پرویزخان بیش از آنکه فیلم شخصیت باشد، فیلم موقعیت است. موقعیتی خاص در تاریخ کشور که فیلم توانست تصویرگری خوبی از آن شرایط پیشروی مخاطب قرار دهد اما پرسش اساسی این است که فیلمنامه، تمهیدی برای کنشمندی پرویز دهداری در آن شرایط بخصوص لحاظ نمیکند.
ما در پرویزخان با موقعیتهای پرچالشی مواجه هستیم که میتوانند داستانساز باشند اما در کمال تعجب، دهداری را در مقامی میبینیم که نه تعیینکننده مینماید و نه میتواند بهعنوان وزنه روایت، به پیشبرد درام کمک کند. همه چیز با دیالوگ پیش میرود و چهره مستقلی از دهداری نمیبینیم.
بنابراین پرویزخان، تصویرگری دهداری درقالب سرمربی تیم ملی نیست بلکه نقد شرایط اجتماعی ایران دهه ۶۰ است که فیلم، تنها به مقام راوی تقلیل پیدا کرده و قهرمان خود را به مقابله با آن شرایط دعوت نمیکند.
پرویزخان حتی یک درام ورزشی نیز نیست. در فیلم مدام از فوتبال و تیم ملی صحبت میشود اما چیز چندانی از فوتبال دستگیرمان نمیشود. فوتبال هم در این فیلم به استثنای مسابقه با کویت، با دیالوگ پیش میرود. همان مسابقه تیم ملی با کویت نیز به شکلی کارتونی و حتی بچگانه طراحی شده که بیشتر به آمال و آرزوهای فروخورده یک سرمربی کهنهکار شبیه است تا برشی از تاریخ.
برخی عطفهای داستانی نیز کارکرد دراماتیک خود را از دست میدهند و تنها برای ایجاد یک فضای ایزوله در داستان حضور دارند که کمکی به محبوبیت داستان و یا منطق روایی داستان نمیکنند.
بزرگترین موردی که میتوان در مورد فیلم گفت آنکه به این انتخاب اوج تبریک گفت و اظهار خرسندی کرد که این سازمان فرهنگی و هنری، ساخت آثاری از این دست را بیشتر در برنامههای خود قرار دهد. همینکه اوج توانست با این قبیل آثار، از یکدست شدن مضامین حول جبهه و جنگ فاصله گرفته و مفاهیم اخلاقی و ارزشی را در قالبهای متنوع سینمایی روایت کند، اتفاق بسیارخوبی است که امیدواریم در سیاستگذاریهای این سازمان قرار گرفته و تکرار شود.