تاریخ انتشار: ۱۲ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۰:۲۷

تهران- ایرنا- «آنتیگونه و دو داستان ترکیبی از برداشت برتولت برشت» از آنتیگونه سوفوکل بر اساس ترجمه فریدریش هولدرلین از این تراژدی یونانی به همراه دو داستان دیگر از آلفرد دوبلین و رالف هوخهوت است.

به گزارش خبرنگار کتاب ایرنا، نمایشنامه‌ «آنتیگونه» حدود ۴۴۱ پیش از مسیح بر صحنه رفت، این نمایشنامه تا جایی مورد توجه قرار گرفت که موجب انتخاب سوفوکل به عنوان یکی از ۱۰ قاضی مهم سال شد. شاید بتوان گفت آنتیگونه بیش از هر اثر یونانی دیگر مورد اقتباس قرار گرفته است.

سه روایت از آنتیگونه در یونان باستان وجود داشته، اما آنچه به جا مانده، تراژدی سوفوکل است که تفاوت‌هایی با روایت ائوریپیدس دارد (از این‌ مورد آخر اطلاعاتی نادقیق و غیرمستقیم داریم.) طبق روایت سوفوکل، آنتیگونه دختر اویدیپوس (شاه تِبِس یا تِبای) و یوکاستا یا اپیکاسته، و خواهر اتئوکلس و پولونیکس و ایسمنه بود. پدر، پس از گناهی ناخواسته، تن به تبعید می‌دهد، گرچه کرئون، دایی آنتیگونه، از او می‌خواهد مدتی سفر را به تعویق بیندازد.

برشت آنتیگونه را به قرن بیستم آورد، تن شخصیت‌هایش لباس‌های مدرن پوشاند و به کرئون، هیبتی بسان دیکتاتورهای نازی بخشید. همه‌چیز در جنگ جهانی دوم می‌گذشت و انسانیت را در مواجهه با بربریسم قرار داد. برشت همچنین تغییراتی در متن ترجمه هولدرین ایجاد کرد تا مفاهیم ارسطویی درام را به نقد بکشد و تئاتری خلق کند که مد نظر خودش بوده: زدودنِ کاتارسیس از رنجِ شخصیت‌ها، برای اینکه تماشاگر بتواند ورای احساسات حزن‌آلود، درباره آنچه بر صحنه می‌بیند، تفکر انتقادی داشته باشد.

این‌کتاب اولین‌عنوان نمایشنامه از مجموعه «بوطیقای نو» است که نشر افق چاپ می‌کند. این ناشر کتاب آنتیگونه و دو داستان را با خرید حق انحصاری نشر اثر (کپی‌رایت) در ایران و به زبان فارسی در سراسر جهان منتشر کرده است.

درباره نویسنده آنتیگونه

سوفوکل (سوفوکلس) Sophocles شاعر و تراژدی‌نویس یونانی (۴۹۵-۴۰۵ پیش از مسیح) در کولونوس Colonus در حومه‌ شهر آتن زاده شد. وی که از خانواده‌های توانگر بود، تعلیم و تربیتی ممتاز دیدو از هرنظر شخصیت خود را کامل ساخت. در انواع ورزش‌ها سرآمد دیگران شد و همین امر سبب زیبایی اندامش شد و از سوی دیگر مطالعه‌ فراوان روح و فکرش را پرورش داد، از موسیقی نیز بهره‌ کافی به دست آورد. سوفوکل در جوانی به تئاتر و تراژدی‌نویسی روی آورد و در ۲۶ سالگی اولین‌بار در مسابقه‌ تراژدی‌نویسی شرکت کرد و بر آیسخولوس (آشیل) پیشی گرفت و مقام اول را به دست آورد. این پیروزی، پیروزی‌های پیاپی دیگر به دنبال داشت، چنان‌که ۲۰ بار در مسابقه‌ها مقام اول را احراز کرد.

سوفوکل در حدود ۳۰ نمایشنامه نوشت که بیشتر آنها تراژدی و تعدادی نمایشنامه‌ هجوآمیز بود که از همه‌ آنها ۷ تراژدی کامل و قطعه‌های کوتاهی از تراژدی‌های دیگر او به دست ما رسیده است. نمایشنامه‌های سوفوکل که هریک جداگانه و به عنوان برگزیده‌ای از شاهکارهای ادبی به صورت متون درسی تدریس می‌شد، نمودار نبوغ این شاعر و از درخششی خاص برخوردار است، اما هیچ‌یک تحول فکری شاعر را در دوره‌ دراز کار ادبی‌اش نمایان نمی‌سازد.

