به گزارش ایرنا، پدر کمی به فکر فرو رفته، زیر لب چیزی را با خود زمزمه می کند، مادر متوجه چهره نگران پدر شده، منتظر است تا خودش لب به سخن باز کند، در حالیکه دستانش را دور استکان چایی گرفته، به یکباره با همان نگاهی که به استکان دوخته خطاب به همسرش طوری که بچه ها متوجه نشوند، آهسته می گوید: دیشب خواب عجیبی دیدم، خواب دیدم درخت زیبا و تنومندی را که داخل حیاط خانه رشد کرده بود می خواستم قطع کنم، با اینکه می دانستم چقدر زیباست ولی انگار بر اساس اجبار باید اینکار را انجام می دادم.
داخل خواب یکی از اهالی روستا آمد و خواست مانع این کارم شود و مدام تکرار می کرد حیف این درخت نیست؟ حیف این درخت نیست؟ ولی من اصرار به بریدن درخت داشتم و به او گفتم وقت بریدن آن رسیده است.
پدر به اینجا که می رسد دستانش را از استکان جدا و در هم گره می زند و می فشارد، مادر که مات و مبهوت از خواب پدر او را هاج و واج نگاه می کند، به یکباره ابروهایش را در هم فرو می برد و می گوید: مرد زبانت را گاز بگیر، این چه خوابی است، حتما دیشب فکرت مشغول چیزی بوده، خواب پریشانی بوده که بی شک تعبیر ندارد، نکند آنرا برای کسی تعریف کنی؟
پدر سکوت کرده و بر خلاف روزهای دیگر فقط به خوردن نصفه ای از استکان چایی بسنده می کند و از سر سفره بلند می شود، فکرهای ناجوری به ذهنش خطور کرده، سعی دارد خواب را فراموش کند ولی خوابی که دیده حس نگرانی عجیبی را در وجودش دوانده است.
دل زن با خواب همسر سرشار از آشوب می شود ولی به روی خود نمی آورد، نگاهش را از سفره صبحانه به داخل حیاط و گلهای بهاری یاس که تا قد درخت رشد کرده اند سوق می دهد که بوی آنها تا خانه پیش رفته، یعنی تعبیر آن درخت در خواب همسرم چیست؟
غافل از اینکه پسر بزرگشان "کشتمند" حال و هوای جبهه را در سر دارد و با دیگر دوستان روستایشان برنامه ریزی کرده تا با هم راهی جبهه شوند.
"کشتمند" از دانش آموزان با استعداد و زرنگ مدرسه روستای جانجان است، آزمون کنکور برای تربیت معلم را هم داده و در استان کرمانشاه پذیرفته شده است، پدر و مادر از این موفقیت فرزندشان خیلی خوشحال هستند و برای روزهای آینده پسرشان که قرار است معلم شود برنامه های مختلفی در سر دارند.
چند وقتی از خواب پدر می گذرد و او و همسرش به خیال اینکه رویایی بیش نبوده آسوده خاطر زندگیشان را با شادی موفقیت کنکور کشتمند می گذرانند.
"رضا" گرسنه هستی؟ تا نیم ساعت دیگر غذا آماده می شود، مادر با لبخندی که به فرزندش می زند آشپزیش را ادامه می دهد، اما رضا سکوت کرده و می خواهد نقل قول برادر در جمع دوستانش را به مادر بگوید، رضا چیزی شده؟ من و من کنان کمی دست دست می کند و سرانجام رو به مادر می گوید: کشتمند می خواهد به جبهه برود، از خودش شنیدم، با دوستانش صحبت می کردند که من متوجه شدم، دارند برنامه ریزی می کنند و همین این روزها راهی خواهد شد.
مادر کفگیر را کنار می گذارد و عصبانی رو رضا می گوید: ساکت شو، این چه حرفی است که می زنی، او دانشگاه قبول شده و می خواهد درسش را بخواند و معلم شود، دیگر این حرف را نشنوم.
اتاق دور سر مادر می چرخد، ناخودآگاه یاد خواب پریشان همسرش می افتد، دستانش را دور سرش می گیرد و می نشید.
عزم کشتمند جدی است، او عضو کمیته انقلاب شده و علی رغم مخالفت پدر و مادر ولی برنامه اش برای رفتن جبهه را با دوستانش ریخته و عزمش جزم جزم است.
او راهی جبهه می شود و سرانجام ۲۲شهریورماه خواب پدر تعبیر و در منطقه عملیاتی فاو به درجه رفیع شهادت نائل و نام او و رشادتهایش در کنار سایر شهدای استان ایلام به ثبت می رسد.
کشتمند شریفی سال ۱۳۴۴ در روستای جانجان از توابع شهرستان چرداول متولد و ۲۲شهریورماه در شب تاسوعای حسینی بعد از رشادتهای فراوان و بی نظیر در جبهه مقابل رژیم بعث به آرزوی دیرینه خود که همان شهادت بود می رسد.
او یکی از دانش آموزان ممتاز مدرسه شان بود که دوران تحصیلش را با موفقیت پشت سر گذاشت و همواره در راه پیروزی انقلاب اسلامی از هیچ کوششی فرو گذار نکرد، بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از اعضای فعال انجمن اسلامی دبیرستان بود و در مبارزه با گروهکهای ضد انقلاب مشارکت داشت.
این شهید والا مقام همگام با دیگر برادران بطور افتخاری در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی فعالیت چشمگیر داشته و بعد از پایان تحصیلات با اینکه در کنکور سراسری تربیت معلم قبول می شود ولی به دلیل عشق و علاقه به نظام جمهوری اسلامی و دفاع از میهن و پاسداری از دستاوردهای آن، سال ۱۳۶۲ وارد کمیته انقلاب اسلامی و فعالیتش را در کلیه ماموریتهای رزمی در عمده نقاط کشور به ویژه کردستان انجام تا اینکه با توجه به عشق و علاقه ای که به جبهه دارد.
با وجودی که حضور وی در کمیته انقلاب اسلامی ضروری بوده و حتی مسئولان نیز با رفتن وی به جبهه موافقت نکرده ولی با اصرار و به صورت داوطلب راهی جبهه های جنوب و سرانجام در شب تاسوعای حسینی به درجه رفیع شهادت نائل می شود.
بخشی از وصیت نامه پاسدار رشید اسلام شهید "کشتمند شریفی"
"خداوندا تو را به حق سالار شهیدان سوگند می دهم که مرا از قافله شهیدان جا مگذار و هم اکنون که راهی جبهه های نور علیه ظلمت می شوم از تو می خواهم که بر دشمن پیروز شوم و در این راه شهادت نصیبم گردد.
ای مادر عزیزم حلالم کن و مرا ببخشای که تو را بسیار زحمت دادم و برایم دعا کن که بسیار محتاج دعایم و بر مرگم گریه و زاری مکن که مرگ حق است و شهادت در راه معشوق افتخاری است که نصیب هر کس نمی گردد و بر مرگم عزاداری نکنید که عزاداری و سیاه پوشیدن سزاوار مولایم حسین (ع) است که درس شهادت و آزادگی را از آن بزرگوار آموخته ایم."
شهید والا مقام کشتمند شریفی یکی از سه هزار شهید استان ایلام است که آوازه نامشان تا ابد در تاریخ ایران اسلامی ثبت و یادشان در قلب تک تک مردم بیادگار خواهد ماند.
۲۲اسفندماه روز بزرگداشت شهدا نامگذاری شده است.