ماجراهای مربوط به ساخت مسجد در بوستان قیطریه تهران علاوه بر ابعاد سیاسی آن یعنی کشمکشهای میان شهردار و منتقدانش و نیز ورای مسائل شهری و فرهنگی مربوط به آن، بحث و نظرهایی را در مورد تعداد اماکن مذهبی و مساجد و نسبت مسجدروها با این اماکن به دنبال داشته و برخی منتقدانِ «علیرضا زاکانی» اظهاراتی در این باره داشتهاند با عباراتی مانند «مسجدی ساختن سختتر است از مسجد ساختن» یا «ساخت مسجد کار شهرداری نیست، بلکه مردمیترین عمل مومنانه جمعی است» و ...
در حاشیه این مباحث یا بر پایه آن، خصوصا در آستانه لیالی قدر و شبهای احیاء اهمیت جذب افراد به خصوص جوانان به سمت ارزشها و کانونهای دینی و موفقیت حاکمیت و نهادهای تبلیغات مذهبی برای تحقق این هدف بار دیگر مورد توجه بسیاری قرار گرفته است.
جماعتهای دینی زمانمحورند و خود را حول زمانهای دورهای و تقویمی سامان میدهند. در سالهای اخیر روزها و مناسبتهای مذهبی که اجتماعات دینی در آنها شکل میگیرند، افزایش یافتهاند. همچنین، جماعتهای دینی جدید فضامحور هستند. اهمیت فضا در نظام جدید به حدی است که میتوان دینداریهای جدید را فضامحور نامید؛ از فضای حرم امام رضا (ع) تا پیرامون سفره نذری
در این پیوند باید به این واقعیت اشاره کرد که وضعیت دینداری در ایران پساانقلاب تغییرات زیادی به خود دیده است. امروز با ابعاد فردی و جمعی متفاوتی از دینداری در جامعه مواجهیم. برخی تحلیلگران وضعیت دینداری جامعه را با برجستهکردن سطح فردی و اعتقادی آن و فاصلهگرفتن بخشی از جامعه از ابعاد مناسکی، رسمی و سیاسی آن توضیح میدهند.
طیفی از پژوهشها فاصله گرفتن برخی دینداران از نمادهای مذهبی سیاسی و حکومتی را با عرفیشدن و خصوصیشدن دینداری، مفهومسازی میکنند. اغلب این تحقیقات، تفاوت انواع دینداری را در بستری سیاسی دیدهاند و شکلهای جدید آن را واکنش در برابر «دین سیاسیشده» قلمداد کردهاند.
این پژوهشها، در حالی بخشی از واقعیت را تحلیل میکنند که تفاوت و تمایزی میان انواع مناسک جمعی دینداری قائل نمیشوند. این در حالی است که اگرچه در سالهای اخیر ابعادی از دینداری افول یافته، ابعادی نیز پررنگ شده است؛ بدین ترتیب با ترکیبی خاص از عناصر مختلف روبهرو هستیم که نه میتوان آن را در چارچوب عرفیشدن و فردیشدن دینداری توضیح داد و نه با استناد صرف به اسلامگرایی و پیدایی دوباره دین در عرصه اجتماع.
در این ارتباط، عباس کاظمی و نفیسه حصارکی در پژوهشی با عنوان «دینداری در ایران پساانقلابی: سیاست جماعتهای مذهبی» (۱) که در بهار ۱۴۰۲ در مجله جامعهشناسی ایران منتشر شد، به تحلیل این مساله پرداختهاند که در ادامه گزیدهای از آن را میخوانیم؛
تفاوتهای معنادار در ابعاد جمعی دینداری
اغلب تحقیقات در زمینه رفتارهای مذهبی سطح تحلیل خود را میان دو نوع دینداری فردی و جمعی قرار دادهاند. با این حال تفاوتها صرفا میان ابعاد فردی و جمعی دینداری نیست و فراتر از آن به درون خود مناسک جمعی وارد میشود. فهم گوناگونی و تکثر مناسک جمعی مهم است و میتواند تحلیلهای گذشته از دینداری را به چالش بکشاند.