سوفوکل در فعالیت‌های سیاسی نیز شرکت داشت، وی که در عهد پریلکلس یا دوره‌ طلایی یونان باستان می‌زیست، بسیار مورد توجه پریکلس بود و از جانب او خزانه‌داری کل و چند بار سمت فرماندهی ارتش را در جنگ‌ها به‌دست آورد. یک بار نیز به عضویت شورای دولتی رسید، اما هرگز از نوشتن دست برنداشت و تا آخر عمر دراز خود به خلق آثار نمایشی اشتغال داشت.

هفت تراژدی باقی‌مانده از سوفوکل عبارت است از: زنان تراخیس Trachiniae، آیاس Ajax، فیلوکتتس Philoctetes، تراژدی الکترا Electra (در حدود ۴۱۱ پیش از مسیح)، از داستان الکترا دختر آگاممنون Agamemnone مایه گرفته است، سه تراژدی دیگر سوفوکل به نام اودیپوس جبار Oedipus Tyrannus، اودیپوس در کولونئوس Oedipus Coloneus و آنتیگونه Antigone از لحاظ موضوع پیوستگی دارند و آخرین آنها از نظر تاریخ نگارش اودیپوس در کولونئوس است که در نود سالگی سوفوکل نوشته شده و در ۴۰۱ پیش از مسیح، پس از مرگ شاعر بر صحنه آمده است.

سوفوکل شاعر و تراژدی‌نویس یونانی

قسمتی از متن کتاب

آنتیگونه: پس آن را از من بشنو: از برادران ما، جایی که هردو به هوای غنیمت مس و فلز به جنگ کرئون با سرزمینِ دورِ آرگوش گسیل شدند و هر دو قربانی، حال مقرر است نه هردو که تنها یکی به خاک سپرده شود؛ تنها او که در میدانِ جنگ هراسی نداشت: اتئوکلس.

گویا فرمان آمده است او را با آیین و با آذین تمام به خاک بسپارند، اما در حق آن دیگر، پولی‌نیکوس، می‌گویند در شهر جار زده‌اند کسی جنازۀ او را با خاک نپوشاند و بر او سوگ نگیرد. نه اشکی نثارش کنند نه گوری نصیبش، بل خوراک گوارای پرندگان باشد آن با فلاکت جان باخته، نیز جزای هرکه از این فرمان سربپیچد سنگسار! حال به من بگو تو در این میان چه می‌کنی؟

ایسمنه: ای جان خواهر، می‌خواهی به آزمونم بکشی تو؟!

آنتیگونه: آیا به کمک من می‌آیی؟

ایسمنه: در راه کدام خطر؟

آنتیگونه: برادرمان را با خاک بپوشانیم.

ایسمنه: همان را که شهر از او دل کنده است؟

آنتیگونه: همان که شهر محرومش می‌خواهد.

ایسمنه: همان را که سرپیچی کرد؟

آنتیگونه: بله. برادر من را که برادر تو هم هست!

ایسمنه: ای جان خواهر، تو را به بند می‌کشند، بی هیچ مکانِ دفاع.

آنتیگونه: اما نه بدون عهد به وفا.

ایسمنه: ای تیره‌روز، آیا می‌کاوی حال همۀ ما را، هرکه را از تبار ادیپوس، در مغاک خاک گرد هم بیاوری؟ گذشته را رها کن!

آنتیگونه: تو جوان‌تری، آری. وحشت و واقعۀ کمتری دیده‌ای. اما این گذشته را، اگر نه رها کردی، گذشته نمی‌ماند. (صفحه ۳۲ و ۳۳)

آنتیگونه به روایت برتولت برشت و دو داستان دیگر نوشته برتولت برشت، آلفرد دُبلین، رلف هُخهوت و ترجمه محمود حدادی در ۱۲۰ صفحه، قطع پالتویی، با شمارگان ۵۰۰ نسخه در سال ۱۴۰۲ به چاپ دوم رسید.