تهران – ایرنا – یک رسانه‌ آمریکایی در تحلیلی، جنگ جاری میان رژیم صهیونیستی و غزه را فصل دیگری از جنگ سایه تهران علیه واشنگتن و تل آویو دانست که به تقویت موقعیت ژئوپلیتیک ایران و شکست راهبردی واشنگتن منجر شده است.

به گزارش ایرنا از مقاله تارنمای خبری – تحلیلی دیلی بیست، جنگ اسرائیل و حماس به طور اساسی جهت گیری امور سیاسی در خاورمیانه را تغییر داده و تحولات را دچار سطحی از نوسانات کرده که در دهه‌ های اخیر سابقه نداشته است. این درگیری، فصلی دیگر از جنگ سایه ۴۵ ساله ایران علیه آمریکا، اسرائیل و متحدان آنان در منطقه است.

در طول این جنگ سایه طولانی، اهداف تهران و راهبرد آن برای دستیابی به این اهداف به نحو قابل توجهی ثابت و منسجم بوده است. اهداف اصلی سیاست خارجی تهران از زمان تشکیل جمهوری اسلامی، خروج آمریکا از منطقه و جلوگیری از عادی سازی روابط اسرائیل با همسایگانش بوده است.

تهران برای دستیابی به این اهداف از یک راهبرد منحصر به فرد جنگ دراز مدت بهره برداری کرده که بسیج سیاسی، دیپلماسی قهری، جنگ اطلاعاتی به همراه عملیات نظامی تهاجمی نیروهای نیابتی آن را شکل می دهند.

بیش از ۱۲ گروه مسلح در سوریه، یمن، عراق و لبنان یک شبکه متشکل از بیش از ۱۵۰ هزار جنگجو را تشکیل می دهند که در کنار منافع خود تعهد مشترکی در به چالش کشیدن سلطه آمریکا در منطقه دارند.

تهران از لحاظ راهبردی بسیار ماهرتر از واشنگتن است

راهبرد تهران به ویژه از سال ۲۰۰۱ و آغاز جنگ آمریکا علیه تروریسم به نحو قابل توجهی موثر بوده است. تهران نشان داده که از نظر راهبردی بسیار ماهرتر از واشنگتن است و این موفقیت در هیچ نقطه ای به اندازه عراق ملموس نبوده است.

با تلاش شبه نظامیان، آمریکا تا سال ۲۰۱۱ تقریباً تمام نیروهای خود را از عراق خارج کرد. امروزه، سپهر سیاسی این کشور به شدت تحت تأثیر جناح های سیاسی طرفدار ایران بوده و بی تردید تهران بزرگترین ذی نفع راهبردی جنگ آمریکا علیه عراق بوده است.

تنها نتیجه جنگ اسرائیل و حماس تقویت موقعیت ژئوپلیتیک ایران بوده، زیرا این درگیری فشار بین ‌المللی گسترده‌ ای را بر اسرائیل وارد کرده تا یک کشور غیرنظامی فلسطین را به عنوان تنها راه ‌حل مناسب برای مشکلات کنونی بپذیرد. شعله ور شدن این جنگ به تلاش های تحت رهبری آمریکا برای دستیابی به یک اتحاد رسمی درازمدت بین اسرائیل و عربستان سعودی پایان داد.

جنگ غزه همچنین یک شکست راهبردی برای واشنگتن است، زیرا آمریکا اکنون باید منابع نظامی و دیپلماتیک لازم برای مقابله با گسترش چین در اقیانوس هند و اقیانوس آرام را صرف خاورمیانه کند.

در حقیقت، راهبرد ایران در برابر منافع آمریکا شباهت زیادی به راهبرد جنگ درازمدت مورد استفاده ویت کنگ های ویتنام و طالبان افغانستان دارد که بر اساس آن نواخت عملیات ها پایین نگه داشته می شود، جنگ سیاسی گسترده و تمام عیار برای شکل دادن به روایت این درگیری به کار گرفته شده و درگیری به صورت همزمان، در چندین نقطه و با شدت کم ادامه می یابد.

چنین موضوعی در مورد تصمیم گیرندگان برجسته سیاست خارجی آمریکا در حوزه خاورمیانه صادق نیست. در واقع، اتکای بیش از حد واشنگتن به نیروی نظامی و ناتوانی در ادغام عملیات نظامی با اهداف و راهبرد سیاسی ماندگار، مشکلات دیرپای واشنگتن در منطقه را تشکیل داده است.