به حساب می‌آیند و به همین دلیل باید نهایت تبحر در نگارش و موقعیت‌سنجی فیلمنامه‌های این آثار لحاظ شود.

بهشت تبهکاران دقیقا از همین ناحیه ضربه می‌خورد؛ درست مانند خائن‌کشی مسعود کیمیایی که با همین سوژه ساخته شد و هر دو فیلم نیز با شاخص‌هایی مشترک، در اکران‌های جشنواره‌ای خود، به سرنوشتی مشابه یکدیگر دچار شدند.

نخستین نکته‌ای که در بهشت تبهکاران و خائن‌کشی به چشم می‌خورد، وفور انسان‌های بی‌ربطی است که نمی‌توانند از ابتدا، نقش و اهمیت جایگاه خود را در داستان به مخاطب تحمیل کنند. داستان برای اینکه بخواهد فساد سیستماتیک را نشان دهد، ناچار است دست به دامان اهرم‌های روایی جنایی و امنیتی شود و در این میان مجبور می‌شود تا از شخصیت‌های بسیاری رونمایی کند. بنابراین یکی از شاخصه‌های ظاهری چنین آثاری، ترافیک آدم‌هایی است که در پس‌زمینه دیالوگ‌هایی غامض، می‌خواهند به مخاطب بفهمانند که با موضوعی پیچیده و امنیتی مواجه هستند.

در همین مرحله، ارتباط مخاطب با فیلم قطع می‌شود. رفت‌وآمدهای آدم‌های باربط و بی‌ربط به داستان، تشتتی فکری برای مخاطب پدید می‌آورد که اجازه ارتباط گرفتن با اثر را ایجاد نمی‌کند. متاسفانه فیلم کارگردان پیشکسوتی چون مسعود جعفری‌جوزانی، از همین ناحیه ضربه می‌خورد؛ هم‌چنان‌که فیلم کیمیایی نیز دچار همین التهاب شد و اجازه ارتباط گرفتن با مخاطبش را در جشنواره فجر نداد.

طبق این قاعده، آدم‌های اضافی در فصول پایانی فیلم حذف می‌شوند که این اتفاق در بهشت تبهکاران، پس از مرگ دهقان (پژمان بازغی) رقم می‌خورد و متاسفانه این اتفاق دیرهنگام، گشایشی را در میسر رضایت بیشتر مخاطب رقم نمی‌زند. البته باید به این نکته اعتراف کرد که فیلم جوزانی به‌نسبت خائن‌کشی، از سهولت کلامی بیشتری بهره‌مند بوده و ارتباطات داستانی، از پیچیدگی‌های دراماتیک کمتری برخوردار است که همین اتفاق سبب شد تا نخ ارتباط مخاطب با این فیلم، به‌کلی قطع نشود.

فارغ از این اسلوب ساختاری، زیرساخت‌های فنی، از استانداردهای خوبی برخوردار بود و حتی در برخی پارامترها نظیر فیلمبرداری و طراحی صحنه، از آن چیزی که انتظار می‌رفت نیز فراتر عمل کرد تا با فیلمی مواجه باشیم که اگر آن مشکل تاریخی آثاری این‌چنینی را کنار بگذاریم، با کار قابل‌قبولی طرف باشیم که می‌تواند در شان کارگردان پیشکسوتی چون مسعود جعفری‌جوزانی باشد.

اتفاقی که اگر در اکران عمومی به کمک تدوین، کمی چابک‌تر شود، می‌تواند تاحدودی زمینه ارتباط بیشتر مخاطب را فراهم آورده تا آنها به جای چندبار تماشای این فیلم، با یک بار دیدن، بتوانند به نوع ارتباط‌ها و انگیزه‌های آدم‌های فراوان فیلم پی ببرند.