همیشه در حوالی انتخابات ممکن است عدهای در پاسخ به این سوال که «آیا رای میدهید؟» پاسخ منفی داشته باشند و بگویند خیر رای نمیدهیم. چرا؟ شاید به دلایل معیشتی و اقتصادی و یا شاید هم به دلایل سیاسی؟ شاید هم خسته شده باشند و بگویند چرا باید رای بدهیم؟ تا الان رای دادهایم، چه اتفاقی افتاده است؟ نمایندگانی که به آنها رای دادهایم تا کنون چه کاری برای ما انجام دادهاند؟ این گروه ممکن است برای چنین کنشی به دلایل بیشتری نیز تمسک جویند، ازجمله اینکه در برخی از دستگاهها و سازمانها فساد مالی وجود دارد و یا اینکه اصولا نظر مردم برای مسئولان اهمیتی ندارد! و مثلا در فلان موضوع اجتماعی مسئولان دستاندرکار خوب عمل نکردهاند! همه اینها میتوانند بخشی از دلایل این بخش از کسانی باشد که رای نمیدهند. اما آیا تاکنون فکر کردهایم که اگر رای ندادیم چه خواهد شد؟ مثلا نظام مردمسالاری به دیکتاتوری تبدیل شود، به همین سادگی و با همین رای ندادن من و شما. آیا هیچ فکر کردهایم اگر رای ندهیم ممکن است کسانی سمت بگیرند که من و شما آنها را همسلیقه و همفکر خود نمیدانیم؟
مهم اما آن است که بدانیم رای دادن من برای دیگری نیست. بلکه به نفع خودم است. چگونه؟ خیلی ساده. وقتی که رای میدهم یعنی من به دیگران رای نمیدهم، من به خودم رای میدهم. به نظر خودم، به فکر خودم و به سلیقه خودم. من برای خوشایند دیگری رای نمیدهم، بلکه چون سرنوشت جامعه برای من مهم است، رای میدهم. من رای میدهم چون اینگونه تفویض اختیار من به دیگران حیاتی است، چون سرنوشت جامعهام در میان است. چون جلوگیری میکند از روی کار آمدن کسانی که من آنها را قبول ندارم.
اگر رای ندهم یعنی خود را نفی میکنم در گام اول، و جامعهای که تعلق به آن دارم در گام بعدی. اگر من رای ندهم رای دیگران تعیینکننده سرنوشت خواهد بود و ممکن است به کسانی رای دهند که موردقبول من نباشند و لذا در طول دوره نمایندگی، آنچه را که من با آن موافق نیستم تصویب کنند. پس بین رای دادن و رای ندادن مرزی طولانی نیست، رای من آینده من را در درجه اول و آینده جامعهای که در آن زندگی میکنم را در درجه دوم مشخص خواهد کرد. من رای خواهم داد تا کشورم را، تا جامعهام را، تا منافع خودم و شهروندان را و تا منافع ملی کشورم را صیانت کنم. پرواضح است که من رای نمیدهم تا نمایندهای احتمالا سوءاستفاده کند از جایگاه خود! من رای میدهم تا نمایندهای شایسته بر کرسی نمایندگی مجلس جلوس کند که افکارش به صواب نزدیکتر باشد، تا نگاه من در نگاهش جاری باشد، تا راهی را ادامه دهد که مدنظر من و منطبق بر منافع ملی باشد.
بنابراین مشکلات معیشتی و اقتصادی را که واقعیت جامعه امروز ماست، باید کناری نهاده و اجازه ندهیم این مشکلات تبدیل به مانع شوند؛ مانعی برای استفاده از حق تعیین سرنوشت من. اگر نهادی به غلط (احتمالا) تصمیمی گرفت، اجازه نخواهم داد این تصمیم اشتباه، فزاینده شود و سد راه پیشرفت کشور شود. اجازه نخواهم داد اشتباه دیگری با رای ندادن من اضافه شود، بلکه علیرغم ناراحتی از تصمیم اتخاذشده و ضمن اعتراض به آن نظر، رای خواهم داد و تلاش میکنم تا با رای به اصلح، در آینده قدمی برای اصلاح روند حادثشده بردارم.
اگر در بین نامزدها، نامزد مطلوب حداکثری پیدا نمیکنم، از نامزد مطلوب حداقلی نیز صرف نظر نمیکنم و باز رای خواهم داد تا با استفاده از ظرفیت مطلوب حداقلی در آینده، مسیری برای نیل به مطلوب حداکثری حاصل شود. بنابراین در ۱۱ اسفند ماه ۱۴۰۲ من رای خواهم داد، تو رای خواهی داد و ما رای خواهیم داد، چون سرنوشت ایران اسلامی برای ما مهم است، چون رای ما در آینده کشور اثرگذار است، چون تضمینکننده منافع ملی است، چون تضمینکننده مردمسالاری دینی است، چون موثرترین راه اعمال خواستهها و مطالبات است، چون رای من عنصر سرنوشتساز است، چون انتخابات همگامی جمهوریت و اسلامیت در مردمسالاری دینی است، چون نقطه اتصال مردم و حاکمیت و نتیجتا نماد دموکراسی و آزادی است.
انتخابات مظهر حضور، احقاق حق و توانایی و اقتدار ملی و تجلی خواست و اراده مردم است؛ و میتواند بخشی از تحول در جامعه را رقم بزند؛ لذا با صدای رسا فریاد میزنم من رای میدهم!