در حالی که مناسک جمعی چون مسجدرفتن و حضور در نمازهای جماعت و جمعه روند نزولی داشته، سایر اعمال جمعی دینی مثل شرکت در مجالس روضهخوانی، هیاتهای عزاداری و زیارت اماکن مذهبی تقریبا ثابت یا در حال رشد بودهاند.
اگرچه توضیح اقبال به مناسک جمعی با استفاده از مفاهیمی چون لذتجویی، غلبه احساس بر عقل، سرگرم کننده بودن و به طور خاص هیجان جمعی، شروع خوبی برای تحلیل است، با این حال تفاوت میان اقبال از برخی مناسک جمعی و کم اقبالی به برخی دیگر در این چارچوب قابل درک نیست.
شکاف در دادهها و یافتههای مربوط دینداری
اتکا به ۲ پیمایش ملی دینداری سالهای ۹۰ و ۹۵ در کل کشور تصویر دقیقتری از شکاف میان ابعاد و مولفههای دینداری در ایران به دست میدهد.
به طور کلی در این زمینه سه دسته شکاف وجود دارد: نوع اول، شکاف بین اعتقادات و تجربههای دینی از سویی و مناسک جمعی دینی از سوی دیگر؛ دوم شکاف میان رفتارهای فردی دینی با مناسک جمعی؛ و سوم فاصله درون فعالیتهای جمعی دینی.
چنان که در نمودار زیر ملاحظه میشود، فاصله میان بُعد مناسک جمعی با ابعادی چون اعتقادات، عواطف و تجربههای دینی مشهود است؛ در حالی که میزان رعایت مناسک جمعی کمتر از ۲۰ درصد است این میزان برای ابعاد اعتقادی، تجربهها و عواطف دینی بالای ۷۰ درصد است.
دومین شکاف را میتوان میان رفتارهای دینی فردی چون نماز و روزه با مناسک دینی جمعی مشاهده کرد. بر مبنای این شکاف، همواره فاصله زیادی میان نمازخواندن و روزه گرفتن به صورت فردی و شرکت در مناسک جمعی وجود داشته است. دادههای دو پیمایش ملی دینداری نیز چنین شکافی را تایید میکند.
سیاست گسترش اجتماعات دینی به تقویت عواطف دینی در جامعه انجامیده است. از این رو است که با وجود افول کردارهای دینی در سالهای اخیر، عنصر عواطف دینی همچنان نیرومند است و فضاهای متناسب با آن نیز در طول این سالها گسترش یافتهاند
سومین شکاف را باید میان انواع فعالیتها و مناسک جمعی دینی جست. شکاف اصلی را باید درون خود فعالیتهای جمعی کاوید و بدین منظور باید میان دو نوع مناسک جمعی تفکیک قایل شویم.
دسته اول «مناسک جمعی اولین» شامل شرکت در نمازهای جماعت و جمعه و برنامههای مذهبی مساجد که بنیانگذار دین حدود آنها را تعریف کرده است، فرم مشخصی دارند، عمدتا نظم زمانی کوتاهی دارند، کمتر قابل انعطاف هستند، بیشتر جنبه عبادی دارند و بهطور کلی تغییرپذیر بهنظر نمیرسند.
دسته دوم «مناسک جمعی دومین» شامل رفتن به زیارت اماکن مقدس، مشارکت در هیاتهای مذهبی، مراسم شبهای احیا، پیادهرویهای مذهبی و ... که اگرچه فرم و شکل مشخصی دارند اما انعطافپذیرند، در مقایسه با مناسک اولین مرزهایی سیالتر داشته، امکان بروز خلاقیتهای فردی را داده و بیشتر تحت تأثیر امر فرهنگی و محلی هستند. همچنین به لحاظ زمانی نامنظمتر و موسمی هستند و در نهایت بار هیجانی و عاطفی بیشتری دارند.
