محمدمهدی سیدناصری در گفتوگو با خبرنگار کتاب ایرنا، با اشاره به کتاب خود با موضوع حمایت از حقوق کودکان در مخاصمات مسلحانه، گفت: جنگها در جامعه انسانی شکل گرفتهاند و میگیرند. جنگها مثل زلزله، آتشفشان و برخی حوادث دیگر خود به خود به وجود نمیآیند و از میان نمیروند، انسانها آنها را آغاز میکنند. میتوان گفت در عصری هستیم که جنگ بر تمام کره زمین سایه افکنده و متاسفانه ما در حالی از صلح صحبت میکنیم که هر روز سایه جنگ سنگینتر میشود هرچند که شاید به ظاهر دیده نشود.
صلح به معنای زندگی در شرایط عدالت و رعایت قوانین انسانی مثل برابری، آزادی، درک همدیگر و امنیت است
مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان درباره لزوم آموزش فرهنگ صلح به کودکان توضیح داد: هنوز انسانهایی هستند که زندگی خود را با دغدغه صلح میگذرانند. به راستی تعریف فرهنگ صلح چگونه است؟ کودک به عنوان یک انسان، دارای حقوق اساسی و مشترک با سایر انسانها است. حقوقی که از آنها به عنوان حقوق بشر یاد میشود، حقوقی مانند حق بر آموزش، حق بر شنیده شدن، حق بر داشتن غذا، حق بر زیستن، حق بر آشامیدن آب سالم، حق بر بازی و تفریح، حق آزادی بیان، حق برخورداری از صلح است .
او با بیان اینکه صلح،صرفا به معنای نبود جنگ نیست، ادامه داد: صلح به معنای زندگی در شرایط عدالت و رعایت قوانین انسانی مثل برابری، آزادی، درک همدیگر و امنیت است. امنیت به معنای زندگی در شرایط عدم تهدید است. حالا این تهدید هرچه میخواهد باشد: انواع ترس، نگرانی، اضطراب، دلشوره، همه و همه تهدیدی برای صلح و آرامش کلیه ابنای بشر (انسانها) است.
به گفته این نویسنده صلح در دو شکل صلح درون و صلح برون متجلی میشود. صلح درون، وقتی است که فرد با خودش در آشتی است، احساس میکند انسان خوبی است، خوب کار میکند، نسبت به دیگران احساس محبت میکند و به آنان کمک میکند. چنین فردی با جامعهاش در آشتی است و با مجموعهای که در آن زندگی میکند توافق دارد. بدین ترتیب او صلح درون خود را به جامعهاش تعمیم میدهد.
وی با اشاره به محتوای کتاب حمایت از حقوق کودکان در مخاصمات مسلحانه افزود: صلح برون، ابعاد فوقالعاده وسیعی دارد و شامل جوامع و ملتهای گوناگون و فرهنگها و دینهای مختلف میشود. جنگها نیز مانند کلیه پدیدههای انسانی، قابل تحلیل و بررسی هستند و میتوان به دقت علل آنها را یافت، ابعاد آنها را مطالعه کرد و به پیشگیری از آنها پرداخت.
یکی از مهمترین پیامهای ادبیات کودک بحث صلح است
سیدناصری با تاکید بر اینکه شناخت گذشته سهم بزرگی در گسترش فرهنگ صلح دارد، گفت: این موضوع به ویژه در مورد کودکان و نوجوانان خیلی مهم است که با راهنمایی کتابداران مجرب، کتابهای مناسبی را انتخاب کرده و از سالهای اول تولد تاثیر آنها را بپذیرد و از همه مهمتر استقبال بیشتر ناشران حوزه کودک و نوجوان برای انتشار محتوای صلح برای کودکان این مرز و بوم است.
هرچه گروههای ترویجی، آموزشی و پژوهشی فعالتر بشوند و نوجوانان و جوانان به کارهای داوطلبانه بیشتری گرایش پیدا کنند امکان رسیدن به فرهنگ صلح بیشتر میشود.
مدرس دانشگاه و پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان درباره ارکان فرهنگ صلح، توضیح داد: تفاهم، درک، احترام متقابل، اعتماد و حس امنیت، رکنهای اساسی فرهنگ صلح هستند. در حقیقت فرهنگ صلح به معنی احترام به تنوع و تغییر و آزاد گذاشتن افراد برای به دست آوردن تجربه و اعتماد به خود است. بی تردید غول کنکور از دشمنان فرهنگ صلح در بسیاری از خانوادههاست، ولی این مورد جزیی از یک کل است.
او افزود: هرچه گروههای ترویجی، آموزشی و پژوهشی فعالتر بشوند و نوجوانان و جوانان به کارهای داوطلبانه بیشتری گرایش پیدا کنند امکان رسیدن به فرهنگ صلح بیشتر میشود. ولی متاسفانه یکی از آسیبهای جدی در جامعه امروز ما در راه رسیدن به این هدف، منیتهای شخصی و گروهی است که به جای وصل، فصل میزاید. باید کوشش کرد آثار ادبی و هنری مناسبی در اختیار کودکان و نوجوانان قرار گیرد و مجالس گفتوگو پیرامون آثار تشکیل شود.
