تهران- ایرنا- «تنزیل» همان شان نزول آیات است ولی «تاویل» مفهوم عام و گسترده‌ای است که از آیات قرآن برداشت می‌شود و کار هر کسی نیست. 

به گزارش خبرنگار معارف ایرنا، تنزیل یا شان نزول می تواند یک واقعه خاص باشد که آن واقعه، سبب نزول آیه شده است ولی تأویل مفهوم عامّی است که از آیه برداشت می شود و قابل انطباق بر جریان های مشابه است. در برخی تعابیر به این دو اصطلاح ظَهر و بَطن نیز گفته می شود که ظَهر همان تنزیل و بطن همان تأویل است. زیرا ظاهر آیه همان مورد نزول را می رساند و در بطن آیه مفهوم گسترده تری نهفته است.

فُضَیل بن یسار از یاران امام صادق (ع) درباره حدیث معروف مَا مِنَ الْقُرْآنِ آیَةٌ إِلَّا وَ لَهَا ظَهْرٌ وَ بَطْن که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده از آن حضرت سوال کرد. امام ششم فرمود: ظَهر همان مورد نزول آیه است و بطن، تأویل آن (که موارد قابل انطباق را شامل می شود). برخی در گذشته اتفاق افتاده و برخی هنوز نیامده است. قرآن (پیوسته زنده و جاوید و قابل بهره گیری است) و مانند آفتاب و ماه در جریان است.

آن حضرت در حدیث دیگری فرمود: ظَهر، کسانی را در بر می گیرد که آیه درباره آنان نازل شده است و بطن کسانی را شامل می شود که کرداری مانند کردار آنان داشته باشند.

ضرورت شناخت شأن نزول برای فهم معنای آیات

در اهمیت شناخت اسباب نزول یا شأن نزول باید گفت: قرآن، به صورت تدریجی و در مناسبت های مختلف نازل شده‌ است. بر حسب اقتضا اگر حادثه ای پیش می آمد یا مسلمانان دچار مشکلی می شدند، یک یا چند آیه و احیانا یک سوره برای رفع مشکل نازل می گردید. لذا آیات نازل شده در هر مناسبت، به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. از این رو برای دانستن معنا و تفسیر کامل هر آیه، باید به شأن نزول آن رجوع کرد تا موضوع کاملا روشن شود. در واقع شأن نزول می تواند قرینه ای باشد تا دلالت آیه را تکمیل کند و بدون آن، دلالت آیه ناقص می ماند.

در اهمیت شناخت اسباب نزول یا شأن نزول، همان گونه که می‌دانیم قرآن به صورت تدریجی و در مناسبت های مختلف نازل شده‌ است. بر حسب اقتضا اگر حادثه ای پیش می آمد یا مسلمانان دچار مشکلی می شدند، یک یا چند آیه و احیانا یک سوره برای رفع مشکل نازل می شد.

آیاتِ نازل شده در هر مناسبتی، به همان حادثه و مناسبت نظر دارد. پس اگر ابهام یا اشکالی در لفظ یا معنای آیه پدید آید، با شناخت آن حادثه یا پیشامد، رفع اشکال می شود. در نتیجه برای دانستنِ معنا و تفسیر کاملِ هر آیه، باید به شأن نزولِ آن رجوع کرد تا کاملا موضوع روشن شود. پس شأن نزول می تواند قرینه ای باشد تا دلالت آیه را تکمیل کند و بدون آن، دلالت آیه ناقص می ماند.

مثلا در مورد آیه انَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیْهِ أَن یَطَّوَّفَ بِهِمَا اشکال شده است که سعی میان دو کوه صفا و مروه در حجّ و عمره از ارکان است، چرا به لفظ «لا جناح» (گناهی نیست) تعبیر شده است؟ معنای ظاهری آیه چنین است: گناهی نیست که میان آن دو کوه سعی نمایید.

این عبارت جواز را می رساند نه وجوب را ولی با مراجعه به شأن نزول آیه روشن می شود که این عبارت برای رفع توّهم گناه آمده است؛ زیرا پس از صلح حدیبیّه در سال ششم هجری مقرر شد که پیامبر اکرم(ص) و صحابه، سال بعد برای انجام مراسم عمره به مکّه مشرف شوند و در این قرارداد چنین آمده بود که به مدت سه روز مشرکان بت های خود را از اطراف بیت و هم چنین از روی کوه صفا و مروه بردارند تا مسلمانان آزادانه مراسم طواف و سعی را انجام دهند.