در جدول و نمودار زیر به اقبال متفاوت افراد به هر گروه از مناسک اشاره میکنیم.
مشارکت مردم در این دو دسته مناسک فاصله معناداری با هم دارد. تفاوتهای درونی در کردارها و مناسک جمعی جدی است و هر تحلیلی از شکاف میان وجوه فردی و جمعی ابتدا باید به شکاف در وجه جمعی و تفاوتها میان خود مناسک جمعی توجه کند.
آیینهای مذهبی و جماعتگرایی دینی
خطاست اگر صحنه دینداری معاصر را با دوگانه دینداری رسمی و غیررسمی توصیف کنیم؛ زیرا دینداری حتی آنجا که به سمت مناسک جمعی ثانویه میرود می تواند خود را در مقابل دینداری رسمی تعریف کند و از سویی دیگر، از آنجا که مبتنی بر میل و عواطف و احساسات است، میتواند بازتولیدکننده سیاست مسلط شود
چگونه میتوان اقبال متفاوت به مناسک جمعی اولین و دومین را توضیح داد؟ شاید بتوان پاسخ را در مفهوم عاطفه دینی یافت که خود مولد جماعتگرایی جدید است. امروز با شکلی از جماعتگرایی جدید دینی، برجسته شدن عواطف دینی و فاصله گرفتن مردم از مناسک اولین روبهرو هستیم.
جماعتهای جدید دینی واجد این خصوصیات هستند:
الف. جماعتهای دینی زمانمحورند و خود را حول زمانهای دورهای و تقویمی سامان میدهند. در سالهای اخیر روزها و مناسبتهای مذهبی که اجتماعات دینی در آنها شکل میگیرند، افزایش یافتهاند.
ب. جماعتهای دینی جدید فضامحور هستند. اهمیت فضا در نظام جدید به حدی است که میتوان دینداریهای جدید را فضامحور نامید. برخی از این جماعتها بسیار بزرگند، مانند جمعیتی که در حرم امام رضا (ع) جمع می شوند و برخی کوچک، مانند جمعیت گردآمده حول سفرههای نذری. جماعتها چه کوچک باشند و چه بزرگ، با فضاهایی که آنها را اشغال میکنند نسبتی دارند. گسترش فضاهای مذهبی اگرچه به شکل غیررسمی بین مردم نیز رخ داده است، اما دولت و نهادهای مذهبی نیز در توسعه این فضاها نقش زیادی داشتهاند.
سیاست گسترش اجتماعات دینی به تقویت عواطف دینی در جامعه انجامیده است. از این رو است که با وجود افول کردارهای دینی در سالهای اخیر، عنصر عواطف دینی همچنان نیرومند است و فضاهای متناسب با آن نیز در طول این سالها گسترش یافتهاند.
بدین ترتیب در سالهای گذشته نه تنها گروههایی از دینداران رویکرد عاطفی و غیرفقاهتی به دینداری اتخاذ کردند که حاکمیت نیز با تغییر مسیر به سمت سیاست جماعتهای مذهبیِ هیجان محور گام در مسیر پرمخاطره عواطف و هیجانات گذاشته است.
ج. جماعتهای دینی بیشتر حول معجزه و کرامت شکل میگیرند تا وعظ و سخنرانی. این مولفه در خلق و حفظ جنبش عاطفی- دینی مهم است. بر این اساس، جنبههای فردی و اجتماعی دینداری با یکدیگر پیوند مییابند؛ دیدن خواب و رؤیا با زیارت، سفرههای نذری و دورهمیهای مذهبی گره میخورد و نوعی مناسبات جدید دینی را گسترش میدهد.
