به گزارش ایرنا، هر فرهنگی برای خود ویژگیهای خاصی دارد که به واسطه آنها شناخته و شناسانده میشود و این فرهنگ پیوندهای درونی جوامع را مستحکم میسازد و گفتار یکی از ویژگیهای هر فرهنگ و جامعه انسانی است که در بستر این فرهنگ اعم از جامعه کوچک یا بزرگ تحولات فکری، فرهنگی و اجتماعی رخ میدهد.
زبان گفتار یا فرهنگ گفتاری که تبادل فکر و اندیشه را بین گویشگران خود فراهم میسازد در این بین نقش و اهمیت بسیاری دارد و زبان فارسی با وجود لهجهها و گویشهای متفاوت در طول تاریخ خود به خوبی توانسته در این زمینه نقش ایفا کرده و همچنان زنده بوده و ادامه زندگی دهد.
جمعی از فعالان و پژوهشگران تاریخ و فرهنگ و به طور اخص شعر و گویشهای محلی در شهرستان تربتحیدریه معتقدند: در طول تاریخ کهن زبان پارسی، حفظ لهجه و گویش محلی میان اقوام و طوایف ایرانی و در بزنگاههای تاریخی، عامل مهمی در حفظ وحدت بوده است و اجتماع این خردهفرهنگها در کنار هم، یک ایران بزرگ و یکپارچه را فراهم ساخته تا چه در درون و چه در بیرون مرزها و حتی فراتر از مرزهای جغرافیایی، نام ایران و ایرانی را به عنوان یک ملت بزرگ و یکدست، معرفی و اثرگذار سازد.
مدرس رشته ادبیات فارسی دانشگاه تربتحیدریه معتقد است: توانمندی زبان و گویش و شعر محلی و تقویت لهجهها در درون جامعه، سبب همدلی و تقویت ارتباط بین فردی میشود.
سیدجعفر علمداران میافزاید: به عنوان نمونه شهرستان تربتحیدریه شامل چهار بخش مرکزی، رُخ، بایگ و کدکن دارای یک گویش کُلی است، اما مردمان هر بخش آن با لهجه محلی خاص خود صحبت میکنند، مثلا لهجه منطقه امیرآباد بخش مرکزی با دیگر مناطق متفاوت است و یا لهجه مردم روستای حصار بخش بایگ با دیگر روستاهای این بخش، فرق دارد.
وی با بیان اینکه البته طبق قانون اساسی، زبان رسمی کشور فارسی است، ادامه میدهد: پس هیچ اشکالی ندارد که نمایندهای یا مسوولی، فارسی را با گویش محلی خود به کار ببرد که این هم معرف منطقه جغرافیایی وی و هم تلاشی در راستای حفظ فرهنگها و گویشهای محلی محسوب میشود که امروزه با توجه به فراگیری رسانهها و تاثیر آنها بر گویشها، لهجهها و زبانها مورد توجه و دارای ارزش و اهمیت است.
یک شاعر و پژوهشگر محلی تربتحیدریه نیز با بیان اینکه خراسان بزرگ در زمره مناطقی است که فرهنگ فولکلور و گویشهای محلیاش به حاشیه رفته است و از چندین سال قبل (دهه ۲۰ و ۳۰ خورشیدی) ادیبان بزرگی در این خطه همچون ملکالشعرای بهار، محمد قهرمان و یا عماد خراسانی نسبت به این مهم احساس خطر کرده و در برابر این امر در آثار خود نسبت واکنش نشان داده و به ممقابله برخاسته اند.
بهمن صباغزاده از رادیو و تلویزیون به عنوان نخستین ابزارهای مهم در به فراموشی سپردن گویشها و لهجههای محلی در بین گویشگران آن یاد کرده و میافزاید: وقتی فرزندان ما در رادیو و تلویزیون هیچ رد و نشانی از گویش محلی نشنیده و نمیبینند، چطور میتوانند در محاورات روزمره از این ابزار مستحکم فرهنگی استفاده کنند؟
عضو انجمن ادبی قطب تربت ادامه میدهد: البته به تازگی حرکت خوبی از سوی محافل ادبی این منطقه آغاز شده تا لهجهها را از پستوخانههای ذهن افراد کهنسال بیرون کشیده و به کارگیرد که تا حدودی نیز موفق بودهاست.