پس از گذشت سه روز بت ها برگردانده شد. برخی از مسلمانان به عللی هنوز مراسم سعی را انجام نداده بودند و با بازگرداندن بت ها، چنین گمان بردند که با وجود بت‌ها، سعی میان صفا و مروه گناه است. آیه مذکور نازل شد تا مسلمانان از سعی خودداری نکنند؛ زیرا اساسا سعی از شعائر الهی است و وجود بت ها امر عارضی است و به آن زیان نمی رساند.

لذا مفهوم این آیه با مراجعه به شأن نزول کاملا واضح و روشن می‌شود و مساله جواز یا وجوب سعی در کار نیست؛ بلکه صرفا دفع «توهّم منع» است؛ یعنی با وجود بتها منعی از انجام سعی نیست. پس شناخت اسباب نزول نقش اساسی در فهم و پی بردن به معانی بسیاری از آیات اِیفا می کند.

راه شناخت اسباب نزول دشوار است. چون پیشینیان در این زمینه مطلب قابل توجهی ثبت و ضبط نکرده اند، جز اندکی که کاملا چاره ‌ساز نیست. شاید یکی از علل عدم ضبط دقیق این بود که خود به وضع آشنا بودند و دیگر نیازی نمی دیدند که معلومات و مشاهدات خود را به عنوان سند برای آینده ثبت کنند.

بعدها روایاتی در این زمینه فراهم شد که بیشتر دارای ضعف سند و غیر قابل اعتماد بوده و احیانا اِعمال غرض در کار وجود داشته است؛ به ویژه در دوران تاریک حکومت بنی امیّه که از روی غرض ورزی، آیاتِ بی شماری با تنظیم شأنِ نزول های ساختگی، طبق دلخواه تفسیر و تأویل شده است.

به عنوان مثال درباره آیات پایانی سوره نحل نقل شده هنگامی که پیامبر(ص) بر سر پیکر حضرت حمزه ایستاد و او را به حالت مُثله شده دید، فرمود: «لَأُمَثِّلَنَّ بِسَبْعِینَ مِنْهُم‏ مَکَانَک؛ هرآینه با ۷۰ نفر از آنان یعنی قریش همان کنم که با تو کردند» آن گاه جبرئیل این آیات را نازل و او را از این کار منع کرد در حالی که سوره نحل از سوره های مکّی است و سال ها پیش از جنگ اُحُد که در مدینه در سال چهارم هجرت اتفاق افتاد، نازل شده است. به علاوه از مقام پیامبر(ص) که تربیت شده آیین اسلام است و همواره عدل و انصاف را در زندگی خود پیش گرفته، کاملا به دور است که چنین اندیشه ناعادلانه ای را به خود راه دهد. آری آیات فوق در مکّه موقعی که مسلمانان مورد شکنجه کفّار بودند نازل شد که هرگز تجاوز نکنید و بهتر است شکیبا باشید.

چه کسانی قرآن را تاویل می کنند؟

تاویل در لغت، به معنای بازگشت و رسیدن به چیزی است و در اصطلاح، بر معانیِ «مقصود و مراد متکلّم»، «لوازم کلام» و نیز «یکی از مصادیق لفظ عام» و «کاربرد یک لفظ و اراده کردن معنایی خلاف ظاهر آن» و همچنین بر «وجود خارجی ای که کلام به آن مستند است» اطلاق می شود.

درباره معنای اخیر یعنی «شناساندنِ وجود عینی و خارجیِ کلام» و به عبارتی «تطبیق کلام بر مصداق های خارجی آن» باید گفت که این موضوع تابع لفظ نیست و به همین دلیل جزو دشواری های تأویل است. زیرا چنین تطبیقی، کار آسانی نیست و می تواند تحت تأثیر هوس ها و جهت گیری های منفعت طلبانه قرار گیرد و در نتیجه، مصداق، درست و دقیق، مشخّص نشود و حتّی کار به دشمنی و درگیری بیانجامد.

به همین دلیل تأویل قرآن، کار هر کسی نیست و به تعبیر قرآن، باید از سوی خدا و یا راسخان در علم، انجام بگیرد و لذا پیامبر اکرم(ص) به امیر مومنان (ع) فرمود «تو همان طور که برای تنزیل قرآن (و قبولاندن آن) جهاد کردی، برای تأویل آن هم جهاد خواهی کرد».