د. عاطفه منبع مهمی برای جماعتهای مذهبی است. آنچه افراد را کنار هم جمع نگاه میدارد عواطف و احساسات است که البته ریشهای نیرومند در تاریخ تشیع دارند. در بازسازی نظام دینی این بخش از عناصر دینداری برجستهتر میشوند و کارکرد سیمان اجتماعی را ایفا میکنند. اجتماعات دینی جدید به واسطه خلق حماسههای مذهبی جدید شکل میگیرند. برای استفاده از منابع عاطفی دین به تولید حماسههای جدید نیاز است. در کنار عزاداری عاشورا که نمایشی عظیم در یک روز خاص و در شهر و روستای عزاداران است، اربعین پتانسیل جدید خلق جنبش عاطفی است که از طریق آن میتوان نیرویی عظیم را در مسیری به طول خیابانهای ایران تا کربلا طی چندین روز به حرکت درآورد و این مراسمی است که اقبال دینداران به آن هر سال بیش از پیش بوده است.
دیندار «خودمرجع» و به تعبیری «خودتشخیص» که در تقابل با دینداری رسمی و فقاهتی، تشخیص، میل، عاطفه و تجربه خود را اولویت میدهد میتواند در دام جماعتهای دینی بیافتد اما این تنها یک امکان است. نکته این است که نمیتوان اقبال روزافزون به مناسک جمعی دومین را در تقابل با اراده حاکمیت تلقی کرد.
با نوعی نظام دینی سیاسی جدید روبهرو هستیم که در سطح فردی به مواجهه آزاد و گاه سرخوشانه سوژه با امر قدسی امکان میدهد و در سطح جمعی سازوبرگهایی جدید چون گسترش زمان- فضاهای دینی و خلق حماسههای جدید جهت تقویت دینداری برای نظام سیاسی فراهم میسازد
به نظر ما خطاست اگر صحنه دینداری معاصر را با دوگانه دینداری رسمی و غیررسمی توصیف کنیم؛ زیرا دینداری حتی آنجا که به سمت مناسک جمعی دومین میرود می تواند خود را در مقابل دینداری رسمی تعریف کند و از سویی دیگر، از آنجا که مبتنی بر میل و عواطف و احساسات است، میتواند در دام جماعتهای دینی افتد و بازتولیدکننده سیاست مسلط شود.
نگاهی به دادههای دینداری به ظاهر حکایت از آن دارد که دو بعد مناسکی شدن و فردی شدن همزمان در جریان هستند اما به واقع آنچه عرصه دینداری را در ایران معاصر توضیح میدهد، مرکزیت عواطف و امیال است. عاطفه و میلی که هم از آنِ کنشگری است که گزینشی و بر اساس میل خود با امر دینی مواجه میشود و هم از آنِ جماعت است و از آنِ فردی است که در سیل جماعت میافتد و طی سفر زیارتی از نشانگانها یا رمزهای ایدئولوژیک حکومت رمزگشایی میکند.
ه. ویژگی مهم این مناسک با هم بودن است که در اساس عنصر ضروری و همین طور مقوم جماعتها است. نظام جدید دینی، شکل جدیدی از باهم بودن میآفریند که در آن بخش قابل توجهی از جامعه در جماعتهای مذهبی شرکت میکنند؛ جماعتهایی که علاوه بر الگوهای رسمی دینی به الگوها و غیرالگوهای رفتاری جدید میدان میدهند و همین امر آنها را جذاب میکند. ویژگیهای بیانشده را میتوان ذیل مفهوم جماعتگرایی بحث کرد، در معنای شکل گرفتن گروههایی که در فضایی مادی از باهم بودنها هویت خود را با تکیه بر مذهب یا خوانش خاص از آن در برابر دیگری تعریف میکنند.
در سالهای اخیر، سیاست گسترش زمان-فضاها و اجتماعات دینی به تقویت عاطفه دینی انجامیده است که خود را در کنار شور مذهبیِ جاری در جماعتهای دینی در مواجهه عاطفی کنشگر با امر دینی نشان میدهد. بدین ترتیب با نوعی نظام دینی سیاسی جدید روبهرو هستیم که در سطح فردی به مواجهه آزاد و گاه سرخوشانه سوژه با امر قدسی امکان میدهد و در سطح جمعی سازوبرگهایی جدید چون گسترش زمان- فضاهای دینی و خلق حماسههای جدید جهت تقویت دینداری برای نظام سیاسی فراهم میسازد. از این رو، به نظر ما، تصور شکلهای جدید دینورزی به مثابه نوعی مقاومت در برابر نظام حاکم سادهانگارانه و خام مینماید. مقاومت و بازتولید سلطه دو روی سکه هیجان دینی هستند.