این نویسنده با تاکید بر ضرورت توجه به افرادی که در آنها جوانههای صلحطلبی وجود داشته باشد، بیان کرد: یکی از مهمترین پیامهای ادبیات کودک بحث صلح و یکی از دستآوردهای بزرگ نویسندگان، باقی گذاشتن این احساس پایدار در خواننده است. اینجا سوالی پیش میآید که آیا صلح فقط به معنی نبود جنگ است؟ برای مثال آیا پاکیزگی شهر نشان از صلح نیست؟ آیا بر زمین انداختن هرچیزی که شهر را آلوده کند یک حرکت خصمانه نسبت به سایر شهروندان و محیط زیست نیست؟ فرهنگ شهروندی بخش بزرگی از فرهنگ صلح است.
هر شناختی تواضع و احترام متقابل را به ارمغان میآورد
سیدناصری با اشاره به اینکه نگاه جامعه به موضوع تفاوتها از جمله معلولیت به عنوان تفاوت، برای گسترش فرهنگ صلح بسیار مهم است، ادامه داد: هرقدر تفاوتها را بیشتر بشناسیم به آنها بیشتر احترام میگذاریم. هر شناختی تواضع و احترام متقابل را به ارمغان میآورد.
نگاه جامعه به موضوع تفاوتها از جمله معلولیت به عنوان تفاوت، برای گسترش فرهنگ صلح بسیار مهم است
پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان درباره ارتباط صلح و نهاد خانواده، بیان کرد: اگرچه خانواده پایهترین و کوچکترین نهاد اجتماعی است، اما اصلیترین آن هم هست. با این وجود نیاز دارد از نهادهای دیگر نیز بهرهمند شود تا بتواند در خدمت جامعه قرار گیرد و در تامین رشد و سلامت جامعه موثر واقع شود.
او درباره وظایف یا نقشهای خاص نهاد خانواده در حفظ صلح این نهاد توضیح داد: نقش خانواده در رفع نیازهای جنسی به صورت باثبات، با حفظ امنیت و آرامش خاطر، تامین و رفع نیازهای عاطفی با حفظ ثبات و امنیت است، ممکن است نیازهای عاطفی به وسیله فردی در لحظهای رفع شود، اما پایدار و باثبات نباشد و در آن امنیت وجود نداشته باشد، خانواده باید بتواند تکیهگاه و پناهگاهی برای اعضای خود باشد، زمینهسازی برای تربیت جسمی، عاطفی، روانی، ذهنی و اجتماعی فرزندان. این نقشهای خانواده به نوعی بر جامعه هم تاثیر گذارد.
این نویسنده ادامه داد: برای مثال وقتی کسی از نظر عاطفی و انسانی احساس آرامش و امنیت کند، آن وقت است که فرد سالمی برای مشارکتهای اجتماعی میشود. دوست داشتن و دوست داشته شدن در نهاد خانواده و جوامع بزرگتر نقش اساسی دارد. دوست داشتن یعنی چه؟ یعنی من تو را همانطور که هستی قبول دارم، به تو احترام میگذارم و به تو اعتماد میکنم، تواناییهای تو را قبول دارم و میپذیرم که تو با دیگری متفاوت هستی و همه مثل هم نیستند. به اندازهای که میتوانی کار به دستت میسپارم و از تو انتظار دارم در آن کار مشارکت کنی.
در فرهنگ صلح، مشارکت نقشی کلیدی دارد
سیدناصری با تاکید بر اینکه در فرهنگ صلح، مشارکت نقشی کلیدی دارد، گفت: مشارکت را باید در تصمیمسازیها دید. وقتی کودکی در تصمیمگیری دخالت نداشته باشد در اجرا هم خودش نمیخواهد حضوری داشته باشد. وقتی نوجوان و کودک در کارها و تصمیمگیریها مشارکت نمیکند، وقتی به سنی رسید که میتواند تصمیمگیری کند، دیگر با خانواده کاری ندارد. در نتیجه به مشارکت باید در بخش فکری اهمیت داده شود و روی آن کار شود. اگر این قسمت درست شد در اجرا به راحتی مشارکت به وجود میآید.
تفکری که بتواند انسان را در کارها مشارکت بدهد، تواناییهایش را قبول کند، به او اعتماد کند و او را همانطور که هست بپذیرد، مسلما حامی صلح است
پژوهشگر حقوق بینالملل کودکان ادامه داد: تفکری که بتواند انسان را در کارها مشارکت بدهد، تواناییهایش را قبول کند، به او اعتماد کند و او را همانطور که هست بپذیرد، مسلما حامی صلح است. پایه و اصل مشارکت، پذیرش است. اگر بپذیریم هرکس تواناییها و ضعفهایی دارد، این پذیرش سبب میشود بستری برای مشارکت فراهم شود. امنیت، زمینهساز صلح است. در درون شرایط صلح است که مشارکت اتفاق میافتد. در نابرابری و در شرایط زور و فشار مشارکت اتفاق نمیافتد.
او با تاکید بر ضرورت حفظ حس امنیت در کودکان، بیان کرد: رشد واقعی فقط با احساس امنیت به وجود میآید. کودکی که میداند وقتی به خانه برگشت غذایی برای خوردن هست، حتی اگر نان و ماست است، احساس امنیت مادی میکند. کودک وقتی مشاهده کند کسی او را دوست دارد و برای فرد دیگری مهم است، احساس امنیت عاطفی را تجربه میکند. کودک اگر احساس کند میتواند افکارش را بدون بازخواست مطرح کند، یا میتواند درباره مسئله یا واقعه ای که پیش آمده بپرسد، حرف بزند و تنبیه نشود، امنیت فکری پیدا میکند.