تاریخ انتشار: ۲۸ اسفند ۱۴۰۲ - ۱۱:۱۸

قزوین - ایرنا - روزهای آخر ماه اسفند شهر رنگ و بوی دیگری دارد، مردم در تکاپوی رسیدن به کارهای زمین مانده هستند و از طرفی شکوفه های درختان و رویش سبزه‌ها مژده رسیدن سالی جدید را نوید می‌دهد، گویی سیمای شهر مهیای رسیدن نوروز است.

به گزارش خبرنگار ایرنا، حالا دیگر کمتر از ۲ روز به پایان سال باقی مانده و نوید آمدن بهار را می‌شود در حال و هوای هر رخداد و رویدادی، حتی در استشمام هوا دریافت و یا در هوای گاه ابری و آفتابی این روزهای شهرمان و در جنب و جوش مردم در کوچه، بازار و خیابان‌های شهر احساس کرد.

سوار تاکسی می شوم تا سری به بازار قزوین بزنم، ترافیک در خیابان های شهر موج می زند و یک مسیر پنج دقیقه ای حالا تا نیم ساعت طول می کشد، به هر طریقی به بازار می رسم و این نقطه از شهر از هر جای دیگری پر از جمعیت است.

دستفروشان جلوی بازار بساط خود را پهن کرده اند از لباس و ماهی تا سیب های قرمز پلاستیکی برای سفره هفت سین و لوازم خانه، همراه با جمعیت وارد بازار می شوم و به سمت چارسوق حرکت می کنم، مغازه ها لباس های رنگی خود را بیرون از مغازه ها آویزان کردند و مردم هر کدام مشغول خرید وسیله مورد نظرشان هستند، راسته کفش فروشان و بزازها تا طلا فروشی ها و شیرینی فروشی ها از جمعیت پر و خالی می شود و مردم با کیسه هایی که در دست دارند از بازار خارج می شوند.

سبزه های نوروزی در سبدهای چوبی با طرح‌ها و اشکال مختلف در بین آن جمعیت خودنمایی می کرد، گویی بهار زودتر از سال نو با دستان مرد سبزه فروش وارد این شهر و دیار شده است و شوق بچه‌ها برای انتخاب و خرید ماهی‌های قرمز جلوی بازار دیدنی است.

نونوار کنیم برای زندگی

می گویند در ایام سال همه چیز باید نونوار شود، از رخت و لباس گرفته تا اجناس و وسیله خانه، حالا که به خیابان قدم می گذاری از کارمند و کارگر تا تاجر و بازاری همگی برای نونوار شدن آمده اند تا به استقبال بهار بروند، مغازه ها مملو از زنان و مردانی است که هر کدام برای خرید پارچه های کت و شلوار و یا مانتو و پیراهنی، ماهی دودی و قرمز و اسباب هفت سین آمده اند و آن طرف تر را که نگاه می کنی زنان مسن چادری مشغول خرید قوری و فنجان های مجلسی هستند.

نزدیک یکی از این خانم ها می شوم و از حال و هوای این روزهایش می پرسم، لیلا رفیعی ۵۵ ساله با لبخندی که بر گوشه لب هایش نقش بسته، می گوید: همه کارهای خانه را انجام دادم و حالا باید به خرید روزهای آخر سال برسم چون چشم به هم بزنم عید رسیده، الان هم برای خرید وسیله های سفره هفت سین و چند دست استکان به بازار آمده ام.

وی ادامه می دهد: بازار در روزهای آخر سال شلوغ است و حال و هوای خوبی دارد، مردم هم مثل هر سال می آیند و خریدهایشان را انجام می دهند، ولی بازاریان هم باید انصاف داشته و مراقب جیب مردم باشند، یعنی گران فروشی نکنند تا شیرینی عید به کام همه باشد.

این طرف بازار مردان مشغول خرید و فروش فرش و پادری هستند و با چانه زنی و بالا و پایین کردن قیمت ها، فرش ها را بر چرخ های دستی سوار و راهی خانه می کنند.

از طرفی دیگر لیست خرید برنج، روغن، چای و شکر را از جیب های خود بیرون می آورند، چرا که ماه مبارک رمضان امسال زودتر از عید نوروز آغاز شده و سفره های رنگین و زیبای افطاری زودتر از سفره های هفت سین پهن شده است.

قالیچه ها بر دیواره خانه‌های شهر شسته و آویزان است تا در مقابل نور نیمه جان خورشید روزهای آخر اسفندماه قرار گیرند، گرد و غبار از در و دیوار و پنجره خانه ها گرفته شده، پرده های سفید خانه هایی که شسته و بر طناب‌های پشت بام خانه‌ها پهن است باعث شده که بوی تمیزی و نو نوار شدن حالا در کوچه پس کوچه های شهر به مشام برسد.

زدودن غبار از رخت و وسیله

از کنار خانه ای گذر می کنم که مادر بزرگی همراه با نوه خود به قالیچه ۶ متری با چوب یک متری ضربه می زدند تا گرد و غبار را از آن بگیرند، نزدیکشان می شوم و از آنها در خصوص حال و هوای این روزهایشان می پرسم، زهرا منتظری می گوید: امروز نوه هایم آمدند و به من در خانه تکانی ام کمک می کنند، همین قالچه را می بینی قدیم ترها که جوان بودم به تنهایی این قالیچه دست بافتم را می شستم، اما الان دیگر بدنم ضعیف شده و اگر کمک بچه‌ها نباشد نمی توانم این کارها را انجام دهم.

وی ادامه می دهد: من هر سال دوبار خانه تکانی انجام می دادم یک بار قبل از عید نوروز و یک بار هم قبل از ماه مبارک رمضان و تا وقتی زنده ام این رسم خانه تکانی را حتما انجام می دهم، به خصوص که امسال ماه رمضان هم با عید ادغام شده و مطمئنم سال پربرکتی برای مردم شروع می شود.

این تمیزی و نظافت فقط به خانه‌ها خلاصه نمی‌شود، بلکه در شب‌های باقی مانده تا عید نیز شاهد حضور پاکبانانی هستیم که با نوازش جاروهای خود بر معابر، صدای دل انگیز نو شدن را در تمام شهر طنین انداز کرده‌اند.

حال و هوای خیابان های شهر قزوین

پسربچه ۶ ساله ای دستان پدرش را محکم گرفته و منتظر است تا فروشنده هر چه زودتر آجیل‌ها و تنقلات نوروزی را داخل پاکت بگذارد، خیابان رنگ دیگری پیدا کرده است، شلوغ و پر ازدحام با نوای آهنگ هایی که نوازندگان خیابانی می نوازند و به رهگذران، احساس شادی را تزریق می کنند.

وضعیت میوه و شیرینی فروشی ها هم همانند بازار لباس داغ است، زنان و مردان در مغازه ها، سیب، پرتقال، موز و انواع شیرینی های تر و خشک را قیمت می کنند و فروشنده ها با صدای بلند قیمت اجناس خود را فریاد می‌زنند، از طرفی به همه این آواها، صدای گریه بچه ها و فریاد دست فروشان را هم اضافه کنید، تا نغمه آمدن بهار را با گوش جان بشنوید.

بهار که بارزترین ویژگی آن نشاط و امید است و نوید زندگی تازه را به انسان می دهد، امید به روزهایی که جنگ ها و ویران گری ها جای خود را به صلح و رفاه دهند و عطر و بوی شکوفه ها و سبزه ها دل های همگان را به جوشش و گرمای زندگی استوار سازد.