وانگهی مناسک جمعی بر دینداری فردی اثرگذارند. عواطف، باورها، و کردارهای دینی با یکدیگر مرتبطند و احساسات برانگیختهشده در مناسک دینی چون زیارتها نقش خود را بر اعتقادات دینی افراد حک میکنند. بدین ترتیب مفاهیم محوری آیینها چون «اعجاز» و «شفا» راه خود را به اعتقادات و عواطف دینی افراد میگشایند و با شکل دادن به خصوصیترین افکار و احساسات زمینه بازتولید خود را در زندگی روزمره کنشگران فراهم میسازند. از این منظر، آنچه مهم است، تاثیر احساسات ایجادشده در جماعت بر خودآگاهی فرد است. حکومت دینی در ایران به میزان زیادی ازعواطف دینی تغذیه میکند.
بررسی ادبیات دینداری در ایران بر تغییر دستگاههای ایدئولوژیک دولت از تاکید بر عبادات فردی چون نماز و روزه به آیینهای جمعی و فضاهای قدسی دلالت دارد. اگر در سالهای ابتدایی انقلاب، اقدامات حاکمیت اسلامی معطوف به تربیت سوژه دیندار انقلابی به عنوان فردی معتقد و مقید به شرعیات بود، در سالهای اخیر، گسترش فضاهای دینی چون حرم امام و امامزادگان و مساجد، و شکل گرفتن آیینهایی چون زیارت پیادهروی اربعین، مراسم جاماندگان اربعین، و رشد جماعتهای مقید به زیارت که هویت شیعی را بر این اساس تعریف میکنند، بر تغییر منابع ایدئولوژیک حاکمیت دلالت دارند. اقدامات جمهوری اسلامی در سالهای اخیر برای ایفای نقش جدی در «مدیریت» مراسم اربعین از مشارکت در توسعه زیرساختها تا ارائه خدمات گوناگون به زائران دال بر این تغییر هستند.
سیاستهای رسمی در دهههای اخیر حول فضا و زمانهای دینی میتواند نشانه دگردیسی از مناسک جمعی به سمت جماعتهای مذهبی باشد. این جماعتها میتوانند شکلهای متنوعتری از افراد را گرد هم آورند و فضایی خلق کنند که مؤمنان سنتی و اسلامگرایان انقلابی در کنار هم در آن جای گیرند. همین امر یعنی گسترش گشودگی و دربرگیرندگی طیف متنوعی از علائق مذهبی- فرهنگی میتواند استراتژی جدیدی برای تحت تأثیر قرار دادن مردم در چارچوبهای ایدئولوژیک جدید در نظر گرفته شود.
سیاستهای رسمی در دهههای اخیر حول فضا و زمانهای دینی میتواند نشانه دگردیسی از مناسک جمعی به سمت جماعتهای مذهبی باشد. این جماعتها میتوانند شکلهای متنوعتری از افراد را گرد هم آورند و فضایی خلق کنند که مومنان سنتی و اسلامگرایان انقلابی در کنار هم در آن جای گیرند
جمعبندی
تحقیقات متعدد در حوزه دینداری در ایران پساانقلابی شکافهای چندگانه را درون خود حمل کرده که منجر به تحلیلهای بسیار متفاوت از وضعیت دینداری در جامعه شده است. اگر به ابعاد اعتقادی و یا تجربههای دینی نظر کنیم، میتوان گفت که جامعه به لحاظ دینی در طول چند دهه بعد از انقلاب تغییر محسوسی نکرده است. اما اگر به کردارهای دینی فردی و مناسک جمعی بنگریم، آن وقت تفاوتها خود را بیشتر نشان خواهند داد و ما نشانههایی از کم اقبالی مردم به وجوه کرداری دینداری را شاهد خواهیم بود.