صباغزاده اضافه میکند: حتی وقتی برای دانشآموزان اشعاری با لهجه تربتی میخوانم به دلیل ناشناخته بودن مفاهیم و کلمات، گاه میخندند که لازم است این نسل با تاریخ گذشتهشان ارتباط عاطفی پیدا کند.
وی میگوید: اما ماهیت کلی لهجه محلی برای نسل قدیم مانوس بوده و از آنجا که در آموزههای تعلیم و تربیتی خانواده ریشهدار است، وقتی کسی در خیابان یا ادارهای با لهجه محلی صحبت کند، ما ناخودآگاه تمایل بیشتری به ارتباط گیری با وی پیدا میکنیم.
مولف و پژوهشگر تاریخ بومی تربتحیدریه نیز در این زمینه میگوید: یکی از ویژگیهای شاخص و جذاب ایرانیان، تکثر اقوام، طوایف و گویشهای محلی است و شاید به دلایل مختلف در طول تاریخ از جمله جنگ یا اشغال، مطالبی از مردمان دیگر سرزمینها به مجموعه خردهفرهنگهای ایرانیان اضافه شده باشد، اما نتیجه همه اینها، تنها موجب تقویت و غنای فرهنگی شده و بر بالندگی زبان افزوده است.
مرتضی شبان میافزاید: ارایه چنین شیوه رفتاری و گفتاری مبین اصالت و مباهات فرهنگی آن قوم و طایفه ایرانی است و هر چند زبان رسمی کشور فارسی است و در مناسبات اداری نیز با همین زبان صحبت میکنیم، کارکنان دولت در شهرهای خود میتوانند با گویش محلی سخن بگویند.
یک استاد جامعه شناسی دانشگاه نیز بر حفظ و گفتمان "ایرانشهر" به عنوان یک مولفه وحدتآمیز تاکید کرده و میگوید: وقتی درخصوص کشور ایران صحبت میکنیم، نباید فراموش کرد این کشور پهناور مجموعهای از شهرهای کوچک و بزرگ را در خود جای داده که دارای خرده فرهنگها، آداب و رسوم، گویش و لهجههای متعدد و متنوع است.
غلامحیدر ابراهیمبای سلامی میافزاید: به عبارت بهتر، گویشهای محلی بخشی از میراث فرهنگی و ملی ما بوده و شایسته است اینها را پاس بداریم زیرا تاریخ نشان داده این باعث وحدت بین اقوام و طوایف ایرانی بوده و هست.
وی ادامه میدهد: گویشها نشانه فرهنگ عامه و همچنین نمایانگر زبان مادری هستند و به عبارت بهتر گویشها همچون عطر خوشبویی است که همراه ماست و همین که دهان باز میکنیم و سخن میگوییم، ماهیت زمانی، زبانی و مکانی ما را مشخص میکند.
سلامی با اشاره به کتاب "خَدِی خدای خودم" (من با خدای خودم صحبت می کنم) نوشته مرحوم "محمد قهرمان" به عنوان یک نمونه فصیح ادبیات عامه پسند منطقه تربتحیدریه، بیان میکند: این کتاب اثری بی مانند است که موجب حفظ تاریخ و فرهنگ و ادبیات کهن تربتحیدریه شده و قهرمان در آن خاطرات و مطالب خاطره انگیز تاریخی و فرهنگی این منطقه را، با لهجه و گویشهای متعدد تربتی به رشته تحریر درآورده است که در جامعهپذیری و فرهنگ پذیری نسل جوان این منطقه میتواند تاثیر بسیار مثبتی داشته باشد.
وی در این خصوص که چرا نسل امروز با لهجههای محلی خود بیگانه بوده و کمتر بدان سخن می راند، میگوید: امروزه منزلت اجتماعی یک سطح ملی و حتی بینالمللی پیدا کرده است، لذا نسل جوان حاضر نمیشود با لهجه بومی و محلی صحبت کند.
وی ادامه میدهد: آنها وقتی میبینند صحبت کردن با لهجه محلی در سطح ملی چه بسا برایشان تاثیرات منفی در پی داشتهباشد، مجبور به مخفی کردن این ادبیات با ارزش محلی میشوند.
این استاد جامعه شناسی تصریح میکند: بدتر اینکه حتی مادران نیز امروزه از برنامه تعلیم و تربیتی فرزندان، واژگان بومی و محلی را حذف کرده اند و به اصطلاح با لهجه ای تهرانی وار، با فرزندان خود سخن می گویند.