بسیاری از تحلیلگران با اتکا به دو شکاف اول تفسیر خود را از وضعیت دینداری بر مفاهیمی چون عرفیشدن، دین خصوصیشده، معناگرایی و واکنش در برابر دینداری رسمی بنا کردهاند. در این میان، کمتر محققان به شکاف درونی فعالیتهای جمعی دینی توجه کردهاند. این تفاوتها را چگونه باید توضیح داد؟
ممکن است این گونه تعبیر کرد که با اقبال به شکلی از مناسک روبهرو هستیم که ضمن آنکه ملالگریز است، همراه با شگفتی و تجربههای پیش بینیناپذیر بیشتری است، در عین اینکه نوعی متفاوت از باهم بودن را پیش روی ما میگشاید؛ یعنی شکلی از فعالیت جمعی که با سرخوشی، خلاقیت و هیجان عاطفی بیشتری همراه است.
گرایش بیشتر مردم به «شکلهای جمعی دومین» را نباید صرفا به گریز از دینداری رسمی تعبیر کرد؛ به خصوص که با بازسازی دستگاه ایدئولوژیک دینی بر مبنای عاطفه و هیجان و شور مذهبی مواجهیم؛ امری که موجب نزدیکی دینداریهای رسمی و غیررسمی به یکدیگر میشود. در سطح فردی افراد به تجربیات و احساسات دینی خود که الزاما با دینداری رسمی فقاهتی همخوان نیست متکی هستند. این احساسات موجب تمایل آنها به مناسکی همچون زیارت میشود. این در حالی است که در سالهای اخیر حاکمیت اسلامی بسیار روی این امر سرمایهگذاری کرده است. بدین ترتیب در عرصه زیارت، دینداریهای رسمی و غیررسمی با تغذیه از عواطف، احساسات و تجربیات دینی افراد و تشکیل جماعتهای دینی به یکدیگر نزدیک میشوند. بر این اساس نمیتوان گرایش بیشتر مردم به مناسک و آیینهای عواطف محور را در تقابل با اراده حاکمیت تعبیر کرد.
در جماعتگراییهای دینی جدید همچنان حکومت حاضر است و از ذخایر شیعی برای تقویت بنای خود بهره میبرد و از سویی دیگر، مردم امکان بیشتری برای تفاسیر فردی دین و خلق شیوههای بدیل دینداری پیدا میکنند. به نظر میرسد شکل دوم مناسک جمعی که تا دههها در سایه مناسک جمعی نخستین در حاشیه قرار گرفته بود، اینک نقش و اهمیتی بیشتر یافته است و وضعیت دینداری جامعه را بر اساس آن باید تحلیل کرد. همچنین به نظر میرسد نیرومندی مناسک جمعی دومین، هرچند در مقایسه با مناسک جمعی نخستین وجوه مردمی بیشتری داشته باشند، خود میتواند به تقویت دستگاه بازتولید ایدئولوژی دینی در دهههای آینده بیانجامد.
جمعیتها و بدنهای دینداران که در حماسههای عظیم مذهبی حاضر میشوند، اگرچه هر یک راه، هدفها و انگیزههای تکینه خود را جلو میبرند و اگرچه عواطف سرکشانه و سرخوشانهتر با هنجارهای ایدئولوژیک روبرو میشود اما این سرکشیها میتواند بخشی از برنامه هژمونیک دینی جدید درنظر گرفته شود و دستگاه سیاسی مذهبی به واسطه آنها انرژی لازم را برای حرکت در مسیرهای جدید تامین کند.
پینوشت:
۱- عباس کاظمی، نفیسه حصارکی، «دینداری در ایران پساانقلابی: سیاست جماعتهای مذهبی»، مجله جامعهشناسی ایران، دوره بیست و چهارم، شماره ۱ ، بهار ۱۴۰۲